( آمیختگی ) ( صفت ) لایق آمیختن شایست. آمیختن آنچه که آمیختن آن ناگزیر باشد.
معنی کلمه آمیختگی در ویکی واژه
مخلوط بودن دو یا چند چیز باهم. امتزاج، اختلاط. (قدیم): معاشرت، انس و الفت، خلطه، آمیزش.
جملاتی از کاربرد کلمه آمیختگی
پروفسور ژان پری زبانشناس در دانشگاه شیکاگو باورمند است: برهمکنش عربی بر فارسی از سده نهم میلادی و با آمیختگی اسلام و سامانه نوشتاری عربی شد. این میزان برهمکنش در نزدیکی هفت هزار واژه در بیست هزار از واژگان روزانه سده نهم میلادی (در نزدیکی ۳۰ درصد) و در بازهای از پایین ترین میزان از ۹ درصد با فراوانی ۲/۴ درصد در شاهنامه و تا بیشترین میزان ۳۰ درصد با بسامد ۲۵ درصد در آثار ادبی کلاسیک و نوین زبان فارسی است.
نمایشنامه تراژدی مرگ ایرن شرح درآمیختگی پرحادثه و پر از عشق و نفرت دو سردار دلیر و لایق به نامهای بهمن و بهرام از یک طرف و خواهران ایلا و ایرن و مادرشان از سوی دیگر است.
و خواجه وی را گفت: آن مردک شیرازی بناگوش آگنده چنان خواهد که سالاران بر فرمان او باشند، و با عاجزی چون عبد اللّه قراتگین سروکار داشت، چون نام اریارق بشنید و دانست که مردی با دندان آمد، بجست تا آنجا عامل و مشرف فرستد بو الفتح دامغانی را بفرستاد و بو الفرج کرمانی را و هم با اریارق برنیامدند . و اریارق را آنچه افتاد از آن افتاد که برأی خود کار میراند، ترا که سالاری باید که بحکم مواضعه و جواب کار میکنی و البّته در اعمال و اموال سخن نگویی تا بر تو سخن کس نشنوند اما شرط سالاری را بتمامی بجای آری، چنانکه آن مردک دست بر رگ تو ننهد و ترا زبون نگیرد. و بو القاسم بو الحکم که صاحب برید و معتمد است، آنچه رود، خود بوقت خویش انها میکند و مثالهای سلطانی و دیوانی میرسد. و نباید که شما دو تن مجلس عالی را هیچ دردسر آرید، آنچه نبشتنی است سوی من فراختر میباید نبشت تا جوابهای جزم میرسد. و رأی عالی چنان اقتضا میکند که چند تن را از اعیان دیلمان چون بو نصر طیفور و جز وی با تو فرستاده آید تا از درگاه دورتر باشند که مردمانی بیگانهاند؛ و چند تن را نیز که از ایشان تعصّب میباشد بناحیتشان چون بو نصر بامیانی و برادر زعیم بلخ و پسر عمّ رئیس، و تنی چند از گردنکشان غلامان سرایی که ازیشان خیانتها رفته است و بر ایشان پدید کرده آزاد خواهند کرد وصلت داد و چنان نمود که خیل تواند، ایشان را با خود باید برد و سخت عزیز و نیکو باید داشت، اما البتّه نباید که یک تن از ایشان بیفرمان سلطان از آب چند راهه بگذرد بیعلم و جواز تو . و چون بغزوی روید این قوم را با خویشتن باید برد و نیک احتیاط باید کرد تا میان لشکر لاهور آمیختگی نشود و شراب خوردن و چوگان زدن نباشد و بر ایشان جاسوسان و مشرفان داری که این از آن مهمّات است که البتّه تأخیر برندارد، و بو القاسم بو الحکم درین باب آیتی است، سوی او نبشته آید تا دست با تو یکی کند و آنچه واجب است درین تمامی آن بجای آرد. و در بابهای دیگر آنچه فرمان عالی بود و منشور و جواب مواضعه آماده است و اینچه شنیدی پوشیده، ترا فرمان خداوند است، و پوشیده باید داشت. و چون بسر کار رسیدی، حالهای دیگر که تازه میشود، میبازنمایید، هر کسی را آنچه درباره وی باشد، تا فرمانها که رسد بر آن کار میکند. احمد ینالتگین گفت: همه بنده را مقرّر گشت و جهد کرده آید تا خلل نیفتد. و بازگشت.
و مادام که عمر من باقی است حقوق ترا فراموش نکنم و از طلب فرصت مجازات و ترصد کوشید تا حجاب مجانبت از میان بردارد و راه مواصلت گشاده گرداند، البته مفید نبود. موش جواب داد که: جایی که ظاهر حال مبنی بر عداوت دیده میشود چون به حکم مقدمات در باطن گمان مودت اگر انبساطی رود و آمیختگی افتد از عیب منزه ماند و از ریب دور باشد، و باز جایی که در باطن شبهتی متصور گردد اگرچه ظاهر از کینه مبرا مشاهده کرده میآید بدان التفات نشاید نمود و از توفی و تصون هیچ باقی نباید گذاشت، که مضرت آن بسیار است و عاقبت آن وخیم، و راست آن را ماند که کسی بر دندان پیل نشیند و آنگاه نشاط خواب و عزیمت استراحت کند. لاجرم سرنگون در زیر پای او غلطد و به اندک حرکتی هلاک شود.
پس گوییم که پدید آوردن خاص فعل خویش و طلب غذا و نگاهداشت مصلحت خویش مر هر موجودی را عطای الهی است و وجود همه موجودات بدین سه عطاست که حکما مر جملگی آن را سیاست الهی گفته اند. پس مر نبات را که مر او را نفس روینده است، اندر کشیدن غذای هموار و زیادت (پذیرفتن) و زادن مانند خویش به تخم و بار و جز آن، لذت است. و لذت حیوان که مر او را روح حسی است بیشتر از لذت نبات است، بدانچه مر او را حواس است و به ذات و خواست خویش متحرک است و مر او را تخیل و حذر (و) رغبت است. و لذت مردم که مر او را روح ناطقه است بیشتر از لذت دیگر حیوان است، بل که مردم را دو لذت است: یکی حسی و یکی عقلی. و اندر لذت حسی مر حیوان را که حواس دارد با او شرکت است و لیکن شرکتی اندک است و کل لذات حسی مردم راست. و اگر مردم تفکر کند اندر لذاتی که مردم مر او را به حاست چشنده یابد، از طعام ها که طعم های آن مختلف است از شیرینی ها (و ترشی ها) و مژه های گوناگون که مردم از هر یکی از آن اندر حال جدایگانگی و اندر حال خامی آن و اندر حال پختگی آن و اندر آمیختگی آن با یکدیگر – چه خام و چه پخته – لذتی دیگر یابد، بداند که آن لذت که همی حیوانات یابند که بی سخن اند، از آن جزو نا متجزی از کل جسم اندکی است. و مر حیوانات بی سخن را خود جز اندر لذت غذا و مجامعتی با مردم شرکت نیست.
شرح جدایی و درآمیختگی سایه و نور لا یَتَناهیٰ و لَئِنْ جِئْتَ بِضَعْفٍ مَدَدا
آمیختگی داشت شراب و لب مخمور از هم نتوانست جدا دُرد و صفا کرد
موش گفت: هرکس که در وفای تو سوگند بشکند پشت و دلش به زخم حوادث زمانه شکسته باد. و بدان که دوستان دو نوع اند: اول آنکه به صدق رغبت و طول دل به موالات گرایند؛ و دوم آنکه از روی اضطرار صحبتی نمایند. و هر دو جنس از التماس منافع و احتمال مضار غافل نتوانند بود؛ اما آنکه بی مخافت بدواعی صفای عقیدت افتتاحی کند بر وی در همه احوال اعتماد باشد و به همه وقت ازو ایمن توان زیست، و هر انبساط که نموده آید از خرد دور نیفتد، و آنکه به ضرورت در پناه دوستی کسی درآید حالات میان ایشان متفاوت رود: گاه آمیختگی و مباسطت، و گاه دامن درچیدن و محانبت، و همیشه زیرک بعضی از حاجات چنین کس را در صورت تعذر فرا مینماید. آنگاه آن را به آهستگی به تیسیر میرساند، و در اثنای آن خویشتن نگاه میدارد، که صیانت نفس در همه احوال فرض است، تا هم به منقبت مروت مذکور گردد و هم به رتبت رای و رویت مشهور شود.
مدل کسبوکار دیجیکالا یک آمیختگی از بازارگاه مجازی و خردهفروشی است. گروه دیجیکالا شامل بخشها و مجموعههای مختلف است که برخی در داخل خود پلتفرم و برخی با موضوع مختلف و خارج از پلتفرم فروشگاهی دیجیکالا درحال فعالیت هستند.
در تاریخ الجزایر زبانهای بربری، فینیقی، لاتین، فرانسه، اسپانیایی و ترکی نوعی آمیختگی زبانشناختی را به وجود آورده که نتیجه آن یک زبان عربی الجزایری بسیار نامتجانس میباشد؛ زبانی که در مناطق مختلف الجزایر شکلهای متفاوتی را به خود گرفته و تا امروز نیز به همین شکل ادامه داشتهاست.
نام آن با نام قوم خالْد که در پادشاهی اورارتو میزیستند ارتباط دارد. بعدها به خاطر شکل ظاهری واژه اخلاط با واژهای عربی از ریشه خلط (مرتبط با اختلاط و آمیختگی) آن را با این کلمه مرتبط پنداشتهاند. ناصر خسرو شاعر و اندیشمند پارسیگوی که در سال ۴۳۸ هجری قمری از اخلاط دیدن کردهاست، دربارهٔ این شهر مینویسد: «به شهر اخلاط رسیدیم… این شهر سرحد مسلمانان و ارمنیان است… و در این شهر اخلاط، به سه زبان سخن گویند: تازی، پارسی و ارمنی، و ظن من آن بُوَد که اخلاط بدین سبب نام آن شهر نهادهاند.»
همگونسازی بهکارگیری وسایل استتار در بالا و پیرامون هدف میباشد، به طوری که با زمینه طبیعی پیرامون آن نوعی آمیختگی ایجاد نموده و هدف، بخشی از زمینه به نظر آید. برای مثال، سرباز با استفاده از پماد سیاهکننده صورت، بخشهای شفاف و صیقلی صورت را با محیط پیرامون آن یکسان نموده یا با استفاده از شاخ و برگ طبیعی درختان بر روی کلاه خود، نوع آمیختگی و همگونی با محیط اطراف ایجاد مینماید. همگونسازی در تجهیزات و سازههای نظامی نیز میتواند موجب توجه نکردن و حساسیت نداشتن دشمن به آنها گردد.
خصیصهٔ بعضی قصهها، غنای تخیّلی و وهمناک، و مداخلهٔ دائم جنیان و پریان، و وفور مسخ و حلول و سخنگویی جانوران است. برخی دیگر دستهٔ حکایات مغازله آمیزند، تا وهمناک و در بغداد در دوران خلافت هارون الرشید میگذرند، قصههای عاشقانه با عواقب عدیدهاند. در این داستانها، مناظر زندگی درباری یا شهری، اندک اندک جایگزین صحنههای طلسم و جادو میگردند. در دورهای از قصههای دریانوردان که مشهورترینشان قصههای سندباد بحری، مربوط به بندر بصره، نقش بستهاست. اعجابانگیزی این قصهها ناشی از به هم آمیختگی تنگاتنگ راست و دروغ است. این قصهها، حماسهٔ نخستین دریانوردان مجهز به قطبنما و شاخص و میل رصد و شمسه و اسطرلاب به کشف مناطق ناشناخته میروند.
این مجموعه شامل احادیث، قصص و تمثیلاتی است که صریحاً یا به اشاره در مثنوی شریف آمده است. این آمیختگی شگرفت عرفان با معارف اسلام و تبلور یافتنش در قالب مثنوی موجب شده است که هم اندیشههای بلند مولوی به خلود و جاودانگی رسد و هم به تبع آن زبان و ادب فارسی بیش از پیش غنای فرهنگی یابد.
«یا اخی و معتمدی، ابا القاسم ابراهیم بن عبد اللّه الحصیریّ، اطال اللّه بقاءک، چنان باید که چون بمجلس خان حاضر شوی، سلام ما بر سبیل تعظیم و توقیر به وی رسانی، و تذکرهیی که با تو فرستاده آمده است تودّد و تعهّد را، سبکی آن بازنمایی هرچه نیکوتر و بگویی که نگاه داشت رسم را این چیز حقیر فرستاده آمد و بر اثر عذرها خواسته آید و سزای هر دو جانب مهادات و ملاطفات نموده شود. و پس بگویی که خان داند که امروز مردم دو اقلیم بزرگ که زیر فرمان ما دو صاحب دولتاند و بیگانگان دور و نزدیک از اطراف چشم نهادهاند تا در میان ما حاصل دوستی بر چه جمله قرار گیرد، تا چون [حال میان] خاندانها که بحمد اللّه یکی است در یگانگی و الفت مؤکّدتر گردد، دوستان ما و مصلحان بدان شادمانه گردند که روزگار بأمن و فراغ دل کرانه خواهند کرد و دشمنان و مفسدان غمگین و شکستهدل شوند که مقرّر گردد ایشان را که بازار ایشان کاسد خواهد بود. پس نیکوتر و پسندیدهتر آنست که میان ما دو دوست عهدی باشد درست و عقدی بدان پیوسته گردد از هر دو جانب، که چون وصلت و آمیختگی آمد، گفتوگویها کوتاه شود و بازار مضرّبان و مفسدان کاسد گردد و دشمنان هر دو جانب چون حال یکدلی و یکدستی ما بدانند، دندانهاشان کند شود و بدانند که فرصتی نتوانند یافت و بهیچ حال بمراد نتوانند رسید، از آن جهت که چون دوستی مؤکّد گشت، بدانند مساعدت و موافقت هر دو جانب : از ولایتهای نو بدست آوردن و غزوهای بانام و دوردست کردن و روان پادشاهان گذشته، رضی اللّه عنهم اجمعین، شاد کردن که چون ما سنّت ایشان را در غزوها تازه گردانیم، از ما شادمانه شوند و برکات آن بما و بفرزندان ما پیوسته گردد.
چرخههای اقلیمی آمیختگی ژنتیکی را در دورههای سرد و تنوع ژنتیکی را در دورههای گرم تسهیل میکند. سیل طبیعی میتواند باعث ایجاد آمیختگی ژنتیکی در جمعیت گونههای ماهی مهاجر شود. آمیختگی ژنتیکی ممکن است نقش مهمی در موفقیت جمعیتهایی داشته باشد که خود را در یک منطقه جدید تثبیت میکنند و با افراد جمعیتهای بومی آمیخته میشوند.
به آبی که خالی از اضافات دیگر و بدون آمیختگی با چیزهای دیگر باشد آب مطلق گفته میشود. در دین اسلام یکی از شروط برای پاککنندگی آب مطلق بودن آن است. مخالف آن آب مضاف است.
بدان که گفته اند زیرکان که دو رکعت نماز از عالمی فاضلتر از عبادت یک ساله جاهل، برای آن که جاهل آفات عمل نداند و آمیختگی وی به اغراض نداند و همه را خالص پندارد که غش در عبادت هم چون غش است در زر که بعضی باشد که صیرفی نیز در غلط افتاد الا صیرفی استاد، اما همه جاهلان خود پندارند که زر آن باشد که زرد بود و صورت زر دارد.