آزمند

معنی کلمه آزمند در لغت نامه دهخدا

( آزمند ) آزمند. [ م َ ] ( ص مرکب ) حریص. مولع. شَرِه ْ. طامع. آزور.صاحب آز. آزناک. طمعکار. پرخواه. ولوع :
حاسد و بدخواه او دائم به مرگ است آزمند
گر در این حسرت بمیرد باک نبود، گو بمیر.سوزنی.- امثال :
آزمند هماره نیازمند است .

معنی کلمه آزمند در فرهنگ معین

( آزمند ) (مَ ) (ص مر. ) حریص ، طمع کار.

معنی کلمه آزمند در فرهنگ عمید

( آزمند ) صاحب آز، حریص، آزور، آزناک.

معنی کلمه آزمند در فرهنگ فارسی

( آزمند ) ( صفت ) حریص طمع کار آزور.
حریص طمعکار
صاحب آز، حریص، آزور، آزناک، آزمندی: حرص، ولع، بسیارخواهی

معنی کلمه آزمند در ویکی واژه

گرفتار آز، حریص، طمع‌کار. جمعی را از مردم ... آزمند و حریص به دنبال خود می‌اندازند. «جمال‌زاده»

جملاتی از کاربرد کلمه آزمند

و فروع حکمت را از خاورانش برگیر و آن را سخت آزمند و حریص باش و بر سنگین دلانش عرضه مکن و آن و همتای دیگرش را همنشینان تنهائی و مونسان زمان اندوهمندی و یاران خلوت و رفیقان سفر و همدمان حضرگیر.
آقای خرچنگ مالک و اداره کننده رستوران خرچنگ است. یک رستوران برجسته فست فود واقع در شهر بیکینی باتم. او در یک لنگر با دخترش پرل (دخترخوانده) زندگی می‌کند. پرل یک نهنگ عنبر است. آقای خرچنگ آزمند و عاشق پول و مال‌اندوزی است و علاقه‌ای به خرج آن ندارد. اما تمام تلاش خود را می‌کند که پرل را راضی نگهدارد. او بسیار نگران ثروتش است و از نیازمندی‌های کارمندانش، باب‌اسفنجی، اختاپوس غافل می‌شود. او رابطه رمانتیکی با خانم پاف دارد و با دوست سابقش پلانکتون در رقابت است. پلانکتون صاحب یک رستوران به نام چام باکت است که کسی از آن استقبال نمی‌کند و در آن‌طرف رستوران خرچنگ قرار دارد.
با تو بدکردند و قدر خدمتت نشناختند آزمندان بخیل و تاجداران ضنین
ای سؤال آزمندان از صحیفه جود تو چون دعای نیک مردان در صحیفه کامله
روز سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳ نفر از بازداشتی‌های هفت‌تپه آزاد شدند. اما نمایندگان اصلی کارگران همچون اسماعیل بخشی و مسلم آزمند در میان آن‌ها نبودند. کارگران در ایران به ندرت اجازه یافته‌اند که در تشکیلات مستقل از حکومت سازمان‌یابی صنفی داشته باشند. در مواردی مثل سندیکای نیشکر هفت‌تپه و سندیکای شرکت واحد هم که آن‌ها توانسته‌اند تشکیلاتی برای بیان اعتراضاتشان بسازند، رهبران سندیکایی و فعالان کارگری با برخورد قضایی و امنیتی مواجه بوده‌اند.
خوی گرفت از شرمساری چهر قطران و همام تا که گشت این ننگ تبریز آزمند پارسی
مفهوم آز به‌عنوان یک مفهوم سکولار روانی مترادف با تمایلی مفرط است برای به‌دست آوردن و کسب فراتر از سطح نیاز. عمدتاً آزمند به کسانی گفته می‌شود که به‌دنبال به‌دست آوردن ثروت و مادیات زیاد هستند، در صورتی‌که مفهوم آز موارد گسترده‌تر دیگری را نیز دربر می‌گیرد.
حاسد بدخواه جاه تو بمرگت آزمند گر درین حسرت بمیر باک نبود گو بمیر
شنیدم دنبه مالیده از جای بلند آویخته بود و گربه آزمندش اندیشه شکار انگیخته، نه بر آن بازوی جستن داشت نه از آن نیروی رستن. دیری تفته دل به شیب اندرزیست و گرسنه چشم فرابالا نگریست. چنگی نرم و رنگین نشد و کامی چرب و شیرین. روز بی گاه گشت، و دست از چاره کوتاه، بستن رستن انگیخت و نگریستن گرستن آورد، گرگ خوئی باز ماند و نهاد خود را به ریو روباهی گربه در انبان داشت که تموز تف خیز است و دنبه گرمی انگیز، اگر چنگ پالایم و دندان آلایم تندرستی را زیان زاید و سستی را نیرو فزاید، شعر:
همیشه آزمند و آرزومند ز آز و آرزو بر تو بسی بند
گر گمره و آزمند بودی امروز چه شد که پارسائی
اسماعیل بخشی و مسلم آزمند نمایندگان کارگران نیشکر هفت‌تپه و از اعضای ارشد سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه و سپیده قلیان فعال مدنی در میان بازداشت‌شدگانی بودند که در اعتراضات کارگران این شرکت در شوش دستگیر شدند. بازداشت این کارگران موجی از همدردی دیگر قشرها را در پی داشت و منجر به گسترش و ادامه اعتراضات شد.
اسطوره‌های آمریکای میانی، صرفاً گزارش‌هایی مقدس از منشاء جهان نیستند، بلکه حاوی درس‌هایی عمیق دربارهٔ رفتار مناسب هستند. از جمله خصلت‌هایی که به کرات به‌مثابه عامل ویرانی یا شکست ذکر شده‌اند، تکبّر و آزمندی است.
آزمند سفیه و ابله خام یافت زین مایه ثروتی بدوام
ابو الفرجی که در اغانی و کتابهای دیگر آن روزگار باز شناخته می‌شود، به هیچ روی به آن جوان جدی مؤمن مبارزی که مقاتل الطالبین را می‌نگاشت، شباهت ندارد. او مردی ژنده پوش است؛ کفشش را هرگز نو نمی‌کند؛ جامه‌اش را نمی‌شوید و به خوراک آزمند است.
روزی آن آزمند با خود گفت چند باشم بدین قناعت جفت