خرامیده
معنی کلمه خرامیده در فرهنگ معین
معنی کلمه خرامیده در فرهنگ فارسی
معنی کلمه خرامیده در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه خرامیده
بر سر دست خرامان سوی خاکت بردند نازنین پای تو گامی نخرامیده هنوز
تو بحرب اندر خرامیده ، بکردگار علی در کف میمون تو تیغی بسان ذوالفقار
ز بهر حرمت او چون تو امروز خرامیده به این جشن به آیین
تو در چمن دولت و در باغ وزارت چون ابر خرامیده و چون سرو چمیده
ای در سرای کسب خرامیده مردوار از هفت خوان گذشته و در هشت خوان شده
و هُوَ زبدة السالکین و العارفین وافصح المتأخّرین و المعاصرین میرزا محمد شفیع، الشّهیر به میرزا کوچک. والد آن جناب از اعزّه و اشراف آن شهر و عمش از طریقهٔ فقر به ابهر و میرزا قاسم نام داشته و مرید جناب مرحوم آقا محمد هاشم شیرازی بوده و چندی قبل از این وفات نموده. غرض، جناب میرزا در آغاز حال در نزد علما و حکمای معاصرین تحصیل علوم نمود و صحبت عرفای زمان را نیز طالب بود. چند تن از این طایفه را دیده و عاقبت ارادت حضرت شیخ الواصلین و اوحدالموحدین حاج میرزاابوالقاسم شیرازی را گزیده و به یمن خدمت آن حضرت به مقامات و حالات عالیه رسیده و اکنون در کنج عزلت به افادهٔ کمالات و کتابت کتاب اللّه اشتغال دارند و احبا صحبت ایشان را غنیمت میشمارند. آن جناب را کمالات چند حاصل است که در هر یک از آنها مسلم و کامل است. اولاً جمعیت فنون علم و حکمت ادبیه و عربیه، دیگر حصول صوت حسن و صورت مستحسن، دیگر مکارم اخلاق و استحضار از علوم انفس و آفاق، دیگر سلیقهٔ مستقیم و طبع سلیم، دیگر اینکه همهٔ خطوط را خوش مینگارد و در خط نسخ بر متقدمین و متأخّرین املحیت دارد. از ولایات بعیده طالب نوشتجات وی شده به شیراز آمده هدیه نموده میبرند. الحق سالهاست که در مملکت ایران چنین وجود شریفی که مجموعهٔ کمالات صوری و معنوی باشد از کتم عدم به عرصهٔ وجود نخرامیده. در هنگام نگارش این مطلب قطعه گفته شد:
چو سرو ناز خرامیده ای میان چمن نظر ز روی عنایت به ما نکردی هیچ
باز خرامیده سوی قبهٔ اسلام وز تو هدی قدر و اقتدار گرفته
خرامیده نیزه به چنگ اندرون ز پیش پدر سر فگنده نگون
ندانم کجا رفتم از خویش بیدل به یاد خرامی خرامیده بودم