آلتی

آلتی

معنی کلمه آلتی در لغت نامه دهخدا

التی. [ اَل ْ ل َ ] ( ع اِ موصول ) آن زن. ( منتهی الارب ). مرادف «که » موصول. اسم موصول مؤنث الّذی. که :
موصول الاسماء الذی انثی التی
والیاء اذا ماثنیا لاتبثت.ابن مالک. || اللتیا و التی دو اسم اند از مصیبت و بعضی گویند اللتیا داهیه بزرگ است و التی داهیه کوچک. در این صورت تصغیر، بخاطر تعظیم است.( اقرب الموارد ). یقال وقع فی التی و اللتیا؛ ای فی الداهیة.
- بعد اللتیا و التی ؛ بعد از مشقت فراوان. بعد از گفتگوی بسیار:
روستایی بین که از بدنیتی
میکند بعد اللتیا و التی.مولوی.
التی. [ اُ ت َ ] ( اِخ ) قلعه ایست محکم و شهریست نزدیک تفلیس بین آن و ارزروم مسافت سه روز راه است. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه آلتی در فرهنگ فارسی

قلعه ایست محکم و شهریست نزدیک تفلیس بین آن و ارزروم مسافت سه روز راه است .

معنی کلمه آلتی در دانشنامه عمومی

التی ( به انگلیسی: Aletty ) یک روستا در هند است که در کارناتاکا واقع شده است.
التی ۷٬۹۲۹ نفر جمعیت دارد.

معنی کلمه آلتی در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُنْخَنِقَةُ: حیوانی که خفه شده باشد ، چه خفگی اتفاقی باشد و یا عمدی باشد و یا به هر نحو و هر آلتی که باشد ، خواه کسی عمدا و با دست یا طناب آن را خفه کرده باشد ،یا اینکه گردن حیوان را بین دو چوب قرار دهند تا خود بخود خفه شود
معنی لُوطٍ: از پیامبران الهی و برادر زاده حضرت ابراهیم علیهم و علی نبینا السلام (لوط (علیهالسلام) رسولی بود از ناحیه خدای تعالی بسوی اهالی سرزمین مؤتفکات که عبارت بودند از شهر سدوم و شهرهای اطراف آن ،که گفته شده چهار شهر بوده : 1 - سدوم 2 - عموره 3 - صوغر 4 - صب...
ریشه کلمه:
التی (۶۸ بار)
اسم موصول و مؤنث و الذّی است. از جمع آن فقط در قرآن فقط الّائی و اَلّلاتی بکار رفته مثل ، نیست مادران آنها مگر زنانی که آنان را زائیده‏اند و نحو زنانی که از نافرمانیشان می‏ترسد نصیحتشان کنید.

معنی کلمه آلتی در ویکی واژه

مربوط به آلت، آلی. آلتی به زبان بهاری به صورت آلته صرف و به معنی عدد «۶» است.
آنچه با ابزار انجام میشود.

جملاتی از کاربرد کلمه آلتی

اس‌اس‌سی آلتیمیت آئرو در سال ۲۰۰۷ عنوان رکورد سرعت خودروی تولیدی جهان را بر اساس رکوردهای جهانی گینس با ۴۱۲ کیلومتر در ساعت (۲۵۶ مایل در ساعت) شکست.
برای آغاز مهاجرتِ هندواروپاییان، انگیزه‌های بسیاری چون افزایش جمعیت، تهاجمِ اقوام بدوی، تغییرات اقلیمی-زیست‌محیطی و تغییر مسیرهای تجارتی یاد شده‌است. از سوی دیگر به گفته بیسبون، انگیزه مهاجرت و کاهش جمعیت منطقه را باید در میان عوامل اجتماعی جستجو کرد که یانگ نیز آن را می‌پذیرد. نظریهٔ هلوپینا این است که با افزایش جمعیت و تراکم آن در محوطه شبیه به زیست گاه‌های شهرنشینی آغازین چون تپه نمازگاه با فرهنگ دامداری و کشاورزی، آلتین تپه و الغ تپه و ناکارآمدی سازمان‌های موجود در خودگردانی جامعه، برخوردهایی را میان ساکنان آن‌ها موجب گردید. بدین سان، بخشی کوچکی از جمعیت ساکن در منطقه باقی ماند و بسیاری دیگر به سرزمین‌های تازه هجوم آوردند.
لا تقصر فی الاشتهار عن الکتب الأربعة آلتی علیها المدار فی هذه الأعصار وهی داخلة فی إجازاتنا، ونقل منها من تأخر عن الصدوق من الأفاضل الأخیار، ولقد یسر الله لنا منها کتباً عتیقة مصححة.
من و تو درین کار گه آلتیم نه صنعتگری آلت صنعتیم
آلتی جانرا بود ناچار در کسب و کمال آلت کسب کمال جانست سر تا پای تن
چه خیزد آخر از قومی که هستند غلام آلتی مولای التون
این بازی در زمینی مستطیل شکل به طول 100 و عرض 37 متر انجام می شود. زمین بازی آلتیمیت فریزبی به سه قسمت تقسیم می شود. دو قسمت 18 متری در سمت هر تیم و یک قسمت 64 متری در میانه.
نایبی نیستم چنانکه مرا سازی و آلتی بود در خور
در جمله مرقعه زینت اولیای خدای عزّ و جلّ است. عوام بدان عزیز گردند و خواص اندر آن ذلیل شوند. عزّ عامه آن بود که چون بپوشند خلقانش بدان حرمت دارند و ذل خاص آن بود که چون آن بپوشند خلق اندر ایشان به چشم عوام نگرند و مر ایشان را بدان ملامت کنند. «لباسُ النِّعَم للعوامّ وجوشنُ البلاء للخواصّ.» عوام را مرقعه لباس نعما بود، و خواص را جوشن بلا بود؛ از آن‌چه بیشتری از عوام اندر آن مضطر باشند، چنان‌که دست به کار دیگر نرسد و مر طلب جاه را آلتی دیگر ندارند، بدان طلب ریاست کنند و مر آن را سبب جمع نعمت سازند؛ و باز خواص به ترک ریاست بگویند و ذل را بر عزّ اختیار کنند تا این قوم را این، بلا بود و آن قوم را آن، نعما.
اما برهان بر آنکه از مردم یک تن باید که نبشته خدای را بر خلق خواند نه بسیار مردمان، آن است که پیش از این بیان کردیم که کتابت صناعتی خاص است و قول صناعتی عام است مردم را، و چو حال اندر کتابت بشری این است که بیشتر (از) مردم بدان همی نرسند، سزاوار (باشد) کز جملگی این نوع سخن گوی اندر عصرهای بسیار جز یک شخص به کتابت خدای نرسد. و روا نیست که هیچ کس به خواندن کتابت الهی نرسد هرگز، از بهر آنکه برهان قایم کردیم بر آنکه خدای با مردم به کتابت سخن گوید و سخن گفتن به آلتی که (هیچ کس) مر آن را اندر نیابد، سخن گفتن نباشد. و چو سخن گفتن به کتابت لازم شد، خواننده ی آن کتابت لازم شد، و چو گفتار از جنس (حیوان – که آن بسیار انواع است – بدین کتابت) با یک نوع است که آن مردم است، واجب آید که خواننده این کتابت از این یک نوع بر این یک شخص باشد نه بیشتر از آن البته ، از بهر آنکه شخص از نوع که آن اشخاص است، به منزلت نوع است از جنس که آن انواع است. پس گوییم که آن یک تن که او کتابت باری – سبحانه – بر خلق خواند، پیغامبر خدای باشد سوی خلق.
گفت کی بی‌آلتی سودا کنم تا نه من بی‌آلتی پیدا کنم
در سنجش با دیگر نخستی‌سانان، همچون نمونه‌های بزرگشان مانند گوریل، انسان‌ها دارای بزرگ‌ترین آلت نری، از نظر کلفتی و درازا شده‌اند؛ هم به‌طور مطلق در میان همه نخستی‌سانان و هم براساس نسبت اندازه آلت به باقی بدن خود انسان. همچنین انسان‌های نر (مردان)، جز تنها پستاندارانی هستند که نره‌استخوان خود را از دست داده‌اند و آلتی انعطاف‌پذیر، از بافت اسفنجی و رگ خونی به دست آورده‌اند. این‌ها نتیجه گزینش جنسی، انتخاب‌های زنان و مادرسالاری در طی تاریخ چند ده‌هزار ساله‌ی انسان نسبت به دیگر هومینیدها بوده و منجر به تغییرات و فرگشت‌ها در گونه هوموساپین شده‌است.
پاتاکی چهره تبلیغاتی نخستین مجموعه از برند جواهرات «آلتیمت جول» (جواهرات غایی) شرکت «تایم فورس» در کنار ستاره فوتبال کریستیانو رونالدو بود. او سپس در نقش افسر پلیس «اِلِنا نِـوِس» در فیلم سریع و خشمگین ۵ در کنار دوئین جانسون (در نقش «لوک هابز») بازی کرد. دوئین جانسون در سال ۲۰۱۱ او را یکی از ستارگان نوظهور و بااستعدادی خواند که باید فیلم‌هایش را دنبال کرد. پاتاکی در صحنه پایانی ثور: دنیای تاریک در نقشِ آتی و جایگزین ناتالی پورتمن ظاهر شد.
نسیم صحری چون پیکان آبدار حدتی داشت و هوای بهمن بمواد طبیعی شدتی، در دور چنین مدتی بی آلتی و عدتی، تن در چنین سفری در دادم و جان در چنین خطری نهادم.
درازای کوهستان آلتین‌داغ حدود ۸۰۰ کیلومتر است و مواد معدنی آن عبارتند از کرومیت، کانی سرب، روی، نیکل، و پلاتین.
پلیس ترکیه عامل ترور را مولود آلتیناش، ۲۲ ساله و مأمور پلیس معرفی کرد.
این نوع از آلتیمتر، ارتفاع را با روش مستقیم تری اندازه‌گیری می‌کند. برای این منظور زمانی که لازم است تا یک سیگنال رادیویی از سطح بازتاب شود و به هواپیما بازگردد، اندازه‌گیری می‌شود.
و (چو) حال این است که ما همی به هر آلتی از نفس فعلی یابیم، ظاهر است که نفس از این شخص اندر مکانی جز مکانی دیگر نیست. و چو اندر مکانی (نیست،) لازم آید که محدود نیست به ذات خویش، از بهر آنکه محدود جسم است. و چو محدود نیست، اندر جسم نیست، از بهر آنکه اگر اندر جسم بودی محدود بودی. و چو محدود نیست، مر او را طول و عرض و عمق نیست، از بهر آنکه این سه چیز حدهای جسم اند. و چو چیزی بیرون از حد خویش نباشد، پس بیرون از جسم حدود جسم نیست و چو آنجا حدود جسم نیست، آنجا جسم نیست. چه اگر بیرون از هر جسمی دیگر جسمی بودی، جسم نامتناهی بودی و متحرک نبودی، و جسم متناهی است و حرکت مستدیر که بر افلاک مستولی است بر تناهی این جسم کلی دلیل است. پس اگر مر کسی را ظن اوفتد که بیرون از این جسم که به حرکت استدارت متحرک است چیزی است (که مر او را مساحتی است، بباید) دانستن که آن چیز نفس نیست و بیرون از این جوهر با عظم گردنده چیزی دیگر با عظم نیست، از بهر آنکه آنچه مر او را عظم باشد جسم باشد. و اگر بیرون از این دایره متحرک عظمی بودی، واجب آمدی که (آن) عظم متحرک بودی، بدان سبب که گفتیم که ساکن از جسم کلی آن نقطه است که مرکز عالم است و بس (و) هر جزوی که از جسم از آن مرکز دورتر است، حرکت او بیشتر است. پس از حکم مشاهده بایستی که آن عظم که بیرون از فلک است، متحرک تر از افلاک بودی و اگر آن عظم متحرک بودی، حرکتش دایم بودی و حرکت دایم جز به استدارت نباشد. و اگر آن عظم متحرک بودی به حرکت استدارت، حرکت افلاک پدید نیامدی، از بهر آنکه حرکت از جسم متحرک به جدا شدن او پدید آید از جز عظم خویش. پس حرکت این جسم مستدیر همی گواهی دهد که فلک به عظم خویش (از جز ذات و عظم خویش) جداست. و چو ذات او با عظم است، جز ذات او که به عظم خویش از آن جداست جز با عظم است و جز با عظم، نفس است. و نیز چو نفس بر جسم مستولی است به تصرف اندر او و به تحریک مر او را، و هر دایره ای از دوایر فلک بر آنکه فرود از اوست مستولی است به تصرف اندر او و به تحریک مر او را، لازم آید که نفس بر عالم جسم محیط است – احاطت نفس جزوی بر شخص خویش – و لیکن چو مر این (نفس) جزوی را بیرون از او جسم است، فعل از اندرون همی بیرون شود، و چو مر این شخص کلی را که عالم است بیرون از او جسم نیست، فعل نفس از بیرون او (اندر او) آید. پس ما بدان گفتیم که نفس کلی بیرون از این عالم است که فعل او از راه حواشی عالم سوی مرکز همی آید.
هر ماه ز جامه و طعامش بردی همه آلتی تمامش
القسم السابع، فی تفسیر الاسماء و الاوزان و المکاییل آلتی للعقاقیر و تسمیة الاعضاء و الادواء بالیونانیة و السریانیة و الفارسیة و الهندیة و العربیة؛