آتش تاب
معنی کلمه آتش تاب در فرهنگ عمید
۲. کوره.
معنی کلمه آتش تاب در فرهنگ فارسی
معنی کلمه آتش تاب در ویکی واژه
گلخنی؛ جایی که در آن آتش روشن میکنند مانند آتشدان و تون حمام.
جملاتی از کاربرد کلمه آتش تاب
گر شکافی سینه ام پیکان ز دل نتوان شناخت رنگ اختر دارد آهن کز آتش تاب دید
ز آهم بیستون چرخ، آتش تاب میگردد ز برق تیشهٔ من کوه آهن آب میگردد
جوی آب از عکس گل برخویش می پیچد بلی گرد خود پیچد چو بیند آتش تابنده مار
نشان جست ازان آتش تابناک که چون میدمد روشنی زان مغاک
ز گرمائی چو آتش تاب گیریم جگر درتری بر فاب گیریم
تا بهر حالی از آب نروید آتش تابهر رویی از خاک نبارد باران
گریه می آید مرا بر حال طغرا همچو شمع هر کجا با خوی آتش تاب می بینم ترا
چون آتش و آب از بدی پاکم و ناب چون آب صفا دارم و چون آتش تاب
مکن تیره شب آتش تابناک وگر چاره نبود فکن در مغاک
شب تیره بی آتش تابناک بدی روشن آن خانه چون روز پاک