دردم. [ دَ دَ ] ( ق مرکب ) فوراً. فی الفور. درزمان. درساعت. دروقت. همان دم. حالی. بی درنگ. برفور : نگون اندرآمد شماساس گرد بیفتاد بر جای ودردم بمرد.فردوسی.برون رفتم از جامه دردم چو شیر که ترسیدم از زجر برنا و پیر.سعدی. دردم. [ دِ دِ ] ( ع ص ) زنی که به شب آمد و رفت نماید. || ناقة دردم ؛ شتر ماده کلان سال ، و میم آن زائد است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ویا ماده شتری که دندانهای او به «دردر» و ریشه آن رسیده باشد. ( از منتهی الارب ). و رجوع به درداء شود.
معنی کلمه دردم در فرهنگ معین
(دَ دَ ) (ق مر. ) بی درنگ ، همان دم ، در زمان ، فوراً.
معنی کلمه دردم در فرهنگ عمید
در حال، فی الحال، فوری، فوراً، بی درنگ.
معنی کلمه دردم در فرهنگ فارسی
بی درنگ هماندم در زمان فورا .
جملاتی از کاربرد کلمه دردم
سران حکومت اسلامی بدانند که با قتل و دفن شبانهٔ جوانی بیگناه و محروم کردن مادر دردمندش از آخرین ملاقات، صدای اعتراض ملتی به تنگ آمده را خاموش نخواهند کرد. از هر نوید بر خاک افتاده، هزاران نوید در هر کوی و برزن این سرزمین مقدس خواهد رویید.
تو نوری، نور با ظلمت نخوابد طبیب از دردمندان رخ نتابد
نوبهار دردم و داغت گل سودای من صد چو مجنونند پی گم کردهٔ صحرای من
زنان کهنسال به درون آرامگاه میرفتند تا شفا دردمندان و نیات دیگران را بخواهند در حالی که در این زمان مردان در بیرون محوطه پیشخوان به ساز و دهل مشغول بودند و چند زن جوان به رقصیدن میپرداختند و زنان پیر در درون حرم به دعا مشغول میشدند تا سال دیگر در مراسم جشن عروسی سیدغلامرسول شرکت کنند.
سراغ کاروان دردم از حالم مشو غافل ببین داغ دل و دریاب نقش پای غمها را
بس که مرغ نامه بر از آه خسرو پر بسوخت نامه دردم بدان نامهربان من نرفت
کامو در سال ۱۹۲۸ فوتبال را در باشگاه ورزشی مون پانسیه آغاز کرد. خود او میگوید: «خیلی زود یادگرفتم که توپ هیچگاه از طرفی که فکر میکنید نمیآید و این درس، در زندگیام - به خصوص در پاریس که هیچکس با دیگری رو راست نیست - خیلی به دردم خورد.»
از دیگر ویژگیهای تفکر علامه، تفکر دردمندی وی است؛ خطبههای وی اکثراً برخاسته از دغدغههای دینی و اجتماعی اوست. بلخی واقعیتهای جامعه را به خوبی درک کرده و با زبانی انتقادی و ادبی به صورت طنز، اوضاع اسفبار سیاسی و اجتماعی افغانستان را در برابر پیشرفت سریع جهان ترسیم کردهاست. تعصب نژادی و مذهبی نیز از جمله مواردی است که وی را رنج میداد.
مراین معنی ز قرآنم بگو تو دوای دردم از قرآن بجو تو
جز نظر علی در این بستر آفت و مرض پیکر دردمند را نیست علاج و چاره ای
نه رونق تو ماند،نه سوز دردمندان تا دیده بر گماری، گفتیم اگر شنیدی
که آلوده بینم همی زو سخن پر از دردم از روزگار کهن
ای بر دل پردردم هردم ز تو آزاری کی بود و کجا باشد مثل تو دل آزاری
ما وصال تو به زاری و دعا میطلبیم دردمندیم و ز لعل تو دوا میطلبیم