آبگز

معنی کلمه آبگز در لغت نامه دهخدا

( آبگز ) آبگز. [ گ َ ] ( ن مف مرکب ) آبخست. آبزُرُفْت.
- آبگز شدن ؛ تباه شدن قسمتی از میوه.
- || ترنجیده شدن پوست تن آدمی بسبب آب ، چنانکه کارگران حمّام را.

معنی کلمه آبگز در فرهنگ معین

( آبگز ) (گَ ) (ص مر. ) میوة ترش شده و فاسد.

معنی کلمه آبگز در فرهنگ عمید

( آب گز ) آسیب دیده در آب (میوه ).

معنی کلمه آبگز در فرهنگ فارسی

( آبگز ) ( صفت اسم ) تباه و فاسد ( میوه ) .
تباه شدن قسمتی از میوه
میوه آسیب دیده در آب، میوه ترش شده وفاسد، آبخست

معنی کلمه آبگز در ویکی واژه

آب‌گز
آسیب دیده بر اثر تماس طولانی با آب. آب‌گز ممکن است از دو کلمه آب - گَز شکل گرفته باشد و گَز در زبان بهاری به معنی گَشت، یا گَشتن است.
میوه ترش شده و فاسد.

جملاتی از کاربرد کلمه آبگز

درآبگزکاری ابتدا شیشه را به شکل مورد نظر درمی‌آورند و برای شکل‌گیری نهایی داخل کوره می‌گذارند تا بافت آن شکل بگیرد، سپس بلافاصله بعد از بیرون آوردن از کوره و پیش از سرد شدن، ظرف شیشه‌ای مورد نظر را داخل آب سرد قرار می‌دهند. به‌دلیل تغییر ناگهانی حرارت شیشه شوکی در ظرف شیشه‌ای به‌وجود می‌آید و ترک‌های ریزی در قسمت بیرونی آن ایجاد می‌شود. ولی این ترک‌ها به داخل شیشه نمی‌رسد، چون این سرما هنوز به داخل شیشه نفوذ نکرده است. برای پیشگیری از انتقال سرما به داخل شیشه آن را دوباره به داخل کوره می‌برند تا بافت آن شکل بگیرد و محکم گردد.
آبگزکاری یکی از کارهای زیباسازی در شیشه‌گری است. برای انجام آبگزکاری از تغییر حرارت ناگهانی بر روی شیشه کمک می‌گیرند و از خاصیت ترک‌خوردگی شیشه بر اثر تغییرات ناگهانی دمای آن استفاده می‌کنند.