آسوده خاطر

معنی کلمه آسوده خاطر در لغت نامه دهخدا

( آسوده خاطر ) آسوده خاطر. [ دَ / دِ طِ ] ( ص مرکب ) آسوده دل. فارغ البال :
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج می فرستی و گر تیغ می زنی.سعدی.

معنی کلمه آسوده خاطر در فرهنگ معین

( آسوده خاطر ) ( ~. طِ ) [ فا - ع . ] (ص مر. )آسوده - دل ، فارق البال .

معنی کلمه آسوده خاطر در فرهنگ عمید

( آسوده خاطر ) آسوده دل.

معنی کلمه آسوده خاطر در فرهنگ فارسی

( آسوده خاطر ) ( صفت ) آسوده دل فارغ البال .
آسوده دل

معنی کلمه آسوده خاطر در ویکی واژه

آسوده‌خاطر
(مجاز): آنکه دل نگرانی و درد و غم ندارد؛ فارغ از اضطراب و غم. آسوده دل، فارق البال.

جملاتی از کاربرد کلمه آسوده خاطر

به همتت شود آسوده خاطرم ز هموم به دولتت شود آزاد گردنم از وام
با ذوق جستجوی تو آسوده خاطرم آسودگی مباد ازین جستجو مرا
چون سرو در مقام رضا ایستاده‌ام آسوده خاطرم ز بهار و خزان خویش
وی همراه مرتضی مطهری و سید محمد بهشتی به نزد سید محمدحسین طباطبایی راه می‌یافت و از حکمت و معنویت او بهره‌مند می‌شدند. او پس از سال‌ها شاگردی نزد سید محمدحسین طباطبایی، چنان مورد توجه طباطبایی قرار گرفت که وی را به دامادی خود پذیرفت و دخترش، نجمه سادات طباطبایی را به عقد ازدواجش درآورد. از آنجا که طباطبایی برای قدوسی احترام خاصی قائل بود، بخشی از کارهای مهم خویش را به او می‌سپرد و می‌گفت: «هر وقت امری را به وی تفویض می‌کنم، دیگر از بابت آن آسوده خاطرم». او همچنین از دوران تحصیل به سید روح‌الله خمینی علاقه‌مند شده بود.
فردای باز خواست چه آسوده خاطرند امروز آن کسان که ز سامان گذشته اند
گر بر در او سودمی رخسار گرد آلود را آسوده خاطر کردمی این جان غم فرسود را
از خود جدا نشسته و آسوده خاطرم کاری مرا به شور و شر روزگار نیست
آسوده خاطر این ره بی اعتبار را پروین، کسی سپرد که بار گران نداشت
از جستجوی رزق چه آسوده خاطرست آن را که دانه از گره دام داده اند
افسوس از دلی که ز بیدردی آرمید آسوده خاطری که زغم بیقرار ماند
از برگریز حادثه آسوده خاطریم از گل به خار صلح چو دیوار کرده‌ایم