دفن

معنی کلمه دفن در لغت نامه دهخدا

دفن. [ دَ ] ( ع مص ) پوشیده و پنهان کردن در خاک ، یا عام است. ( از منتهی الارب ). در زیر خاک نهادن. ( المصادر زوزنی ). در زیر خاک کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). زیر زمین نهان کردن. ( غیاث ). مستور و مخفی کردن ، چون دفن میت. ( از اقرب الموارد ). || آکندن. بخاک سپردن. خاک کردن. چال کردن. در گور کردن. بزیر خاک نهادن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). بگور کردن میت را. و رجوع به دفن کردن شود: اقبار؛ فرمان دادن به دفن کسی. ( دهار ). || در اصطلاح شرعی ، پنهان کردن و در خاک کردن میت است ، روی بطرف قبله بر جنب راست به نحو خاص ، یعنی باید میت را رو به قبله بر دست راست قرار دهند بطوری که سر آن به طرف مغرب باشد و پاهایش به طرف مشرق ، و این امر یعنی دفن میت از واجبات کفائی است. ( فرهنگ علوم عقلی ، از شرح لمعه ص 37 و عروة الوثقی ص 155 ).
- دفن البنات ؛ به گور کردن دختران ( که برحسب مشهور، عادت بعضی از اعراب در دوره جاهلیت بود ) :
اگر نخواندی نعم الختن ، برو برخوان
وگر ندیدی دفن البنات ، شو بنگر.خاقانی.- دفن و کفن ، کفن و دفن ؛ کفن کردن و دفن کردن.
|| پنهان داشتن سخن و حدیث. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || رمیدن شتران. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بر سر خود رفتن ورمیدن شتران. ( از ناظم الاطباء ). || میان شتران گردیدن بر آبخور. ( از منتهی الارب ). «دفون » بودن ناقه. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به دفون شود. || انباشته شدن چاه و حوض و آبشخور و مانند آن. ( ناظم الاطباء ).
دفن. [ دَ ] ( ع ص ) گمنام بیقدر: رجل دفن ؛ مرد گمنام و بی قدر. ( منتهی الارب ). خامل و گمنام. ( از اقرب الموارد ). || مدفون و دفن شده. ج ، أدفان. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || آبشخور و منهل دفن شده و انباشته شده. ( از ذیل اقرب الموارد از تاج و لسان ). || زمین دفن شده و انباشته شده. ( از ذیل اقرب الموارد از تاج و لسان ).
- دفن المروءة ؛ بدون مروت و جوانمردی. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دفین المروءة. و رجوع به دفین شود.
دفن. [ دَ ف ِ ] ( ع ص ) داء دفن ؛ به معنی دِفن است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به دِفن شود.
دفن. [ دِ ] ( ع ص ) داء دفن ؛ بیماریی که معلوم نگردد مگر بعد از انتشار فساد و بدی آن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دَفِن. و رجوع به دَفِن شود.

معنی کلمه دفن در فرهنگ معین

(دَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - به خاک سپردن مرده . ۲ - پنهان کردن .

معنی کلمه دفن در فرهنگ عمید

۱. چیزی را زیر خاک کردن و پنهان ساختن، پنهان کردن.
۲. به خاک سپردن مرده.

معنی کلمه دفن در فرهنگ فارسی

پنهان کردن، چیزی رازیرخاک کردن، بخاک سپردن مرده
( مصدر ) ۱ - چیزی را زیر خاک کردن . ۲ - بخاک سپردن مرده بگور کردن میت . ۳ - پنهان کردن .

معنی کلمه دفن در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دفن در لغت به معنای به خاک سپردن مرده، پنهان کردن چیزی در زیر خاک و مانند آن است. دفن در اصطلاح عبارت است از در خاک نهادن مرده؛ بدین گونه که گودالی در زمین، حفر کرده و مرده را در آن جای دهند و رویش را بپوشانند؛ لیکن معنای لغوی آن اعم است.
جایگاه اصلی دفن به معنای نخست (به خاک سپردن مرده)، باب طهارت است، لیکن به مناسبت، در باب های دیگری نظیر جهاد و تجارت نیز آمده است.
← احکام دفن به معنای اعم
از دفن به معنای دوم در باب هایی نظیر طهارت، حج و حدود سخن گفته اند.
← احکام دفن به معنای اخص
۱. ↑ جواهر الکلام، ج۴، ص۲۸۹-۲۹۰.
...
[ویکی شیعه] دَفْنْ در فقه به معنای به خاک سپردن میت (شخصِ درگذشته) است. دفن میت پس از غُسل، کفن و خواندن نماز میت، مطابق با احکام شرعی انجام می شود. این عمل، واجب کفایی است.
در منابع جامع فقهی، بخشی از «کتاب الطهارة» یا «کتاب الصلاة» به احکام اموات اختصاص دارد. در این مبحث، از اموری مانند احکامِ فرد بیماری که نشانه های مرگ را در خود آشکار می بیند (مانند توبه و اَدا کردن حق اللّه و حق الناس)، اَحکام اِحتضار (مثل رو به قبله کردن محتضر و تلقین او) و کارهای واجب بر دیگران پس از مرگِ مسلمان (غسل، تکفین، تحنیط، نماز میت خواندن و دفن) سخن می رود. هریک از این مراحل، که نشان دهنده حرمت داشتن میت و موجب آمرزش گناهان اوست، احکامی غیرالزامی (مستحب و مکروه) هم دارند که در آثار فقهی به تفصیل مطرح شده اند. احکام مربوط به مردگان در منابع متقدم فقهی و حدیثی، در مبحثی با عنوان «کتاب الجنائز» یا «باب فی احکام الجنائز» مطرح شده اند.
کارهای واجب بر انسان در مورد مردگان، از نوع واجبِ کفایی اند و برخی از آن ها (تکفین، حنوط و دفن کردن) به قصد قربت نیاز ندارند و شماری دیگر (غسل و نماز میت) نیازمند قصد قربت اند. چنانچه به سبب عوامل خاص، انجام دادن هریک از این واجبات برای افراد ممکن نباشد، از عهده آنان ساقط می شود.

معنی کلمه دفن در ویکی واژه

به خاک سپردن مرده.
پنهان کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه دفن

ادما و دفنه (به عربی: أدما) یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان کسروان واقع شده‌است. ادما و دفنه ۲٫۷۳۳ کیلومتر مربع مساحت و ۲٬۴۹۷ نفر جمعیت دارد و ۲۱۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
گفت: مرگ اینان جز به خشم خداوندی نبوده است. چه اگر گاه به گاه مرگشان در ربوده بود، یکدیگر را دفن همی کردند.
چون بمیرم به سر راه ویم دفن کنید که چو آید به سر خاک من افتد گذرش
مردم بداغ لاله رخان گریهای ابر خواهم که لاله زار کند مدفن مرا
چو برهد یوسف جان تو از چاه فلان جائی کنیمت دفن آنگاه
آن یکی دیوانه میشد غرق شور دفن میکردند مردی را بگور
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه ورزشی دفنسور، باشگاه فوتبال ناسیونال اروگوئه اشاره کرد.
آورده ام ز طوف حرم توبه، همتی کاین ارمغان به مولد و مدفن درآورم
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه ورزشی دفنسور اشاره کرد.
چنان که گویی یک روز گذشته است تا ایشان را دفن کرده‌اند، و خاک ایشان را ناخورده و تباه ناکرده.
رشک آن گنج دفین کش خاک شهد مدفن است از زمین تا آسمان است آسمان را بر زمین
گفت اگر تو باز یابیم ای غلام دفن کن هر جا که خواهی والسلام
این زیارتگاه براساس شواهد مدفن امامزاده عبدالله فرزند موسی کاظم هفتمین امام شیعیان است.
گفتا کار آن جوان بساختم و او را دفن کردم و آن پیر زن بر سر خاک وی مجاور نشست، گفت ای عبد اللَّه اگر وقتی باز آیی ما را هم اینجا طلب کن، ور مرا نه بینی خاک من همین جا بود، مرا زیارت کن.
کشایه مدفن «رعنا»، کلایه مرقد «هادی»