پی گم
معنی کلمه پی گم در فرهنگ فارسی
معنی کلمه پی گم در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه پی گم
ای لطف تو یار با برحم در وصف تو هر گروه پی گم
نباید شدن بر پی گمرهان نباید که گردند جایی نهان
گورخان را چو گور در خُم کرد رفت از آن گورخانه پی گم کرد
پی گم مکن ای سالک اگر طالب مائی کز اشک روان سرخ بود رهگذر ما
پا نهادستند هم بر فرق خود چون دایره کعبه در دنبال بود از رشک پی گم کردهاند
زمین همچو گردون بر انجم بدی ز بس لعل در زیر پی گم بدی
این جواب آن غزل صائب که میگوید فصیح «میروم در آتش و از دود پی گم میکنم»
ترا میبینم اندر پرده اینجا که دیدت باز پی گم کرده اینجا
«إِنَّ اللّه أَشْتَری مِنَ المُؤمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوالَهُم بِأنَّ لهُمُ الجَنَّةَ» نفسها و مالهای مؤمنان، ببهشت خریده است. دل خود از آن اوست، خریدن حاجت نباشد. چنانکه ربوبیت بها ندارد، عبودیت هم بها ندارد. ای دوست هرگز مگر که این مسألت نخواندهای که هر بیع که مقابل ثمن نباشد آن بیع غبن و ظلم باشد؟ اگر دل درمقابل آینۀ الهیت نبودی، «ما لِلتُراب وَرَبِّ الأَرْباب» درست بودی. «ظَلُوماً جَهولاً» پی گم میکند. اگر توانی جواب دیگر شنودن، گوش دار: ارادت حق- تعالی- نقطۀ عبودیت را بمحبت فروخت؛ چون فروختن حاصل آمد، عبودیت با اصل ربوبیت شد تا آن وقت گفتند: «ظَلوماً جَهُولاً»؛ اکنون گویند: «أَحَقُّ بِها و أهلَها».
از خرابات محبت یافت هرکس هرچه یافت کعبه را هم حلقه ای پی گم کنان بر در زدند