بدایع

معنی کلمه بدایع در لغت نامه دهخدا

بدایع. [ ب َ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) چیزهای تازه و نادر و عجیب. ( ناظم الاطباء ). تازه ها. نوباوه ها. نوپدیدکرده ها. نوآورده ها :
از هر صنایعی که بخواهی بر او اثر
وز هر بدایعی که بجویی برونشان.فرخی.و بدایع ابداع را در عالم کون و فساد پیدا کرد. ( کلیله و دمنه ). می اندیشم که بلطایف حیل و بدایع تمویهات گرد این غرض درآیم. ( کلیله و دمنه ). ابوالنصر... عتبی در تحریر و تقریر این کتاب [ تاریخ یمینی ] سحر حلال نموده است و بدایع اعجاز اظهار کرده. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 10 ). این کلمات از حکم و بدایع سخن امام ابوالطیب است. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 250 ). در کتاب لطایف الاَّداب از تصنیف عتبی نوادر اخبار و بدایع خطب و اشعار او ( ابو جعفر محمد ) بعضی مسطور است. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 263 ). پروردگاری که به اختلاف لغات و صفات شکر روایع بدایع صنایع او مقصور است. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه بدایع در فرهنگ معین

(بَ یِ ) [ ع . بدائع ] ( اِ. ) جِ بدیعه ، تازه ها، نوها.

معنی کلمه بدایع در فرهنگ عمید

= بدیع

معنی کلمه بدایع در فرهنگ فارسی

بخشی از غزلیات سعدی شامل قریب ۱۹٠ غزل.
چیزهای نو پیدا شده چیزهای نو و عجیب
( اسم ) جمع بدیعه تازهها نو آیینها نوها : بدایع اشعار .

معنی کلمه بدایع در ویکی واژه

بدائع
جِ بدیعه ؛ تازه‌ها، نوها.

جملاتی از کاربرد کلمه بدایع

و آن سزای آفرین، کز حمد او زنده است جان و ان بدایع آفرین، کز شکر او تابد ضمیر
سنگ قبر در وسط عمارتی هشت ضلعی قرار دارد و سقف آن با کاشی‌های فیروزه‌ای رنگ تزیین شده‌است. در هفت ضلع ساختمان، هفت کتیبه قرار دارد که از قسمت‌هایی از گلستان، بوستان، قصاید، بدایع و طیبات شیخ انتخاب گردیده و به خط «ابراهیم بوذری» نوشته شده‌است. متن یک کتیبهٔ دیگر از «علی اصغر حکمت» است که در مورد چگونگی ساخت بقعه توضیحاتی داده.
یبدع فی الکتب و فی غیرها بدایعا ان شاء انشاآ
این کتاب در ده باب است: در کلام موجز و اعجاز قرآن، جوامع کلمات رسول و سپس به ذکر کلمات فصیح خلفا و صحابه و تابعین پرداخته‌است و یک باب اختصاص به کلمات و گفته‌های سرشناسان و بزرگان عصر جاهلی و بابی دیگر در کلمات ملوک و شاهان اسلام و امرا و لطایف کلمات وزرای اسلامی است. و در بابی دیگر به ذکر بدایع کلمات نویسندگان و بلیغان و نیز در ظرایف فلاسفه و زهاد و حکما و علما و بالاخره راجع به لطایف ظرفا و قلائد الشعرا می‌پردازد. و در این کتاب در حدود ده صفحه به کلمات علی بن ابیطالب اختصاص داده‌است.
تو معنی وجه الله ازچهر بدایع فال هالک همه غیر از تو کت هست فری لازال
این یک، بدایع حکمت آرد، آن یک بدایع نعمات، و هر دو در به طرب آوردن آدمی یکسان اند. جز این که آن یک با گوش بازی همی کند و این یکی با مغز.
این اثر به کوشش محیی‌الدین صبری کردی همراه جامع‌البدایع (۱۹۱۹ م) به چاپ رسیده‌است.
فسبحانک اللّهمّ یا إلهی کیف أدعوک ببدایع ذکرک بعد الّذی قطعت السّبیل عن معرفة کنه ذاتک وکیف لا أدعوک وأنت ما خلقتنی إلّا لذکر آلائک وتحمید نعماتک فسبحانک إنّی کنت لدیک لمن السّاجدین
گفته‌اند که چون آن کودک از درد بنالد، دارویی یا طعامی که شفاء وی در آن بود مادر را در دل افتد و آرزوی آن طعامش پدید آید بخورد و شفاء آن کودک در آن بود، تا در رحم مادر بود او را در حمایت و رعایت خود می‌دارد، بعد از آن که صد هزاران عجایب حکمت و بدایع فطرت بحکم عنایت از روی لطافت در نهاد و هیکل وی پدید کرده، از بینایی و شنوایی و دانایی و گیرایی و روایی، قدی خیزرانی، رویی ارغوانی، صورت آشکار او سرّش نهانی و ربّ العزّه بر بنده این منّت می‌نهد و شکر آن در میخواهند.
درخت علم تو را از بدایع است ثمر زمین فضل تو را از نوازل است نزل
غزلیات سعدی در چهار کتابِ طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم گردآوری شده‌است. غزلیات قدیم را سعدی در دوران جوانی سروده و سرشار از شور و شعف است. خواتیم مربوط به در دوران کهن‌سالی سعدی و دربرگیرندهٔ زهد و عرفان و اخلاقیات است. بدایع و طیبات، مربوط به دوران میان‌سالی و پختگی سعدی‌اند؛ هم شور و شعف جوانی و هم زهد و عرفان را در بر می‌گیرند. طیبات و بدایع به لحاظ هنری نیز به دو بخش دیگر برتری دارد. در برخی از نسخه‌های کلیات سعدی، غزل‌های ملمع در بخش جداگانه‌ای با نام ملمعات آمده‌است که به نظر محمدعلی فروغی یک تقسیم‌بندی جعلی است؛ چون در نسخه‌های قدیمی، مشاهده نشده‌است.
شاها! منم که کلک بدایع نگار من ز آیین نظم، زینت این خاندان دهد
این همه نقش نوادر را، که باشد مخترع؟ این همه شکل بدایع را که باشد ترجمان؟
بدایع را به گیتی در به حکمتها تو بر سازی کواکب را به گردون بر به قدرتها تو آرایی
تفسیر الجواهر در ۲۵ جلد به علاوه یک جلد پیوست نگارش شده و در آن برخی از بدایع هستی را که در تفسیرش نیامده، اورده است.
در راه شرع ذکر مساعی خوب تو پیرایهٔ بدایع هر داستان شدست