اغذیه

معنی کلمه اغذیه در لغت نامه دهخدا

( اغذیة ) اغذیة. [ اَ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ غذاء. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ غِذاء، بمعنی خورش و پرورش که بالیدگی و آراستگی جسم است. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). ج ِ غِذاء، یعنی آنچه نماء و قوام جسم بدان است و آنچه بدان تغذیه میشود از خوردنی و نوشیدنی. ( از اقرب الموارد ).
- اغذیه سازی ؛ کارخانه ای که مواد غذائی می سازد.
- اغذیه فروشی ؛ فروختن مواد غذائی.
- || دکانهایی که مواد غذائی و بخصوص مشروبات الکلی می فروشند.

معنی کلمه اغذیه در فرهنگ معین

(اَ یِ ) [ ع . اغذیة ] (اِ. ) جِ غذاء، خوردنی ها.

معنی کلمه اغذیه در فرهنگ عمید

= غذا

معنی کلمه اغذیه در فرهنگ فارسی

خوردنی ها، خوراکها، جمع غذائ
( اسم ) جمع عذائ خوردنیها خورشها خوراکها .
جمع غذائ بمعنی طعام چاشت خلاف عشائ .

معنی کلمه اغذیه در ویکی واژه

اغذیة
جِ غذاء؛ خوردنی‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه اغذیه

رازی از نخستین افرادی است که بر نقش خوراک در تندرستی و درمان پافشاری بسیار دارد. رازی کتابی دربارهٔ خوراک دارد به نام «منافع‌الاغذیه و مضارها» که یک دورهٔ کامل بهداشت خوراک است و در آن از خواص گندم و سایر حبوبات و خواص و ضررهای انواع آبها و شراب‌ها و مشروبات غیرالکلی و گوشت‌های تازه و خشک و ماهی‌ها و… سخن گفته است و فصلی در باب علل و جهات اشتها و گوارش غذا و ورزش و غذاهای گوارا و پرهیزهای غذایی و مسمومیت‌ها دارد.
گفت: جاوید باد ذات بزرگوار ملک در همیشگی تایید نصرت و تمکین قدرت. آورده اند که در قرون ماضیه و امم سالفه، مردی بود دهقان و متدین. روزی خواست که جماعتی را ضیافت سازد، چنانکه لایق دوستان موافق و رفیقان صادق باشد و در آن هر تکلف و تانق که رسم بود، بجای آرد. پس کنیزک را به طلب شیر به بازار فرستاد. کنیزک زر بداد و شیر بخرید و دعا و انائی که شیر در وی بود، سرگشاده بر سر نهاد و روی به خانه آورد. تقدیر ایزدی چنان اقتضا کرد که لکلکی ماری در دهان گرفته، در فضای هوا بر بالای انا بگذشت و از دهان افعی، قطره ای چند زهر هلاهل در شیر افتاد و هیچ کس بر آن اطلاع و وقوف نیافت. کنیزک شیر به مطبخ آورد و از آن گرنج پختند. چون انواع اطعمه و اصناف اغذیه پیش مهمانان بردند و از هر یک تناول کردند و نوبت به گرنج رسید، هر که یک لقمه به کار برد، بر جای سرد شد. اکنون درین کار، جنایت کرا بود و مستحق تعنیف و تکلیف که باشد؟
گفت: آورده اند که بازرگانی بود که در تطییب اطعمه و ترتیب اغذیه مبالغت ها نمودی و بیشترین عالم برای کسب مال و تحصیل منال زیر قدم آورده بود و در اطراف بر و بحر، تجارتهای مربح و منجح کرده و سفرهای شاق در ارجای آفاق تحمل نموده و بدین طریق غنیمتی وافر و نعمتی فاخر به دست آورده و همه همت خویش به شهوت اطعمه لطیف موقوف کرده و جمله نهمت خویش به التقام اغذیه نظیف مقصور گردانیده و از ملذذات عالم به ماکولات مشتهی قناعت کرده و از مطلوبات دنیا به مشروبات هنی خرسند شده. از کمال شره گفتی: به همه اعضا دهان شده است و از افراط شبق به همه اجزا دندان گشته و با این قوت طبیعت، هوا در اضافت با او کثیف بودی و آب با او لطیف ننمودی. ازین نازک طبعی، خرده گیری، عیبجویی، بدخویی، که از آب کوثر نفرت گرفتی و از نعیم خلد کراهیت داشتی. به هر شهری که درآمدی، نخست به رسته طباخان و خوردنی پزان طواف کردی. روزی بر مرکب اشتها «کالهیمان العطشان او کالغرثان السغبان» سوار شده بود و در بازار طواف می کرد و نظر بر هر مقر و ممر می افکند و خیار اطعمه اختیار می کرد. در اثنای نظر، کنیزکی دید بر طرف دکانی با لباس پاکیزه، بر دست طبقی نظیف و دستاری لطیف، از آرد میده و روغن و انگبین، کلیچه پخته و از بهر خریدار بر سر بازار نهاده و چشم انتظار گشاده، در غایت لطافت و نهایت ظرافت. گفتی قرص آفتاب یا دایره ماهست یا رخسار حور و چهره غلمان از قصور می درفشد یا زهره و مشتری نور می بخشد.

شاخص‌ترین اثر او الجامع المفردات و الادویه و الاغذیه است که آن را در سال ۶۴۶ ه. ق کامل کرد.

پس چون نسبت هر حیوانی با قوت خاص او چون نسبت دیگر حیواناتست با اقوات ایشان، و هر یکی بدان قدر که به حفظ بقای ایشان وفا کند قانع و خوشدل اند، مردم نیز که به سبب مساهمت ایشان در نفس حیوانی به غذا محتاج شده است باید که در اقوات و اغذیه هم بدین نظر نگرد و آن را بر ثقلی که به اخراج و دفع آن احتیاج دارد در باب ضرورت فضل مزیتی ننهد، و اشتغال عقول به تخیر اطعمه و افنای اعمار در تمتع بدان همچون تکاسل و تقاعد از طلب مقدار ضروری قبیح شمرد، و یقین شناسد که تفضیل ماده دخل بر ماده خرج، و استحسان سعی در طلب یکی از هر دو بدون دیگر یک، از مقتضای طبع است نه از روی عقل، چه طبیعت را به ماده دخل از جهت آنکه بدل مایتحلل ازو حاصل خواهد کرد فضل عنایتی است، و از آن روی که بر چیزی که جزوی از بدن خواهد شد مشتمل است آن را ملایم می شمرد، و ماده خرج را چون صلاحیت این معنی ازو زایل شده است، و سبب استفراغ موضع و خالی کردن جایگاه بدل، نفی می کند و منفر می شمرد؛ و تتبع عقل طبع را در این معنی هم از جنس استخدام اخس اشرف را باشد، چنانکه بارها گفتیم.
و به نزدیک بعضی فاقه دو شبانروز بود و به نزدیک بعضی سه شبانروز و به نزدیک بعضی یک هفته و به نزدیک بعضی چهل روز؛ از آن‌چه محققان بر آن‌اند که جوع صادق هر چهل روز یک بار بود، و این جانداری بود. و در میان آن‌چه پدیدار آید آن شره و غرور نفس و طبع باشد. بدان عافاک اللّه و الحمدللّه رب العالمین. که عروق اهل معرفت جمله برهان اسرار خداوندی است، و دل‌های ایشان موضع نظر متعالی. و ازدل‌ها اندر صدور ایشان درها گشاده است و عقل و هوی بر درگاه آن نشسته. روح مر عقل را مدد می‌کند و نفس مر هوی را. و هر چند طبایع به اغذیه غذا بیش یابد، نفس قوی‌تر می‌شود وهوی تربیت بیشتر می‌یابد، غلوات وی اندر اعضا پراکنده‌تر باشد و اندر هر عِرقی از انتشاروی حجابی دیگرگونه پدیدار آید و چون طالب، اغذیه از وی بازگیرد، هوی ضعیف‌تر می‌شود و عقل قوی‌تر و قوت نفس از عروق گسسته‌تر می‌شود و اسرار و براهین ظاهرتر می‌گردد چون نفس از حرکات خود فروماند و هوی ازوجود خود فانی گردد ارادت باطل اندر اظهار حق محو شود. آنگاه کل مرادِ مرید حاصل گردد.
کتاب الاغذیه وی اولین دستورالعمل غذایی را شامل میشود. در کتاب التیسیر انواع سرطان لوله گوارش را توضیح میدهد همچنین اولین بار در این کتاب بیماری گال را توضیح میدهد
او در نیمه دوم سده هشتم هجری قمری در شیراز متولد گردید. چون به شغل پنبه‌زنی اشتغال داشت به حلاج معروف بود. شیخ بسحق اشعار خود را در احوال انواع اغذیه و خوراکی‌ها سروده و به همین سبب او را اطعمه لقب داده‌اند.
عطاء خراسانی گفت: روا باشد که آیت بر عموم رانند و همه فرزند آدم خواهد از بهر آنکه در آفرینش هر بشری فرمان آید بملک رحم تا لختی خاک از موضع دفن وی بردارد و بر ان نطفه ریزد که اصل وی خواهد بود و ربّ العزّة او را از آن خاک و آن نطفه می‌آفریند. قومی گفتند نطفه که در ترکیب اصلاب است تکوّن آن از انواع اغذیه است و انواع اغذیه از زمین و خاک بحاصل آمده، ازین جهت گفت: شما را از زمین آفریدم. «وَ فِیها نُعِیدُکُمْ» عند الموت و الدفن.
وینستین از فرزندان مهاجران یهودی روسی‌تبار بود که در سال ۱۹۳۷ میلادی در نیویورک متولد شد. وی جوان‌ترین از بین سه فرزند خانواده بود. والدین او صاحب چندین اغذیه‌فروشی در برانکس و کویینز بودند. او از دبیرستان دویت کلینتون و کالج شهر نیویورک فارغ‌التحصیل شد، سپس پی‌اچ‌دی مطالعات آمریکا را از دانشگاه ییل دریافت کرد.
او در پیشگفتار کتابش بیان می‌کند که کتاب‌های حکیمان پیشین و عالمان و طبیبان محدث را جستجو کرده و ادویه و اغذیه مفرد و غیرش نیز و کردار هر دارویی و منفعت‌ها و مضراتشان را بررسی کرده‌است. چنان‌که از بقراط، جالینوس، دیوسکوریدس، ماسرجویه، ابن ربن طبری، حنین بن اسحاق، ثابت بن قره، محمد بن زکریای رازی، سنان بن ثابت و موسی بن سنان یاد کرده‌است. با این حال، چنین به‌نظر می‌رسد که او به پزشکان هندی علاقه‌مندتر بوده‌است. چنان‌که دربارهٔ یونانیان و رومیان می‌نویسد که: «[آنان] به غلط افتاده‌اند، حکیمان هند بر صواب‌اند.»
برخی از این کتاب‌ها الحاوی • الکناش المنصوری • المرشد • من لایحضره الطبیب • کتاب الجدری و الحصبه • دفع مضار الاغذیه • الابدال و … هستند.
پس به ساختن منازل حاجت آمد، و چون مردم را به ترتیب صناعتی که بر تحصیل غذا مشتمل باشد مشغول باید بود از حفظ آن مقدار که ذخیره نهاده بود غافل ماند، پس از این روی به معاونی که به نیابت او اکثر اوقات در منزل مقیم باشد و به حفظ ذخایر اقوات و اغذیه مشغول، محتاج شد و این احتیاج به حسب تبقیه شخص است.
اما آن‌چه گفت از نان خلق بپرهیزید؛ که رازق خدای است -جلّ جلاله- اگر مخلوقی را سبب روزی تو گرداند او را مبین و بدان که روزی توست که خدای -تعالی- به تو رسانید، نه از آن وی، و اگر او پندارد که از آن وی است و بدان بر تو منّت نهد، وی را اجابت مکن؛ که اندر روزی کس را بر کس منّت نیست البتّه؛ از آنکه به نزدیک اهل سنّت و جماعت، روزی غذاست و به نزدیک معتزله، ملک. و خلق را به اغذیه خدای پرورد، نه مخلوق، و مَجاز این قول را وجهی دیگر است. و اللّه أعلم.
قانون‌ها و قاعده‌های (دستور زبان) زبان عرب بر فارسی اثر گذاشته؛ یکی از آن‌ها استفادهٔ جمع مکسر عربی است که فهم فارسی را برای غیرفارس‌زبانان مشکل می‌کند (مانند: ادویه، اَشرِبه، اغذیه، اساتید، بَساتین، دَساتیر، خوانین، دهاقین، بازارات، اساطیر عشاق، میادین، اکراد، افاغنه، به‌ترتیب به‌جای دواها، شربت‌ها (نوشیدنی‌ها)، غذاها، استادان، بستان‌ها، دستورها، خان‌ها (یا خانان)، دهقان‌ها (یا دهقانان)، بازارها، استوره‌ها، عاشق‌ها (یا عاشقان)، میدان‌ها، کردها، افغان‌ها، که همگی با افزودنِ «ها» جمع بسته می‌شوند نه به‌صورت جمع مکسر عربی. علامت جمع در فارسی «ها» و «ـان» و در محاوره در اکثر موردها، فقط «ـا» است، مانند: افغانیا، کُردا، بلوچا، مردا، خیابونا.
و همچنین آدمی را صفاتی داد که خود جلّ جلاله بدان موصوفست و مسمّی. چون علم و حکمت و حلم. پس چون او را باین دو خصلت فکر و رویّت مخصوص کرد، هر چه بوی داد از درجه کمال قاصر داد، تا بفکرت و رویّت خود آن را تمام گرداند و فائده آن فکرت و رویّت پدید آید و مستحقّ ثواب گردد. و این علی الخصوص در حقّ آدمی است. و حقّ جلّ جلاله از آن منزّه و مقدّس. و مثال این مأکولات و مشروباتست که اصول اغذیه از بهر ما بیافرید. و آن گه بفضل خود ما را تمییز و هدایت داد تا از آن اصول و مفردات مرکّبات سازیم، چنان که خواهیم و بدان حاجت بود، و اللَّه اعلم.
نخست، اوتنپیشتی پادشاهان را در مقابل احمق‌ها قرار می‌دهد. منظور از احمق‌ها؛ ساده‌لوح‌ها، کودن‌ها و خرفت‌های روستایی است که در جامعه در دورترین جایگاه نسبت به پادشاهان قرار دارند. شاهان پوشیده در شکوه هستند و در ناز به سر می‌برند و اغذیه‌شان از بهترین‌هاست. احمق‌ها با هر آنچه برعکس سر می‌کنند. به نظر می‌رسد یکی از اشاره‌ها بر این است که گیلگمشِ ژنده‌پوش و سرگردان که گوشت خام می‌خورد، نه مانند یک پادشاه بلکه همچون یک احمق رفتار می‌کند. جستجوی وی، جستجوی یک نادان و مایه سرزنش است؛ کسی که برای پادشاهی به دنیا آمده‌است، باید همچون یک پادشاه رفتار کند.
هر حالت ما غذای قومیست زین اغذیه غیبیان سمینند