ترنجیده

معنی کلمه ترنجیده در لغت نامه دهخدا

ترنجیده. [ ت ُ / ت َ رُ / رَ دَ / دِ ] ( ن مف ) اسم مفعول از ترنجیدن. ( حاشیه برهان چ معین ). چین و آژنگ و انجوخ گرفته را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرا ) ( ازآنندراج ). چین و شکن بهم رسانیده. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). چین و شکن گرفته. ( فرهنگ رشیدی ) :
ای تو تبتی مشک و حسودت زرغنج
بابور تو، رخش پور دستان خرمنج
بادا رخ حاسدت ترنجیده و زرد
سر بر طبقی نهاده پیشت چو ترنج.سوزنی. || آغالیده و ریشیده ، درهم آمده بود چون پیراهن و غیره که بدست جمع کنند و بشکنند چون شسته باشد. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 450 ). بمعنی کشیده است. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). درهم کشیده شده. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). در فشار و فشرده. درهم آمده :
جان ترنجیده و شکسته دلم
گویی از غم همی فروگسلم.رودکی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 450 ).سکنجیده همی داردم بدرد
ترنجیده همی داردم برنج.ابوشکور.بیاراست خود را چو مردان جنگ
ترنجیده با بارگی تنگ تنگ .عنصری ( از فرهنگ جهانگیری ).جهان بر دلم زین ترنجیده شد
بگو کز که جان تو رنجیده شد.( گرشاسب نامه ).و رجوع به ترنجیدن شود.

معنی کلمه ترنجیده در فرهنگ معین

(تَ رَ دِ ) (ص مف . ) سخت درهم کشیده شده .

معنی کلمه ترنجیده در فرهنگ عمید

۱. درهم کشیده، فشرده.
۲. افسرده: جان ترنجیده و شکسته دلم / گویی از غم همی فروگسلم (رودکی: ۵۴۶ ).

معنی کلمه ترنجیده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- سخت درهم کشیده و کوفته . ۲- چین بهم رسانیده بر چین و شکن . ۳- درشت گردیده.

معنی کلمه ترنجیده در ویکی واژه

سخت درهم کشیده شده.

جملاتی از کاربرد کلمه ترنجیده

شده بر آتش پیکار گوشت پخته به تف ولیک باز ترنجیده پوست بر تن خام
برتو، ای فاخته، آن فخ ترنجیده ناگهان گر بجهد تا نکنی «آوخ »
جهان بر دلم زین ترنجیده شد بگو کز که جان تو رنجیده شد
گهی چو خاک پراکنده دل ز باد بلا گهم چو پوست ترنجیده دل ز آتش حر
جان ترنجیده و شکسته دلم گویی از غم همی فرو گسلم
معذوری خود دیده در خویش ترنجیده عذر دگران خواهد از باب هنرمندان
بادا رخ حاسدت ترنجیده و زرد سر بر طبقی نهاده پیشت چو ترنج
گفت شاباش و ترش آویخت لنج شد ترنجیده ترش هم‌چون ترنج
آنکه مشتی پریان بسته به زنجیر و غل است چهره پر خشم و ترنجیده چو دزد مغول است
بنگر تو در این اجزا که همرهشان بودی در خود بترنجیده از نامی و ارکانی