آستان
معنی کلمه آستان در لغت نامه دهخدا

آستان

معنی کلمه آستان در لغت نامه دهخدا

( آستان ) آستان. ( اِ ) درگاه. درگه. آستانه. وصید. فِناء. سُدّه. کفش کن. جناب. عتبه. ساحت. حضرت. کریاس ( بفارسی ). اُسکفه. گذرگاه. و آن قسمت پیشین خانه باشد پیوسته بدر :
چو آن شیرپیکر علامت به بندد
کند سجده بر آستانش دوپیکر.ناصرخسرو.کز ندیمان مجلس ار نشود
از مقیمان آستان باشد.انوری.وآنکه چون آستان فتد در پای
پیش او سر به آستان ننهند.مجیر بیلقانی.از خانه اختیار خصمت
چون پرده برون آستان باد.سیف اسفرنگ.راست شو تا به راستان برسی
خاک شو تا بر آستان برسی.اوحدی.سود کس بر زیان او مپسند
فتنه بر آستان او مپسند.اوحدی.مشو یک زمان غایب از آستانش
که هر کس که غایب شد او هست خایب.سلمان ساوجی.بر آستان تو غوغای عاشقان نه عجب
که هر کجا شکرستان بود مگس باشد.حافظ.از آستان پیر مغان سر چرا کشم
دولت در این سرا و گشایش در این در است.حافظ.- آستان بوس ؛ آستان بوسی :
پادشاها همه شاهان که بخواب آمده اند
آستان بوس تو در خواب تمنا کردند.امیرخسرو.- آستان بوسی ؛ اصطلاحی است در زبان ادب و احترام مترادف تشرف و بخدمت رسیدن ، یعنی نزد بزرگی رفتن.
|| ( ص ) ستان. برپشت خفته :
در تنگنای بیضه زتأثیر عدل او
نقاش صنع پیکر مرغ آستان نهاد.سلمان ساوجی.
استان. [ اِ / اُ ] ( پهلوی ، اِ ) کوره. رستاق. روستا. در عهد ساسانیان ، ایالات را به أجزائی چند تقسیم کرده هر یک را یک استان می گفته اند ( پاذکستپان ) ظاهراً در اصل عنوان نایب الحکومه یک استان بوده است. ( ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن ترجمه یاسمی ص 86 ). قال یزیدبن عمر الفارسی ، کانت ملوک فارس تَعدّ السواد اثناعشر استاناً و تحسبه ستین طسوجاً و تفسیرالأستان اجارة و ترجمة الطسوج ناحیة. ( معجم البلدان در کلمه سواد ). قال العسکری مالاستان مثل الرستاق. ( معجم البلدان ذیل الاستان العال ). مُقاسمه. ( مفاتیح العلوم ، در مواضعات دیوان خراج ). || در زمان رضاشاه مملکت ایران را به 10 بخش تقسیم کردند و هر بخش را استان خواندند. یاقوت گوید: الاِستان العال ، هو طساسیج الانبار و بادوریا و قطربل و مسکن ، لکونها فی اعلی السواد، والاستان بمنزلة الکورة و الرستاق ، و اصله بالفارسیة الموضع کقولهم طبرستان و شهرستان. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه آستان در فرهنگ معین

( آستان ) ( اِ. ) ۱ - درگاه ، پیشگاه . ۲ - کفش کن .
(ص . ) ستان ، به پشت خوابیده .
( اَ ) (اِ. ) جای خواب ، آرامگاه .
( اِ ) (ص . ) به پشت خوابیده .
( اُ ) [ په . ] (اِ. )بخشی از کشور که شامل چندین شهرستان می شود.

معنی کلمه آستان در فرهنگ عمید

( آستان ) ۱. درگاه.
۲. جلو در، کفش کن.
۳. [مجاز] دربار و بارگاه: راست شو، تا به راستان برسی / خاک شو، تا به آستان برسی (اوحدی: ۵۶۶ ).
۴. مقبرۀ امامان و امام زادگان.
۵. [قدیمی، مجاز] در حضور پادشاهان و بزرگان.
بزرگ ترین واحد تقسیمات کشور ایران که شامل چند شهرستان است و به وسیلۀ یک استاندار اداره می شود.

معنی کلمه آستان در فرهنگ فارسی

( آستان ) ( صفت ) بر پشت خفته ستان .
درگه آستانه
استانها کشور ایران را در ۱۳۱۶ ه . ش . به ۱٠ استان واخیرابه ۱۴ استان تقسیم کرده اند ازین قرار: ۱ - استان مرکزی : تهران کرج قزوین دماوند محلات ساوه قم تفرش شهر ری شمیرانات گرمسار وخمین.۲ - استان اول : رشت بندر پهلوی لاهیجان رود سر طوالش فومن زنجان اراک لنگرود رودبار صومعه سرا. ۳ - استان دوم : ساری بهشهر شاهی شهسوار نوشهر بابل آمل گرگان کاشان شاهرود سمنان دامغان نطنز. ۴ - استان سوم : تبریز مرند خلخالاردبیل میانه سراب مشکین شهر اهر مراغه هشت رود آستارا. ۵ - استان چهارم : رضائیه نقده ماکو خوی مهاباد شاهپور میاندو آب . ۶ - استان پنجم : کرمانشاه قصر شیرین ایلام ملایر نهاوند توسیرکان شاه آباد پاوه همدان . ۷ - استان ششم : اهواز آبادان دشت میشان دزفول شوشتر بهبهان کهکیلویه رامهرمز مسجدسلیمان خرمشهر خرم آباد بروجرد گلپایگان الیگودرز. ۸ - استان هفتم : شیراز آباده کازرون فیروز آباد جهرم فسا نیریز اصطهبانات داراب لار بوشهر بندر لنگه دشتستان . ۹ - استان هشتم : کرمان رفسنجان جیرفت سیرجان بم . ۱٠ استان نهم : مشهد سبزوار تربت جام گناباد بیرجند کاشمر قوچان تربت حیدریه نیشابور در گز فردوس بجنورد. ۱۱ - استان دهم : اصفهان فریدن شهرضا اردستان نائین نجف آباد یزد.۱۲ - بلوچستان وسیستان : زاهدان ایرانشهر چاه بهار زابل سراوان . ۱۳ - استان کردستان : سنندج مریوان سقز بانه قروه بیجار. ۱۴- فرمانداری کل بنادر و جزایر وبحر عمان : بندر عباس میناب ( بحرین هم جزو استان چهاردهم محسوب می شود ) .
( اسم ) هر یک از نواحی بزرگ کشور ایران در تقسیمات اداری که از مجموع. چند شهرستان تشکیل میشود و توسط یک استاندار اداره میگردد ایالت . توضیح این کلمه در عهد ساسانی بصورت استان معمول بوده و آن هریک از ایالات ایران اطلاق میشده و در دور. اسلامی نیز برخی نواحی بهمین نام خوانده میشدند مانند : ( استان البهقباذ الاعلی ) ( استان البهقباذ الاسفل ) از کوره های جانب غربی سواد و ( استان سو ) ناحیه ای در جبل و ( استان العال ) کوره ای بمغرب بغداد فرهنگستان ایران این کلمه را احیا کرده بهریک از بخشهای دهگان. ( و سپس چهارده گان. ) کشور اطلاق کرده است .
چهار کوره اند ببغداد

معنی کلمه آستان در دانشنامه عمومی

استان یا ( فارسی افغانستان: ولایت ) ، یکی از واحدهای تقسیمات کشوری است.
ریشه کلمه استان به دوره شاهنشاهی ساسانی و یک تقسیم بندی جغرافیایی تحت این نام بازمی گردد. هر استان نیز دارای یک حاکم به نام استاندار بوده است.
استان بازمانده از ایرانی باستان - abi+stāna* است که مرکب از پیشوند - abi و - stāna* که مشتق از ریشهٔ - stā به معنی «ایستادن» است. در فارسی میانه awestām و در فارسی نو ustān گشته است.
استان با واژه های آلمانی Staat، انگلیسی state، ایسپانیایی Estado، فرانسوی État هم ریشه و با Province در انگلیسی، Provinz در آلمانی و Province در فرانسوی هم معنی است.
در زمان دولت ساسانی، سرزمین یا ایالت برای تقسیم بندی های فراتر از استان و شهرستان استفاده می شده و اداره یک سرزمین یا ایالت منطقه بر اساس یک ساتراپ یا مرزبان فرستاده شده توسط شاه بوده است. همچنین بنابر حکم شاه، بر اساس مصالح، وقت حکمرانی آنان مشخص می شده است. در زمان حکومت رضا شاه پهلوی، در دی ماه ۱۳۱۶ خورشیدی دو قانون خاص به تصویب رسید و با تجدید سازمان اداری کشور، ایالات پیشین ایران جای خود را به استان ها داد. استان ها به شهرستانها و شهرستانها به بخش ها و دهستان ها تقسیم شدند. هر استان، استاندار خود و هر شهرستان، فرماندار خود را داشت و این دو مدیر مستقیماً به وسیله شخص شاه گمارده می شدند. با وجود تغییرات جزئی فراوانی که از آن زمان تاکنون در تقسیمات کشور صورت گرفته، اساس تقسیمات کشوری هم چنان قانون ۱۳۱۶ است.
در حال حاضر استاندار از سوی وزیر کشور انتخاب می شود و فرمانداران و بخشداران استان خود را انتخاب می کند، همچنین دهستان از این واحدها حذف گردیده و تعداد استان های کشور به ۳۱ استان رسیده است.
در زمان ساسانیان، استاندار احتمالاً همچون مرزبانان و ساتراپ ها قوای نظامی منطقه را نیز در اختیار داشته است. نظام های سیاسی بر مبنای شکل گیری خود به دو دسته فدرال و حکومت های مرکز گرا تقسیم می شوند. کشورهایی مانند ایالات متحده، کانادا، آلمان، اسپانیا، سوئیس و هند از جمله کشورهای تشکیل شده از دولت های جدا از هم هستند که دولت های قدیم که تحت نام جدید متحد شده اند، همچنان بخشی از اختیار خود را تحت نام ایالت فدرالی حفظ کرده اند.
استان در کشورهای غیر فدرال و ایالت در کشورهای فدرال جزو تقسیمات کشوری هستند. قدرت استان به مراتب کمتر از قدرت ایالت می باشد. استان زیر نظر وزارت کشور اداره می شود و وزیر کشور برای هر استان، استاندار که مسئول اجرای قوانین می باشد را منصوب می کند. استاندار نیز برای تقسیمات داخلی استان ( شهرستان ) برای هر شهرستان فرماندار انتخاب می کند. در اصل تمام قدرت استانها زیر نظر مستقیم دولت می باشد و قدرت خود را از دولت می گیرند. البته هر استان بنا به شرایط جغرافیایی، قومی قبیله ای، فرهنگی اختیارات اندکی دارد. اما در مقابل در ایالت دو قانون وجود دارد. اول قانون کشور است که هر ایالت باید از آن تبعیت کند و دوم قانون خود آن ایالت است که می تواند با قوانین ایالت دیگری در همان کشور کاملاً متفاوت باشد. حدود اختیارات داده شده به ایالت مشابه اختیارات یک کشور مستقل اما اندکی کمتر است. می توان گفت ساختار دولت در کشورهای فدرال بین دولت مرکزی و ایالت های موجود در کشور تقسیم شده است. [ نیازمند منبع]
استان (فیلم). «استان» ( انگلیسی: The Province ( film ) ) یک فیلم است که در سال ۱۹۹۱ منتشر شد.
معنی کلمه آستان در فرهنگ معین

معنی کلمه آستان در ویکی واژه

(ساختمان): آن قسمت از خانه و اتاق که نزدیک به در است. آستانه، کفشکن.
بارگاه، دربار، کاخ پادشاهان و بزرگان. و به مجاز پیشگاه پادشاه و فرمانروایان. آستان در زبان معیار باستان به دو صورت قابل تجزیه است؛ نخست به صورت آس - تان و دیگر به صورت آسِت - آن. که تعریف کلی از هر دو ایوان مجلل یادگاری است.

جملاتی از کاربرد کلمه آستان

ور سر ننهی در آستانش دیگر چه کنی دری دگر هست؟
بدان امید که دستور باشدم که شبی ز دیده آب زنم خاک آستان ترا
استان آق‌مولا {{قزاقی|Ақмола облысы، اقمولا وبلىسى) به معنی پیشوای بزرگ یک استان در قزاقستان است که در شمال این کشور واقع شده‌است. شهر نورسلطان پایتخت قزاقستان در این استان قرار دارد و در گذشته آق مولا نام داشت. (آق‌مولا به معنی «پیشوای بزرگ» است. این نام‌گذاری به خاطر مدفون بودن یکی از محترمان مذهبی در این مکان صورت گرفته‌بود و نام آستانه نیز اشاره به همین مزار دارد).
آستانلی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
آهوانو یک روستا در ایران است که در دهستان رودبار (دامغان) و در جاده چشمه علی و قبل از چشمه علی و روستای آستانه واقع شده‌ است. آهوانو ۶۰۶ نفر جمعیت دارد.
ای حریم روضه ات باشد بهشت عنبرین پاسبان آستانت روز و شب روح الامین
سزد که خدمت این آستان به عرش نهند سر از عبادت او بر زنم معاذالله
امامزاده محمد دیباج مربوط به سدهٔ ۸ ه.ق است و در شهرستان دامغان، روستای چهارده به دیباج واقع شده و این اثر در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۷۸ با شمارهٔ ثبت ۲۴۲۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. مقابر دیگری در گرگان، بسطام، دامغان، کاخک، آستانه اشرفیه، قزوین، ورامین و درگز به او منسوب است.
چون طاق کبریای تو اقبال برکشید از طاق آسمانش قضا آستانه کرد
جز آستانه عشق است شوره زار،جهان مریز آب رخ خود به خاک کوی دگر
بر آستان بزرگان دایره سردار به راستی بگذر زاین جهان... به
سردعای مسیحا زاوج عرش گذشت وز آستان جلال تو کرد کوتاهی
ز آستان تو، عاشقان رفتند؛ مانده بر جا همان که می‌دانی
استفانی کلیفورد دومین زنی است که گفته می‌شود انتشار عمومی ادعای رابطه‌اش با ترامپ به ترتیبی با پرداخت پول در آستانه انتخابات متوقف شده است.
وی در آغاز دههٔ ۴۰ در رشتهٔ «زبان و ادبیات فارسی» دانشگاه تهران پذیرفته شد و از آموزشهایِ استادانی چون ابراهیم پورداوود، بدیع‌الزمان فروزانفر، محمد مقدم و… بهره برد. لیک در آستانهٔ دانش‌آموختگی، در درگیریهایِ دانشگاه، دستگیر و پنج ماه زندانی و پس‌ازآن از دانشگاه بیرون رانده شد.
«شاملو متوجه شد که موسیقی کهن کلام می‌تواند آن روح را در محتوای او بدمد؛ نه موسیقی زبانِ روزمره. در نتیجه شعری سرود که صورت و محتوای هماهنگی داشت و همین امر باعث جذابیت شعر او شد. البته فقط این مسئله اثرگذار نبوده‌است. شاملو از معدود شاعرانی است که برای همه نسل‌ها شعر سروده‌است، یعنی از وقتی کودکی به دنیا می‌آید می‌توان «بارون می‌آد جرجر» شاملو را برایش زمزمه کرد تا دوره نوجوانی و عاشقانه‌ها، تا جوانی و روحیه انقلابی و تا دوره میانسالی و پیری که «در آستانه» شعری جاودانه‌است.»
از باشگاه‌هایی که در آن رکاب زده‌است می‌توان به تیم ترک-سگافردو، ایوسکالتل-ایوسکادی، تیم آستانه، و تیم ریدیوشک اشاره کرد.
در ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ سرپرستی آستان قدس رضوی توسط روح‌الله خمینی به واعظ طبسی محول شد. دو سال بعد وی حکم تولیت آستان قدس رضوی را از روح‌الله خمینی دریافت کرد.
خسروا، بوسی از لبت چو در او شو به گریه آستانه در او را
تعیین امام جماعت و تشکیل نخستین هیئت امناء برای آستان امامزاده محمد هلال بن علی، اهدای آثار خطی و کتب نفیس و ارزشمند به این کتابخانه، ایجاد دفتر اسناد رسمی برای ثبت عقود و معاملات مردم برای نخستین بار در شهر آران و بیدگل و برگزاری نماز جماعت در دو مسجد مهم آران و بیدگل از دیگر خدمات اجتماعی وی در زمان حیاتش است.