آرزویی {desiderative} [زبان شناسی] در زبان شناسی تاریخی، صورتی از فعل که آرزو را بیان می کند
معنی کلمه آرزویی در ویکی واژه
در زبانشناسی تاریخی، صورتی از فعل که آرزو را بیان میکند.
جملاتی از کاربرد کلمه آرزویی
نعمت فقروغنا همآرزویی بیش نیست گر ز چینی تا سفالش دیدهای خمیازه است
اعتماد شاه جهان به ممتاز چنان بیحد و مرز بود که بالاترین افتخار و امتیاز سرزمین را به او اعطا کرد-مهر امپراطوری خود، («مهر اوزک») که همه احکام شاهنشاهی را تأیید و صادر میکرد و بدون تصویب و تأیید او هیچ حکمی در کشور به اجرا در نمی آمد، این کار، باعث شد همه افسران ارتش، وزرا، خادمان و کارکنان دولت، تحت اراده ممتاز باشند. اما ممتاز بر خلاف عمهاش، ملکه نور جهان، تنها همسر اصلی و مورد علاقه امپراتور جهانگیرشاه، که در دوره قبل، از نفوذ بینظیر و قابل توجهی برخوردار بود، ممتاز به عنوان شخصی فروتن که هیچ آرزویی برای رسیدن به قدرت سیاسی ندارد به تصویر کشیده شد، به همین خاطر عمه او نورجهان بخاطر قدرت و نفوذ سیاسیاش در تاریخچه امپراتوری گورکانی بینظیر و فوقالعاده بود.
گفت: آنکه عظیم نبود هیچ چیز از دو کون در دل او از بهر آنکه دل او پر بود از ذکر خدای؛ و آنکه هیچ آرزویی نبود او را مگر خدمت او از جهت آنکه نبیند عز دنیا و آخرت، مگر در خدمت او؛ و آنکه نفس خویش را غریب بیند و اگر چه در میان اهل خویش بود از جهت آنکه هیچ کس به آنچه او در آن است موافق او نبود در خدمت دوست او.
به خون آرزویی می تپدهر ذره ازخاکم ندارد گرد بادی دشت عشق ازمن مشوش تر
زین باقی عمر کام حاصل نشود هیچ آرزویی تمام حاصل نشود
دور دنیا با یک کلیک، آرزویی بود که امروزه از مرحله واقعیت به حقیقتی غیرقابل انکار مبدل شدهاست. بااستفاده از تور مجازی کاخ موزهها، اماکن باستانی جهان میتوان به دنیایی اطلاعات متنی و تصویری از نمادهای تاریخ باستان دست یافت.
نام ارزوییه در سفرنامه مارکوپولو ذکر گردیدهاست و در نقشههای قدیمی با نامهای آرزوییه، عروسوییه، ارزوشه ماران هم دیده میشود.
هر راهب پذیرفته میشود و هر آرزویی برآورده!
آرزویی در گره بستم دُرّی یکتا شدم حسرتی از دیده بیرون ریختم دربا شدم
تعدادی از دختران روستایی برای خواندن سرود شادی و عشق برای کنتس وارد میشوند - کروبینو هم که خود را به شکل یک دختر درآورده، آنها را همراهی میکند. کنت و آنتونیو داخل میشوند؛ کنت، کروبینو را در بین دختران یافته و از عصبانیت به سمتش حملهور میشود. باربارینا، دختر آنتونیوی باغبان، به سرعت وارد عمل شده و جلوی خشم کنت و کتک خوردن کروبینو را میگیرد. او به کنت یادآور میشود که روزی در ازای یک بوسه، به او قول داده که هر آرزویی دارد برآورده سازد و باربارینا هم ازدواج با کروبینو را آرزو کرده! کنت سرخورده از اینکه همه چیز بر خلاف میل او پیش میرود، از تنبیه کروبینو دست کشیده و باربارینا را هم ساکت میکند.
و از آنچه گفتیم معلوم شد که خوف از موت، به سبب یکی از جهات مذکوره، راهی ندارد و عاقل نباید آن را به خود راه دهد، و باید تأمل نماید، که مرگ، شربتی است که هر کس را چشیدنی است، و ضربتی است که به هر فرقی رسیدنی است بلکه در فن حکمت ثابت است که هر مرکبی البته فاسد می شود پس بدن که مرکب از عناصر است، ناچار باید به فساد انجامد پس آرزوی حیات دائمی و تمنای بقای ابدی از برای بدن، خیالی است محال، و عاقل چنین آرزویی نمی کند، بلکه یقین می داند که هر چه در نظام عالم می شود، خیر و صلاح است پس، خود را به هر چه می شود رضا و خشنود می کند، و الم و کدورت به خود راه نمی دهد و اگر تمنا و آرزویش طول عمر است، تأمل کند که اگر طول عمر را به جهت استیفای لذات جسمانیه می خواهد، بداند که چون پیری او را دریافت مزاج ضعیف می گردد، و قوا و حواس مختل می شود، و از کار باز می ماند، و صحت که عمده لذات است زوال می پذیرد، نه از اکل لذت می برد و نه از جماع و لحظه ای از دردی و المی خالی نیست و روز به روز در تنزل و رو به پستی دارد، تا به حدی می رسد که در نزد مردمان، بلکه اهل و عیال خود خوار و بی مقدار می شود همچنان که در کتاب خداست که: «و من نعمره ننکسه فی الخلق» یعنی «هر که را پیر و معمر کردیم او را در میان مردم خوار و منکوس می گردانیم».
اهل خرد که دل به جهان در نبستهاند زان است کز وی آرزویی برنبستهاند
النور در کمسک در ساسکاچوان کانادا زاده شد و در ساسکاتون بزرگ شد. در کودکی دوست داشت داستانهای جدید بنویسد و بخواند. از طریق بهترین دوست خود در دبیرستان، که مهاجر نسل دوم ژاپنی بود، کوئر به هنرهای خوشنویسی و آشپزی ژاپنی و اریگامی علاقهمند شد. او به دوستش گفت که آرزو دارد روزی به ژاپن سفر کند، آرزویی که هنگام نگارش ساداکو و هزار درنای کاغذی برآورده شد.
ساداکو که آرزویی جز سلامتی و زندگی عادی نداشت، دست به کار ساختن درناهای کاغذی شد. او آنقدر این کار را ادامه داد که اطراف تختش در بیمارستان، همیشه مملو از درناهای کاغذی بود. درناهای ساداکو، از هر کاغذی که به دستش میرسید ساخته میشد: کاغذ شکلات، پاکت نامه، برگههای باطله ساداکو موفق شد هزار درنای کاغذی بسازد، اما بیماری او سرسخت تر از این حرفها بود. مرتب از او آزمایش خون گرفته میشد و تعداد گلبولهای سفید خونش شمارش میشد. آرام آرام تعداد گلبولهای سفید خون ساداکو افزایش مییافت ولی این به معنی بهبودی او نبود و درست برعکس، به معنی این بود که مرگش نزدیک است.
شد دل بره آرزویی کای یاور از نوش یکی یابم من بخت ضرر
این هارپنواز، گفت: از اینکه ایرانیان با قلب گرم و حرارت زیادی از بیست و هفتمین جشنواره موسیقی فجر استقبال کردند، خوشحالم چرا که احساس کردم هر آنچه را که روی صحنه اجرا کردم دریافت کردم. وی با ابراز تشکر از مسئولان برگزاری این دوره از جشنواره یادآور شد: حضور من در این جشنواره باعث شد تا نیمه گم شدهام را پیدا کنم و آرزویی بود که با اجرای برنامه در ایران محقق شد.
هوس دارم که: در پایت بمیرم بعالم هر کسی را آرزوییست
حدود ۹ سال بعد، یعنی فروردین ۱۳۹۷، احمد زیدآبادی روزنامهنگار سرشناس هم طی گفتگویی با حسین دهباشی، بازجوییهای سفید را «وسط زمین و آسمان که هر لحظهاش یک جهنم است» توصیف کرد. او توضیح داد به دلیل شدت فشارها «مثل یک زنده به گور، یک آدم مصلوب، یک آدم وسط زمین و آسمان» شده و برایش «مرگ آرزویی بوده که تمنا میکرد و نمیآمد.»
بیدلگذشتخلقیمحمل بهدوش حسرت ما را هم آرزویی می برد تا کجا برد