آتشه
معنی کلمه آتشه در فرهنگ معین
معنی کلمه آتشه در فرهنگ عمید
معنی کلمه آتشه در فرهنگ فارسی
برق آذرخش
( اسم ) وابسته کارمند سفارتخانه که وظیفه ای خاص بعهد. او محول است : اتاش. مطبوعاتی اتاش. تجارتی اتاش. نظامی . یا اتاش. تجارتی . وابست. بازرگانی . یا اتاش. نظامی . وابست. نظامی .
معنی کلمه آتشه در فرهنگ اسم ها
معنی: برق، آذرخش
معنی کلمه آتشه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه آتشه
مردی روی طناب (۱۹۵۳)، فیلم بعدی کازان بود، فیلمی هیجانانگیز و ضدکمونیستی دو آتشه که ماجرایش در چکسلواکی پس از جنگ میگذرد که یک گروه سیرک میخواهند از پرده آهنین (اصطلاحی برای مرزهای شوروی سابق) بگریزند.
نی گریزانی ز آتشهای من نی گرایی سوی جنتهای من
افروخت تا ز باده عذار سمن برم حسنش می دو آتشه ریزد به ساغرم
این چنین ارتباطاتی با جنبشهای اصلاحگرا، اکثراً با سوسیالیستهای رادیکال، آنگونه که الگوهای اندرو جکسن دیویس نشان میدهد از قبل در دهه ۴۰ قرن نوزدهم میلادی تهیه شده بود. پس از ۱۸۴۸ میلادی، بیشتر سوسالیستها به اسپیریتوالیستهای دو آتشه یا نهانگرا مبدل شدند. ایدههای سوسیالیسیت، به ویژه در رگهای فوریریستی، تأثیر بنیادین روی کاردک و دیگر اسپیریتوالیستها داشت.
رحمی به شیشه خانه دلهای خلق کن از می مکن دو آتشه آن رنگ آل را
به خون کشتگان، شمشیر شستیم بر آتشهای کین، آبی فشاندیم
لیکاک یکی از هوادارن دو آتشهٔ مارکسیسم بود. لیکاک بر این باور بود کنار گذاشته شدن زنان در عرصههای اجتماعی به دلیل وجود جامعهٔ سرمایه داری است، نه تفاوتهای جنسی بین زن و مرد. وی یکی از نخستین انسان شناسان آمریکا بود که رویکردی مارکسیستی داشت و آن را به منظور درک واقعیتهای تاریخی و دگرگونی پایگاه طبقاتی زن به کار میگرفت. با این حال وی از انسانشناسی آکادمیک کنار گذاشته شد و جالب آن که در رشته ایی طرد شد که در تکمیل آن سهم عمدهای داشت! در لابه لای صفحات فرهنگ بینالمللی انسان شناسان حتی نامی از النور بورک لیکاک برده نشدهاست.
داغها بر دل من روز وصال آتشهاست که بجا مانده پس از کوچ ز اردوی فراق
ولی در بیشها افتاده آتشهای جانسوزی که فوق سبزه گردون کشیده شعله نیرانش
بیشتر این یهودیان از مسلمانان در دستورهای مذهبی دو آتشه تر بودند. گاهی اوقات دلیل این دو آتشه تر بودن این بود که آنها تلاش میکردند به قوانین شرعی یهودی (هلاخا) که در بسیاری موارد از قوانین اسلامی سختگیرانه ترند پایبند بمانند.
باشد می دو آتشه را نشئه بیشتر ته جرعه ای ز خود به حزین فگار بخش
می دو آتشه را نشأه دگر باشد خوش آن زمان که لب یار گردد از پان سرخ
شراری در دلت از عشق چون نیست تو آتشهای حیوان را چه دانی
چو آتش در درونت زد، دو دیدهٔ حس بردوزد رخت چون گل برافروزد ز آتشهای مشتاقی