آسمانبرزمین (گفتگو): آسمان بر زمین زدن، تلاش بسیار کردن؛ کار خارقالعاده کردن. اگر شده آسمان به زمین بیاورم، نمیگذارم تو این کار را بکنی. (قدیمی): غوغا و آشوب بسیار بر پا کردن. کنون بهر او جنگ و کین آورَد/ همی آسمان بر زمین آورَرد فردوسی»
جملاتی از کاربرد کلمه آسمان بر زمین
خروش آمد از لشکر و بانگ کوس ز گرد آسمان بر زمین داد بوس
کردهگویی نشاط گیتی را آسمان بر زمین او مقصور
اگر آسمان بر زمین بر زنی وگر آتش اندر جهان در زنی
سخن ز آسمان بر زمین آمد اوّل کنونش تو بر آسمان میرسانی
خشکسالی در اسکندریه عنان طاقت درویش از دست رفته بود، درهای آسمان بر زمین بسته و فریاد اهل زمین به آسمان پیوسته.
آوردهاند کی شیخ قدس اللّه روحه العزیز در مسجد نشسته بود و کاهی بر محاسن مبارک او اوفتاده بود، درویشی دست دراز کرد وآن کاه برگرفت و در مسجد بینداخت. شیخ روی بوی کرد و گفت ای اخی نترسیدی بدین کی کردی کی خداوند عزّ و جلّ هفت آسمان بر زمین زند ونیست گرداند؟ کی حقّ تعالی این روی بدین عزیزی را فرمود کی برآن خاک مسجد نهی وَاسْجُد وَاقْتَرِبْ تو این کاه را بر محاسن ما روانداشتی، چون روا داشتی که در خانۀ خدای بینداختی؟
تو گویی که آنان به یکجا درند همه زآسمان بر زمین بنگرند
بدو از جهان آفرین آفرین رسید از بلند آسمان بر زمین
ببر تا نشیند در او نازنین خرامان شود آسمان بر زمین
هم اکنونت بردار کین آورم تو را ز آسمان بر زمین آورم