خراب کردن. [ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ویران کردن. منهدم کردن. از بین بردن : هرگز کسی که خانه مردم خراب کرد آباد بعد از آن نبود خانمان او.سعدی ( صاحبیه ).عشقت بنای صبر بکلی خراب کرد جورت در امید بیکبار درگرفت.سعدی ( بدایع ).خرابت کند شاهد خانه کن برو خانه آباد گردان بزن.سعدی ( بوستان ).بناز اگر بخرامی جهان خراب کنی بخون بنده اگر تشنه ای حلال ای دوست.سعدی ( بدایع ).|| شکستن. بهم ریختن. ( از قبیل دل و فکر ) پریشان کردن : دلی خراب مکن بیگنه اگر خواهی که سالها بودت خانمان ملک آباد.سعدی. || تباه کردن. مشوب کردن. فاسد کردن. || از پای در افکندن ، چنانکه شراب بسیار باده خوار را. سخت کسی رامست کردن : شرابم ده و روی دولت ببین خرابم کن و گنج حکمت ببین.حافظ.زآن پیشتر که عالم فانی شود خراب ما راز جام باده گلگون خراب کن.حافظ.
معنی کلمه خراب کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - ویران کردن مقابل آباد کردن . ۲ - تباه کردن .
معنی کلمه خراب کردن در ویکی واژه
خرابکردن خرابکاری.
جملاتی از کاربرد کلمه خراب کردن
در اواخر ۲۰۱۱، پولیزی از یک شرکت که با آن قرارداد بسته بود تا کالاهای برند اسنوکی را عرضه کند، بخاطر فسخ قرارداد شکایت کرد. بنا به گفته خودش این شرکت به اندازه کافی تلاش نکرده بود. به گفته شرکت، پولیزی و مدیرش با مذاکره مستقیم با تولیدکنندهها و تاخیر در تصمیم گیری، تلاشهای شرکت را خراب کردند.
- در برج ثور نشانه ی خشک سالی، راهزنی، خراب کردن و خون ریزی است.
بر اساس قوانین اسلام که در ایران اجرا میشود، همجنسگرایان در صورت اثبات همجنسگرایی با مجازات اعدام مواجه میشوند و قاضی میتواند از میان پنج روش ازجمله پرتاب مجرم از بلندی یا خراب کردن دیوار بر سر وی، نحوه اعدام مجرم را انتخاب کند. استفاده از اینگونه روشها پس از انقلاب ۱۳۵۷ گزارش نشدهاست، اما یک مرد در استان قزوین به جرم زنا سنگسار شد.
قصد خراب کردن ایرانیان نمود آن سیل فتنهای که به هندوستان رسید
در سال ۱۳۶۲ خورشیدی جهت گسترش و احداث گنبد و بارگاه جدید تصمیم گرفته شد که ساختمان موجود را خراب کنند، علیرغم تمام مخالفتهای محلی سرانجام در شب تاسوعای ۲ مهر ۱۳۶۲خ قسمتی از آن را با لودر خراب کردند.
و گفت: تا تو از شکم مادر بیرون آمدهٔ در خراب کردن عمر خودی، رحمةالله علیه.
بهر خراب کردن ما جلوه ای بس است صد جلوه سر به راه برای چه می کنی؟
وی دربارهٔ مصادره کارخانه ایران کاوه و تغییر نام آن میگوید که «به خاطر عِرق به کشور و علاقه به کاوه آهنگر، نام «ایران کاوه» را برگزیدم. کاوه یک حقیقت بود، ما که اختراع نکردیم. منتها بعدها خراب کردن اسم «کاوه» و ما را! همه را با هم خراب کردند، همین طایفهای که هیچ علاقهای به صنعت نداشتند!»
و دیگر آنکه چون شیخ را وفات بود این پایۀ تخت و کرسی کی شیخ بر وی وضو کردی هر دو بزیر تخت بودی نهاده، و مردمان آنرا زیارت میکردند تا بوقت فترت غزکی میهنه خراب کردند و هرکجا دری و چوبی بود بسوختند، آن تخت و کرسی ناپدید شد و هیچ کس از آن جماعت کی در دست ایشان اسیر بودند از هر سه خبر ندادند و چون فرزندان شیخ و مریدان اسیر بودند، چون بیامدند تخت و کرسیها درین موضع دیدند به سلامت، دیگر روز بامداد در شدند هیچ ندیدند.
برای ظلالسلطان؛ حکمران مقتدر اصفهان، تحمل قدرت ایلخانی خطرناک بود، همچنین فرهاد میرزا معتمدالدوله که بر اثر دسایس ظلالسلطان از حکومت فارس برکنار شده بود، ذهن شاه را نسبت به ظلالسلطان مشوش نمود و برای خراب کردن ظلالسلطان و از بین بردن قدرت ایلخانی، امکان طغیان او را مطرح کرد. به همین مناسبت، ظلالسلطان به تهران احضار شد و دستور قتل ایلخانی را از ناصرالدین شاه گرفت و به اصفهان بازگشت.
خراب کردن بتخانه خرد کار نبود بدانچه کرده بیابد ملک ثواب و ثمر
ابابیل پرندهای کوچک است که در قرآن کتاب دینی مسلمانان از آن یاد شده است که به دستور خداوند برای نابودی سپاه ابرهه که برای خراب کردن کعبه رفته بود در آسمان پدیدار شد و با پرتاب سنگ، سپاه ابرهه را نابود کرد.
کام خود از وی بر باید داشت آن گه توبه باید کرد که در توبه گشاده و رحمت خدا فراوان! راهب بفرمان شیطان کام خود از وی برداشت و زن بار گرفت. راهب پشیمان گشت و از فضیحت ترسید. همان شیطان در دل وی افکند که این زن را بباید کشت و پنهان باید کرد، چون برادران آیند گویم: دیو او را ببرد و ایشان مرا براست دارند و از فضیحت ایمن گردم. آن گه از زنا و از قتل توبه کنم. برصیصا آن نموده شیطان بجای آورد و او را کشت و دفن کرد. چون برادران آمدند و خواهر را ندیدند گفت: جاء شیطانها فذهب بها و لم اقو علیه: شیطان او را ببرد و من با وی برنیامدم! ایشان او را براست داشتند و بازگشتند. شیطان آن برادران را بخواب بنمود که راهب خواهر شما را کشت و در فلان جایگه دفن کرد. سه شب پیاپی ایشان را چنین بخواب مینمود، تا ایشان رفتند و خواهر را کشته از خاک برداشتند. برادران او را از صومعه بزیر آوردند و صومعه خراب کردند و او را پیش پادشاه وقت بردند، تا بفعل و گناه خود مقرّ آمد. و پادشاه بفرمود تا او را بر دار کردند. آن ساعت شیطان برابر وی آمد و گفت: این همه ساخته و آراسته منست، اگر آنچه فرمایم بجای آری ترا نجات دهم و خلاص پدید کنم. گفت: هر چه فرمایی ترا فرمان برم! گفت: مرا سجودی کن. آن بدبخت او را سجود کرد و کافر گشت و او را در کفر بردار کردند و شیطان آن گه گفت: إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ.
خراب کردند این قوم ملک ایران را به باد دادند آیین و دین و ایمان را
واترز در یک مصاحبه با جیم لاد در سال ۱۹۸۰، در مورد این آهنگ توضیح داد که در مورد «دو نفر که به بدترین شکل به یکدیگر خیانت میکنند» میباشد، با اینحال همانطور که انتظار میرفت ارتباطشان پایان یابد خودشان رابطه را خراب کردند. واترز همچنین در طی ویژه برنامهٔ رادیویی ایالات متحده در سال ۱۹۹۲، پینک فلوید: ۲۵مین سالگرد استثنایی، اظهار داشت که متن ترانه ارتباطی با زندگی شخصی خودش نداشتهاست، درحالی که او با همسرش در زندگی حقیقیشان ارتباط صمیمی دارند.
بهر خراب کردن روی زمین بس است چشم تو گردشی که به گردون گذاشته است
فضلالله با قدرتی که از طریق دربار (عین الدوله) به دست آورده بود، هرآنچه میخواست انجام میداد و کوچکترین اعتنایی هم به بهبهانی و متحدش طباطبایی نمیکرد. فروش زمین موقوفه توسط آخوند درباری به روسها، سبب خشم دو سید شد بهطوریکه طباطبایی به رئیس بانک پیغام فرستاد که: «این قبرستان و مدرسه را خراب کردن به هیچ قانونی مشروع نیست و نخواهم گذاشت زمین در تصرف شما بماند.»