( آرام گرفتن ) آرام گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) استراحت کردن. آسودن : به طینوس گفت ایدر آرام گیر چو آسوده گردی بکف جام گیر.فردوسی. || استقرار. ساکن شدن. تسکین یافتن. از جنبش بازایستادن. اقراد. مستریح گشتن. اقترار. اقرار. آرامش یافتن. قرار گرفتن : نگه کن بر این گنبد تیزگرد... نه از جنبش آرام گیرد همی نه چون ما تباهی پذیرد همی.فردوسی.چو بیدار باشی تو خواب آیدم چو آرام باشی شتاب آیدم.فردوسی.بی وصل تو دل در برم آرام نگیرد بی صبحت تو کار من اندام نگیرد.معزی.و لرزه بر اندامش افتاد چندانکه ملاطفت کردند آرام نمی گرفت.( گلستان ). - آرام گرفتن با ؛ آسودن با. خوی کردن با. مأنوس گشتن با : گر آهوئی بیا که کنار منت حرم آرام گیر با من و از من چنین مَشَم.خفاف. || نشستن. جای گرفتن : پس او را بفرمود شاه جهان [ ضحاک ] که آرام گیرد [ کاوه ] بَرِ آن مِهان.فردوسی.- آرام گرفتن بچه ؛ از گریستن بازایستادن او. پس از بازی و شرارت و شیطنت و شوخی ساکت و ساکن شدن او. - آرام گرفتن درد ؛ بریدن و قطع شدن آن. - آرام گرفتن دریا ؛ ساکن شدن امواج آن. فرونشستن انقلاب آن. - آرام گرفتن هوا ؛ از رعد و طوفان ایستادن آن.
معنی کلمه آرام گرفتن در فرهنگ فارسی
( آرام گرفتن ) ( مصدر ) ۱ - ساکن شدن تسلی یافتن تسکین یافتن آرام گرفتن دل . ۲ - مسکن یافتن سکنی گزیدن . ساکت خاموش
معنی کلمه آرام گرفتن در ویکی واژه
آرامگرفتن از جنبش و حرکت باز ایستادن. ساکت و بیسروصدا شدن. آسودگی خیال پیدا کردن. امیر گفت ... سخت نیک آمد و لختی آرام گرفت. «بیهقی»
جملاتی از کاربرد کلمه آرام گرفتن
اسکندر در فولکلور یونان امروزی بیش از هر شخصیت باستانی دیگر، به نحو بارزی برجسته است. شکل محاورهای نام او در زبان یونانی نوین («او مگالکساندروس») نامی بسیار رایج است و او تنها قهرمان باستانی است که در سایهبازی کاراگیوزیس ایفای نقش میکند. قصهای مشهور بین دریانوردان یونانی وجود دارد که در آن یک پری دریایی گوشهگیر در حین طوفان، سینهٔ کشتی را در چنگ میگیرد و میپرسد «آیا شاه اسکندر زنده است؟». جواب صحیح «او زنده و سرحال است و بر جهان فرمان میراند» است و دادن پاسخ صحیح منجر به ناپدید شدن پری دریایی و آرام گرفتن دریا میشود. هر جواب دیگری داده شود، پری دریایی به یک گورگون وحشتناک تبدیل میشود و کشتی را به اعماق دریا میکشاند و غرق میکند.
اما فریضه از جمله آنچه گفتیم دوازده چیز بیش نیست: نیت و تکبیر اول و قیام و خواندن و رکوع و آرام گرفتن در وی و اعتدال از رکوع و سجود و آرام گرفتن در وی و اعتدال از وی بنشستن و تشهد بازپسین و صلوات بر رسول (ص) و نشستن در وی و سلام چون این مقدار بکند نماز درست بود بدان معنی که شمشیر از وی بیفتد، اما پذیرفتن آن در خطر بود و این همچنان بود که کنیزکی به هدیه پیش ملکی برند اگرچه گوش و بینی ندارد و دست و پای ندارد ولیکن زنده باشد خطر آن باشد که پذیرفته نباشد.
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت آنکه در خواب نشد چشم من و پروین است
و گفت: رضا آرام گرفتن است در تحت مجاری احکام.
که منسوب به کیوس برادر انوشیروان بودند. او که مردی با صلابت، شجاع و بسیار بخشنده بود اهل ولایات با او آرام گرفتند و کیوس، به پشتیبانی ایشان، جمله خراسان از ترکان خالی کرد. سلطنت و حکومت کیوس و فرزندان او از سال ۴۵ هجری تا ۳۹۷ در ناحیه سوادکوه طول کشید.
خدایان در همان حال جنبش، موضوع را دریافتند، شگفتزده گشتند و آرام گرفتند. ائا از همه آگاه بود، حیله و تدبیر کرد، جادو کرد و آپسو را به خوابی عمیق فرو برد، مومو را در خواب کرد، کمربندش را باز کرد، تاجش را برداشت، هالهاش را برگرفت و خود بر سر نهاد. آپسو را بست و او را کشت. مومو را در بند کرد. منزلگاه خویش بر آپسو بنا نهاد. پس از پیروزی ائا بر دشمنانش در آرامش عمیق آسود. ائا و زنش دامکینا، با شکوه در آنجا زندگی کردند.
و گفت: توکل راده علامت است آرام گرفتن بدانچه حق تعالی ضمان کرده است و ایستادن بدانچه بتو رسد از رفیع و دون و تسلیم کردن بما یکون و تعلق گرفتن دل در میان کاف و نون یعنی چنان داند که هنوز میان کاف ونون است و کاف به نون نه پیوسته است تالاجرم هرچه ترا بکاف ونون بود توکل درست بود وقدم در عبودیت نهادن و از ربوبیت بیرون آمدن یعنی دعوی فرعونی ومنی نکند و ترک اختیار گوید و قطع علایق ونومیدی از خلایق و دخول در حقایق وبدست آوردن دقایق.
جنید گوید از سری شنیدم که او را پرسیدند از یقین گفت آرام گرفتن بود آنگاه که واردات اندر دلت آید از آنک یقین بدانسته باشی که حرکت تو هیچ منفعت نکند در آن ترا و هرچه بر تو قضا کردند از تو بازدارند.
از سوی دیگر، واژهٔ عبریای که در روایت خلقت جهان در تورات به کار رفته و در متن فوق با «استراحت کردن = آرام گرفتن» به فارسی ترجمه شده، در واقع واژهٔ عبری «شَبات» است که معنی دقیق آن «عقبکشیدن، به معنی توقف از انجام یک فعل» است. این فعل به معنای «نگاهداشتن»، «برپا داشتن» یا «آرامگرفتن» نیز به کار برده میشود.
امّا ابتداء این قصّه از قول ابن عباس آنست که موسی (ع) و بنی اسرائیل چون در مصر آرام گرفتند و آنجا مقرّ خویش ساختند، از جبّار کائنات فرمان آمد: یا موسی «ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ» ایشان را پند ده و آن نعمتها که بر ایشان ریختیم و نواختها که بر ایشان.
و گفت: آرام گرفتن باسباب مغرور شدن است و استادن بر احوال بریدن از محول احوال.
واسطی گوید هرچند توانی رضا را کارفرمای، مباش تا رضا ترا کار فرماید که محجوب گردی از لذّات او و رؤیت او از حقیقت آنچه مطالعه کند و اندرین سخن که واسطی گفت خطری عظیم است و اندران تنبیهی است قوم را مگر از بهر آنک نزدیک ایشان آرام گرفتن باحوال حجاب بود از گردانندۀ احوال چون از رضا لذّت یافت و بدل راحت رضا یافت از شهود حق محجوب گشت.
هنگامی که محمد (پدر حیدر) فوت میکند، کشور و خدیجه، حیدر را مییابند و به خانه میآورند. حیدر اگر چه تاب آرام گرفتن در خانه را ندارد، چند گاهی بعد او را به خانه پدرش میبرند و به کارگری در آن خانه میگمارند.
در هنگامه این سالها، خاور نزدیک گرفتار نابسامانیهای داخلی، سیل، قحطی، و فقر و مشقت گسترده بود. در جبههٔ سیاسی، با آرام گرفتن امپراتوریهای آشور و بابل، آرامیان و دیگر اقوام نیمه کوچگر، توانستند دستاوردهای موقتی به دست آورند. بیشک، گمان آنها بر این بود که روزگار آشور به عنوان قدرت بزرگ، به سر آمده و آنها بزودی آخرین بقایای آن را نیز کَنده و از آنِ خود خواهند ساخت. آنها از کجا میدانستند که آشور، برخلاف سومر، میتانی، هیتی، و بسیاری دیگر از پادشاهیهای روزگار بزرگِ میانرودان، برای همیشه در خاموشی و فراموشی فرونرفته است و برعکس، زمامداران آشور، در آستانهٔ برخورداری از نوزایی ملیگرایی و توسعه طلبیای بودند که خاور نزدیک را بهطور عمیق دگرگون ساخت و در دل تمام اقوام آن، وحشت افکند.
از وصل نیم شاد که از آهوی وحشی تمهید رمیدن بود آرام گرفتن
و گفت: توکل آرام گرفتن بود بر آنچه خدای تعالی ضمان کرده است.
"تاریخچه، جزئیات دستاوردهای سیاسی خیزران را شرح نمی دهد، اما سکه هایی به نام او ضرب شده، کاخ هایی برای او نامگذاری شده است، و گورستانی که در آن حکام عباسی در آنجا آرام گرفتند، نام او را یدک می کشد، و همه نه تنها به وضعیت بلکه برای مدنی نیز گواهی بزرگی او را می دهد."