آخوند

معنی کلمه آخوند در لغت نامه دهخدا

( آخوند ) آخوند. [ خو / خُن ْ ] ( ص ، اِ ) ( شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار ) ملا. منلا. عالم. طالب علوم دینیه. || مکتب دار کودکان. معلم کُتّاب.
- آخوندبازی ؛ توسل بحیل شرعی.
آخوند نباشد درد و غم ، گفتن ؛ کسی را که بیمار نیست به القاء بیمار کردن.

معنی کلمه آخوند در فرهنگ معین

( آخوند ) (ص . اِ. ) ۱ - ملا، معلم مکتب خانه . ۲ - پیشوای مذهبی .

معنی کلمه آخوند در فرهنگ عمید

( آخوند ) ۱. ملاّ.
۲. معلم.
۳. عالِم روحانی، واعظ و پیشوای مذهبی.

معنی کلمه آخوند در فرهنگ فارسی

( آخوند ) ( صفت اسم ) ۱ - ملا عالم باسواد . ۲ - عالم روحانی پیشوای مذهبی . ۳ - معلم مکتب خانه .
ملا طالب
ملا، معلم، عالم روحانی، واعظ وپیشوای مذهبی

معنی کلمه آخوند در دانشنامه آزاد فارسی

آخوند. عنوانی برای طلاب و مدرّسان علوم اسلامی و نیز معلم مدرسه و معلم خصوصی از عهد تیموریان. در ترکستان شرقی به معنی «آقا» بعد از اسم به کار می برند (دربرابر افندی ترکی و به معنی سِر انگلیسی است) و در ترکستان غربی لقب علمای عالی مقام است. در بخش قازان به امام بزرگ آن نواحی گفته می شود. در هند و پاکستان تقریباً به همان معنی رایج در ایران است. دربارۀ ریشۀ این کلمه بین دانشمندان اختلاف است. برخی آن را از ریشۀ پهلوی یا یونانی یا ترکی و بعضی دیگر آن را از لغت فارسی «خواند» که آن نیز مشتق از «خداوند» است، دانسته اند. این کلمه در اصطلاح متأخرین از علمای معقول، در صورتی که به طور مطلق استعمال شود، اشاره به صدرالمتألهین شیرازی معروف به ملاصدرا دارد، و در اصطلاح علمای منقول در عصر حاضر عبارت از آخوند ملا محمدکاظم خراسانی ( ـ۱۳۲۹ق)، از مراجع تقلید و از بنیانگذاران انقلاب مشروطیت ایران، است.

معنی کلمه آخوند در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] آخوند. آخوند، واژه ای فارسی، به معنی دانشمند، پیشوای دینی و معلم است که نخستین مورد کاربرد این واژه در ایران، به مثابه عنوانی احترام آمیز برای روحانیون دانشمند، به دوره تیموریان مربوط می شود. در عصر قاجار کاربرد این کلمه گسترش بیش تری یافت و شامل مدرسان مکتب خانه ها نیز گردید و در میان دانشمندان آن روزگار هنوز جایگاهی والا داشت. به عنوان مثال ملا محمدکاظم خراسانی (درگذشت ۱۳۲۹ق)، مشهورترین فقیه و مدرس پایان دوره قاجار، آخوند نامیده می شد. اکنون این کلمه به گونه عام برای روحانیون به کار می رود.
درباره اشتقاق این کلمه آراء مختلف آورده اند:
هیچ یک از این اشتقاقات خالی از اشکالات تاریخی و زبان شناسی نیست و هنوز توافق کلی بر سر اصل و ریشه این کلمه حاصل نشده است.
[ویکی فقه] آخوند (ابهام زدایی). شاید این واژه مخفف «آغا خوندگار» باشد؛ به معنای عالم و طالب علم. این اصطلاح هم در میان شیعیان مورد استفاده قرار گرفته، و هم مورد استفاده بخشی از اهل سنت بوده، و بویژه در شمال و شمال شرق ایران رواج داشته است.آخوند ممکن است در معانی ذیل استفاده شده و یا لقب برای اشخاص ذیل باشد: • آخوند (پیشوای دینی)، واژه ای فارسی به معنی دانشمند، پیشوای دینی و معلم• آخوندملاحسین قلی همدانی، عالم و عارف و فقیه قرن سیزدهم و چهاردهم• آخوند خراسانی، فقیهِ اصولی و مرجع تقلید شیعه و رهبر سیاسی عصر مشروطیت• آخوند ملامحمد شریف بخاری، مشهور به شریف بخاری و ملا شریف، محدّث و مفسّر قرآن در ماوراءالنهر در نیمه دوم قرن یازدهم و نیز «اعلم العلمای» بخارا• آخوند نصرا، مولی نصرالله همدانی از علمای معروف قرن یازده هجری• آخوندملاآقا دربندی، معروف به «فاضل دربندی حایری» (د ۱۲۸۶ق/۱۸۶۹م)، فقیه، اصولی، رجالی، محدّث، متکلّم و واعظ شیعی امامی• آخوندملامحمد کاشانی، مدرّس و مروّج فلسفۀ ملاصدرا در اصفهان در قرن سیزدهم• آخوند ملا حسین قلی همدانی، از عرفای مشهور و بنام• آخوند ملا عبدالله بروجردی، از علمای قرن سیزدهم و چهاردهم هجری• آخوند ملا عبدالله تونی، از علمای بزرگ و فقیهان مشهور قرن یازدهم هجری• آخوند ملا علی کنی، از علمای قرن سیزدهم هجری
...
[ویکی فقه] آخوند (پیشوای دینی). آخوند، واژه ای فارسی به معنی دانشمند، پیشوای دینی و معلم است.
درباره اشتقاق این کلمه آراء مختلف آورده اند: پاوْل هُرن در «اساس اشتقاق فارسی» آن را از پیشوند «آ» + «خواند» (از فعل خواندن) مرکب دانسته؛ رَدْلُف «خوند» را در این کلمه، مخفف « خداوند » دانسته، مانند «خاوند» و جزء «خوند» در اسامی میرخوند و خوندمیر (نک : ایرانیکا)؛ محمد قزوینی جزء اول کلمه را مخفف «آقا» گفته
محمد قزوینی، یادداشتها، ج ۱، ص۱، به کوشش ایرج افشار، دانشگاه تهران، ۱۳۳۷ش.
این کلمه به معنی دانشمند و پیشوای دینی و معلم، در اغلب لهجه های ترکی وارد شده
سلیمان افندی، لغت جغتای و ترکی عثمانی، ج۱، ص۶، استانبول، ۱۲۹۸ق.
نخستین مورد کاربرد واژه آخوند در ایران ، به مثابه عنوانی احترام آمیز برای روحانیون دانشمند، به دوره تیموریان مربوط می شود، چنانکه امیر علیشیر نوایی استاد خود مولانا فصیح الدین نظامی (د ۹۱۹ق/۱۵۱۳م) را به سبب دانش گسترده اش در علوم معقول و منقول و ریاضیات، آخوند خطاب می کرده است.
غیاث الدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۳۵۲، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۲ش.
...

معنی کلمه آخوند در ویکی واژه

آنکه دانش‌های دینیِ اسلامی تحصیل کرده است، عالِم دینی، پیشوای مذهبی. آخوند سابقه تاریخی مانند شیخ، واعظ‌ و غیره ندارد، قدر مسلّم اولین‌بار لقب ملاصدرا شده و ممکن است به دو بخش آ - خوند تجزیه گردد، و این کلمه اخیر با خواند و خواننده مترداف است؛ آخوند در کل به معنی خواننده و مصیبت‌گو است[۱]
↑ عده‌ای از روشنفکران صنوف آخوند را مضر جامعه‌ای ایرانی میدانند، اما به فکر جایگزین نمی‌افتند که در زمان مرگ، غسل، دفن چه صنفی باید جایگزین آخوند گردد. و سابقه این اصطلاح تا آغاز دوره قاجار پیشتر نمی‌رود. آن صفحه ۲۰۸ چاپ سوم کتاب فرهنگ فارسی به پهلوی نوشته دکتر بهرام فره وشی است

جملاتی از کاربرد کلمه آخوند

سرانجام مایه در باخته و کیسه پرداخته، دل درد آلود، دیده خون پالود، هوش پریده گوش بریده، آلفته دیدار، آشفته دستار، بی تاب و توش و بی خواب وهوش، پشیمان روان، پریشان نهاد، راه از دست داده، پای از پو فتاده، خانه بر پشت، خایه در مشت، رنج کشیده گنج ندیده، روز انباز شب، جان دمساز لب، ریگ هامون به پی سوده، روی خانه نداشت، راه ری کرد و داوری به تختگاه کی افکند. از گرد راه به دیوان داد آمد و از بیداد دزد جندق و زن بمزد بیابانک فریاد برداشت. پیش از انداز دادخواهی مرا آگاهی خاست. از گرفت شاهی خانه و خون وی را سر در تباهی دیدم. چه جای اینکه از شوربختی آن خون گرفته خاک بر سر، خاک جندق و خون بیابانک به ماه و ماهی، بی کوتاهی فرا رفتم و پرسش گرا گشتم. گزارش باز راند و از پریشانی خویشم به پراکندگی های دور و دراز انداخت، نوید آبادی دادم و امید آزادی، دلش جستم و لبش بستم. چهل تومان از وی خورده اند و صد کرورش آبرو برده. به رسید نامه و دریافت آگاهی، فرزندی خان نایب را بر آن دار که پس از گرفتی دیر گذشت و مالشی کم گذاشت تنخواه آخوند را اگر همه از چرمش پول باید ساخت، و از چشم و چهرش سیم و زر، دریابد، و باتو باز سپارد، تو نیز نیازی بدان برفزای، و با نامه پوزش خیز مهرانگیز روانه اردکان ساز و نوشته رسید بستان، و بی آنکه چشمداشت دراز افتد با من فرست تا هم او را چاره فرسودگی و مرا مایه آسودگی گردد. آن خود کامه سیاه نامه همچنان با کند در بند فرزندی خان خوشتر، و همواره بر در دربان. زیرا که شیر آهو خورده و درجستن از یوز و باز پر و پو برده، کان و گنج را شهریاران خداوندند و کلاه داران کاربند.
آگهی از قصه ی آخوند روم آنکه داد اندر حلب درس علوم
وی پس از اتمام دروس سطح، دو سال در درس خارج میرزا صادق آقای تبریزی و سیدابوالحسن انگجی که از علمای معروف تبریز بودند، شرکت نمود و در سال ۱۳۰۳ شمسی، برای ادامهٔ تحصیل، به حوزهٔ علمیهٔ قم رفت و در درس عبدالکریم حائری یزدی شرکت نمود و دورهٔ خارج فقه و اصول را در نزدعبدالکریم حائری یزدی تا زمان فوتش آموخت و هم‌زمان همان درس را برای همدوره‌های خود مانند: حاج ملاعلی معصومی (آخوند همدانی)، سید ابوالفضل موسوی زنجانی، سید رضا زنجانی و روح‌الله خمینی درس می‌داد.
این آن غزل که صائب آخوند محتشم گفت دل بردن به این رنگ کاری است دست بسته
به گفته روی متهده، نویسنده کتاب ردای پیامبر، «هزاران ایرانی که احساس بی‌طرفی می‌کردند و تاکنون فکر می‌کردند که مبارزه فقط بین شاه و حامیان آخوندهای محافظه کار مذهبی است، احساس می‌کردند که دولت ممکن است برای نجات خود جان آن‌ها را بگیرد، و ناگهان برای صدها هزار نفر، این جنبش به عنوان پیشه و شغل به حساب آمد.»
آخوندزاده در برابر سیطرهٔ فرهنگ دینی-عربی، درصدد طرح ایدهٔ ملیت‌خواهی و ناسیونالیسم به واسطهٔ بازگشت به دورهٔ طلایی ایران باستان است. این رویکرد تاریخی در راستای هویت بخشی به جامعه‌ای است که در مقابل پیشرفت‌های ملل دیگر احساس فقر و حقارت می‌کند.
وی تا پایان تحصیلات ششم ابتدایی در پاریز تحصیل کرد و در عین حال از محضر پدر خود حاج آخوند پاریزی هم بهره می‌برد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دو سال ترک تحصیل اجباری، در سال ۱۳۲۰ تحصیلات خود را در دانش‌سرای مقدماتی کرمان ادامه داد و پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۲۵ برای ادامهٔ تحصیل به تهران آمد و در سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشتهٔ تاریخ تحصیلات خود را پی گرفت. باستانی پاریزی به گواه خاطراتش از نخستین ساکنان کوی دانشگاه تهران (واقع در امیرآباد شمالی) است. شعری نیز در این باره دارد که یک بیت آن این است:[نیازمند منبع]
یا چو آخوندهای بی‌محضر از غم و رنج ماحضر سازی
از من سرور خرد آخوند را درودی بر سرای و این سرود بر وی ران که ناپاک نیرنگ ساز هر روز به ریو دستان دانائی و خامه پرگار افسون نزد زنان دستانی سازی و از گفت دیگران بر چیزها که خود خواهی داستانی پردازی. دست از این چاچول بازی ها درکش و نامه دوبه هم زنی را خامه بر سر، که از دایره کوب جلک خواهی خورد و به تاب خانه آن دسته پشت قلک خواهی نشست. بخشایش بار خدای یاری چنین سازگارت بخشوده و بر چهر امیدت از پیوند مهرش درهای کام گشوده، باز آرام نگیری و از سگالش های چالش نو دام نپردازی.
قربانت شوم، آن آخوند نجیب غریب و عزیز بی چیز که چرخش معاند است و بختش نامساعد، آلوده قرض است و حمایتش فرض. هر جا پوید کج نگران بر وی راهگذر گیرند، و با هرکس عرض درماندگی راند، اندیشه دیگر سگالند. خود به حکم درایت و فر کفایت همه را دانی در چه کارند و بر چه شمار. کاش یک ساعت حضرت لوط علی نبینا با سرکار احمد(ص) در باب امت راز مرافعت می راند و ساز محاکمت می ساخت. شبهه نبود که از باب تا محراب این گروه انبوه خاص وی می شد و جان اطفال مردم از اندیشه سلخ و قصب و پیشه کار و کسب استخلاص می یافت. باری فقر و استیصال او بر پاکی دامان و پاس قناعت و آلایش وام گواهی امین است. امیدوارم جود بی منت و خوی بی ضنت سرکارش خرسند و کامروا باز گرداند. زیاده عرض و تمنائی ندارم، هر چه کردی و کنی مختاری.
براساس این گزارش در طول مدیریت حمیدرضا عظیمیان، ۹۰ عنوان تخلف، انحراف و تحمیل خسارت رخ داده و بالغ بر ۹۱هزار میلیارد تومان توزیع رانت صورت گرفته‌است. همچنین بر وابستگی سیاسی حمیدرضا عظیمیان به دولت حسن روحانی و نزدیکان او و هدر دادن منابع فولاد مبارکه در راستای مقاصد سیاسی اشاره و رد پای شخصیت‌های سیاسی همچون محمود واعظی، عباس آخوندی و اسحاق جهانگیری در تصمیم‌گیری‌ها، تبانی‌ها و انتصابات سفارش‌شده دیده می‌شود.
اردبیل در مشروطیت ایران سهم بزرگی داشت. با پیشبرد مشروطه خواهی، اوّلین انجمن ولایتی اردبیل در سال ۱۳۲۶ هجری قمری، تشکیل گردید ولی با پیش آمدن استبداد صغیر، این قبیل مجامع عموماً بسته شد و جزء فعالیّت‌های زیرزمینی گردید و کسانی مثل حاج باباخان اردبیلی، مشهدی حسین آخوندزاده و میرزا محسن امام زاده در اردبیل و ملا امام‌وردی در مشگین‌شهر و دیگران کشته شدند و چون محمد علی شاه از سلطنت خلع گردید، جمعی از سران استبداد مانند خادم باشی، مبشّر، مؤتمن، مشیرالتجّار و غیر هم که برای تشکیل انجمن شهری به نارین قلعه (اردبیل) دعوت شده بودند، در یکی از اتاق‌های آن جا تیرباران شدند. حاج باباخان اردبیلی از مهم‌ترین شخصیت‌های تأثیرگذار در تاریخ مشروطه می‌باشد.
بو مکتبده شعرین شهدین دادمشام آخوندون آغزیندان قاپوپ اودمشام
در عید قربان ۱۲۷۲ قمری به دنیا آمد و از همین رو نام او را ابراهیم گذاشتند. پس از پنج سال تحصیل علوم دینی در زنجان در زمستان ۱۲۵۸ برای ادامه تحصیل راهی نجف شد. در نجف به درس خارج اصول شیخ محمد لاهیجی، ملا محمد فاضل ایروانی، ملا محمدکاظم آخوند خراسانی و میرزا حبیب‌الله رشتی و درس خارج فقه میرزا حسین میرزا خلیل تهرانی رفت. مدتی نیز در درس شیخ هادی تهرانی حاضر شد. در آغاز پاییز ۱۲۶۶ (محرم ۱۳۰۵) به ایران بازگشت.
تلگرافاتی از سید و آخوند، به قهر بفرستاد که در کار کند تیز مرا
آخوندزاده علاقهٔ زیادی به ایران باستان داشت. در نمایشنامه‌های خود نیز ناسیونالیسم را دنبال می‌کند. به عقیدهٔ وی باید تخم ملت‌دوستی و وطن‌پرستی را در دل‌ها کاشت و تعصب وطن به جای تعصب‌های دینی بنشیند.
آخوندزاده علاوه بر نقشش در ادبیات آذربایجان و ناسیونالیسم ایرانی، به خاطر انتقادات تندش از ادیان (عمدتاً اسلام) نیز شهرت داشت و نام او به عنوان نمادین‌ترین ملحد آذربایجان باقی ماند.
عباس آخوندی، از وزیران دولت حسن روحانی در یادداشتی در ۲۳ دی با عنوان «مرگ بر گرانی یا درود بر فساد» به انتقاد از موضع‌گیری برخی مقامات حکومت ایران دربارهٔ این اعتراض‌ها، به خصوص سخنان احمد خاتمی در خطبه‌های نماز جمعه دو هفته پیش پرداخت. در ۲۴ دی، در پی ابهام دربارهٔ مرگ شماری از بازداشت‌شدگان، ده‌ها نماینده مجلس ایران با امضای نامه‌ای خواستار تشکیل هیاتی مستقل برای رسیدگی به این موضوع شدند.
نه جزوه کش جناب آخوندم نه بوس زن رکاب سلطانم
گویم ای‌ آخوند خوردند این شپش‌ها خون تو او شپش می‌جوید اندر پیرهن‌، من با کیم