معنی کلمه دستورالعمل در لغت نامه دهخدا
- دستورالعمل دادن ؛ برنامه کار تعیین کردن. راه و روش کار و حدود آن و نظامات و نسقها معین ساختن.
- دستورالعمل شاهی ؛ در اصطلاح زمان صفویه ، دستورالعملی که در آن تعرفه مالیاتی کلی اساس کار بود. ( سازمان اداری حکومت صفوی ص 142 ).
- دستورالعمل گرفتن ؛ برنامه و دستور کار و روش عمل خود را طبق نظامات و نسقها دریافت کردن.
- کتابچه دستورالعمل ؛ در اصطلاح مالیه دوره صفویه و قاجاریه ، سیاهه و ریز آنچه از نقدو جنس به عنوان مالیات باید گرفته شود و نیز قواعد و کیفیات و ترتیبات و طرز و ترتیب و کیفیت وصول و موقع دریافت مالیات و کیفیت مصرف آن. توضیح آنکه چون در آن عصر قاعده تمرکز عایدات در ایران معمول نبود، چنانچه کتابچه دستورالعمل مبلغی اضافه از مخارج داشت ، وزیر خزانه آن را از والی یا حاکم می گرفت که بمصرف برواتی که از پایتخت صادر می شد و مخارج دیگر برساند و چنانچه برعکس ، کتابچه باصطلاح فاضل داشت وزیر خزانه کسری را برای حاکم یا والی محل می فرستاد که پرداخت مخارج پیش بینی شده در کتابچه دستورالعمل معوق نماند. رجوع به مقاله دکتر احمد متین دفتری در مجله راهنمای کتاب شماره اول سال نهم ( اردیبهشت 45 ) ص 32 ونیز رجوع به «دسته های فرد» ذیل دسته شود.