کمالات. [ ک َ ] ( ع اِ ) فضایل و کمالها و فضیلتها. ( از ناظم الاطباء ). ج ِ کمال. ( فرهنگ فارسی معین ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کمال شود. - جامع کمالات ؛ کسی که دارای همه فضایل باشد. ( ناظم الاطباء ) : و جد آنان میرزا ابوالقاسم از سادات عالیشأن و جامع کمالات صوری و معنوی و در خدمت سلاطین معزز بود. ( عالم آرای عباسی از فرهنگ فارسی معین ).
معنی کلمه کمالات در فرهنگ معین
(کَ ) [ ع . ] (ص . ) جِ کمال ، فضایل .
معنی کلمه کمالات در فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع کمال : ( وجد آنان میرزا ابوالقاسم از سادات عالیشان و جامع کمالات صوری و معنوی و در خدمت سلاطین معزز بود ) .
معنی کلمه کمالات در ویکی واژه
جِ کمال ؛ فضایل.
جملاتی از کاربرد کلمه کمالات
شهنشها چو تو مجموعه کمالاتی چو جلدت از دو طرف دست حق نگهبانست
کنه اوصاف کمالات علی مشتاق کس ندانست بجز ذات علی مشتاق
چون کمالات ار نهایت نیست تا ابد می طلب کمال کمال
آینۀ ذات حق، گنج کمالات حق مصحف آیات حق ز مبتدا تا معاد
علی مشکینی: «ایشان (بهجت) از جهت علمی هم در فقه و هم در اصول، در یک مرتبه خیلی بالایی در میان فقهای شیعه قرار دارند، و از جهت تقوا و کمالات و عظمت روحی در مرحلهای بالاتر از آن میباشند.»
نکته مثبت و مورد پذیرش در نظریه منفعتگرایی، توجه به حبّ ذات و حبّ کمالات و منافع ذات است و نیز توجه به احساسات گروهی و عواطف انسانی است، ولی روشن است که مصداق واقعی لذت و منفعت و رنج و ضرر، مبانی صحیحی را در هستیشناسی و انسانشناسی میطلبد که این نظریه از آن بیبهره است.[2]
مصحف مجموع آیاتش منم جامع جمله کمالاتش منم
گر گوهر معرفت اندوزم گنجینۀ کل کمالاتم
به کمالات محمد که ازو یافته اند چار یار از شرف صحبت او عز و جلال
کافی دولت و دین میر ابوبکر که نیست در جهانت بمعالی و کمالات نظیر
پیر و سر حلقهٔ ما سید بزم عشق است قدر هر کس به کمالات و مقالات بود