شرکت دو سال پیش از پایپال راه اندازی شد اما تا قبل از سال ۲۰۰۰ رشد نمایشی آشکاری نداشت. تا سال ۲۰۰۴ بیش از یک میلیون حساب کاربری وجود داشت. این نخستین سیستم ارز تجاری موفق بود که کاربرانی گسترده داشت و تجار به آن اقبال داشتند تا حدی که در
خون خوردنشان به آشکاریست گر چه به نهان خورند باده
در دل غم عشق چون تو یاری داریم بی آنک نهان چو آشکاری داریم
" و پروردگارشان آن دو را ندا داد که: آیا شما را از آن درخت نهی نکردم و نگفتم که شیطان برای شما دشمن آشکاری است ؟! "
اُفُقْ یا کَرانه آسمان ((خط آشکاری است که در همه سمت آسمان را از زمین جدا میسازد.)) در بسیاری از موقعیتها، افق حقیقی به وسیله درختان، ساختمانها و کوهها تیره و مبهم به نظر میرسد و به آن افق قابل رویت میگویند. چنانچه افق با توجه به ارتفاع نجومی ناظر سنجیده شود افق نجومی میگویند که ارتفاع نجومی آن صفر است و از افق حقیقی بالاتر است.
در ۱۹۵۴ زندگی زناشویی ۱۲ سالهٔ آنتونیونی با همسرش «لتیزیا بالبونی» به جدایی پایان گرفت و چندی ازآن پس لتیزیا درین باره بیاد آورد که «ما در خاموشی میزیستیم؛ و به آژدهای رسیده بودیم که پیاممان را تنها با کمک کسگانههای آفریدهٔ او میتوانستیم به یکدیگر برسانیم و او در بارهٔ پرورش کسگانههایش از من راهنمایی میجست. او تنها یک راه را برای خودآشکاری میشناخت و آن به کمککارهایش بود. روش آنتونیونی آنست که بگذارد تا بازیکنانش آشفتگیهای درونی او را در فیلمهایش زندگی کنند. او به یاری این جایگزینان تنشهای درونی خویش را زندگی میکند.» آنتونیونی پس از این به اندوهناکی ژرفا فرو شد و بی خوابیش فزونی گرفت؛ و چه بسا که تا دمدمههای پگاهان به نبشتن فیلمنامه میپرداخت.
دریاب رموز نعمت الله پنهان چه کنیم آشکاریم
شیوه بازداری به معنی آن است که انگیزهای خاص زمانی که واکنش آشکاری در رابطه با آن انجام شود پذیرفته و در لیست انتظار گذاشته میشود. در حالت واپس رانی، این انگیزه به قدری خوب تحت کنترل در میآید که شخص وجود آن را فراموش میکند. انواع اشکال این مکانیزم عبارتند از: فرافکنی، استناد انگیزه به شخص دیگر و غیره.
پاسخهای واضح و یکپارچه در قالبهای تجربی آشنا به آن دسته از پرسشهای نظری که در آن زمان بیشتر ذهن انسانها را به خود مشغول کرده بود و از آنها دستورات عملی روشنی استنتاج میکرد، بدون اینکه پیوندهای مصنوعی آشکاری بین این دو ایجاد کند، دستاورد اصلی نظریه مارکس بود. بررسی جامعهشناختی مسائل تاریخی و اخلاقی که کنت و پس از او هربرت اسپنسر و ایپولیت تن در مورد آنها بحث و ترسیم کرده بودند، تنها زمانی به یک مطالعه دقیق و ملموس تبدیل شد که حمله مارکسیسم مبارز نتیجهگیریهای آن را به موضوعی داغ تبدیل کرد و از این رو جستوجوی شواهد را غیرتمندتر و توجه به روش را شدیدتر کرد.: 13–14
رابطهٔ خمینی با شخصیتهای مذهبی فعال آن دوران که به شکل آشکاری در حوزهٔ سیاست به مبارزه با اقدامات حکومت میپرداختند، نظیر سید ابوالقاسم کاشانی و سید مجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام، مقطعی و اکثراً بیثمر بود. علت اصلی عدم تمایل او بر مبارزات مستقیم و صریح سیاسی در آن زمان به عقیدهٔ خاص او در این زمینه بازمیگشت. او معتقد بود که هرگونه جنبش مبارز و خواهان تغییرات میبایست توسط یک روحانی دینی هدایت شود. این در حالی بود که تأثیرگذارترین چهرهٔ این راه در آن زمان، محمد مصدق بود که فردی سکولار و ملیگرا محسوب میشد.
آن سالک طریق تجرید آن سایر سبیل توحید آن ساکن حضیرهٔ قدس آن خازن ذخیرهٔ انس آن نقطهٔ دایرهٔ آزادی وتدعالم ابوحمزهٔ بغدادی رحمةالله علیه از طایفهٔ کبار بود و از اجلهٔ ابرار و در کلام حظی تمام داشت و در علم تفسیر و روایات وحدیث به کمال و پیر او را حارث محاسبی بود و صحبت سری یافته بود و با نوری و خیرنساج قرین بود و بسی مشایخ بزرگ دیده بود و از آن قوم بود که خلیفه ایشان را گرفت تا بکشد پس نوری در پیش رفت تا خدای تعالی همه را خلاص داد و در مسجد اضافیه بغداد وعظ گفتی و امام احمد را چون در مسئله اشکال افتادی با او رجوع کردی و گفتی در فلان مسئله چگوئی زبانی شافی داشت و بیانی صافی روزی نزدیک حارث محاسبی درآمد وی را یافت جامهای لطیف پوشیده و بنشسته و حارث مرغی سیاه داشت که بانگ کردی در آن ساعت بانگی بکرد ابوحمزه نعره بزد و گفت: لبیک یا سیدی حارث برخاست و کاردی بگرفت و گفت: اضرب فیه و قصد کشتن وی کرد مریدان درپای شیخ افتادند تا وی را ازو جدا کنند بوحمزه را گفتاسلم یا مطرود گفتند ایهاالشیخ ما جمله را از خاص اولیای و موحدان دانیم شیخ را این تردد با او از کجا افتاد حارث گفت: مرا باوی تردد نیست و در وی جز نیکویی نمیبینم و باطن او را به جز مستغرق توحید نمیبینم اما چرا وی را چیزی باید گفت: که با فعال حلولیان ماند یا از مقالت ایشان در معاملت وی نشان بود مرغی که عقل ندارد و بر مجاری عادت خود بانگی میکند چرا او را از حق سماع افتد و حق جل و علا متجزی نه و دوستان او را جز باکلام او آرام نه و جز با نام او وقت و حال خوش نه و وی را به چیزها حلول ونزول نه و اتحاد و امتزاج بر قدیم روانه بوحمزه گفت: اگرچه در میان اینهمه راحت و لباسهای فاخر نشستهٔ و مرغی به تمکن صفوت غرق شده چرا احوال اهل ارادت برتو پوشیده است حارث گفت: توبه کن از این چه گفتی و اگر نه خونت بریزم در حالت گفت: ایهاالشیخ هر چند من در اصل درست بودم اما چون فعلم ماننده بود بفعل قوی گمراه توبه کردم و ازین جنس سخن او بسیار است تا به جایی که وقتی میگفت: که رب العزه را دیدم جهرا مرا گفت: یا باحمزه لاتتبع الوسواس و دق بلاء الناس خدای را آشکارا دیدم مرا گفت: یا باحمزه متابعت وسواس مکن و بلاء خلق بخش و چون این سخن ازو بشنودند او رارنج بسیار نمودند به سبب این سخن بلای بسیار کشید اگر کسی گوید خدای را در آشکاری بحس چون توان دید در بیداری گوییم بیچگونه تواندید چون بصر او صفت بصر کسی گردد به بیداری تواند دید چنانکه در خواب رواست دیدن اگر گویند موسی علیه السلام ندید این چگونه باشد گوییم چنانکه کلام خاص به موسی علیه السلام رویت خاص به محمد بود صلی الله علیه و سلم آن قوم که با موسی علیه السلام بودند کلام حق شنودند و به خود نشنیدند که ایشان را زهره آن نبودی که کلام حق تعالی شنیدندی بلکه بنور جان موسی علیه السلام شنودند و بی او هرگز نشنیدندی همچنین اگر کسی از امت محمد صلی الله علیه و سلم رؤیتی بود نه از او بود آن به نور جان محمد بود علیه السلام نه آنکه هرگز صدولی بگرد نبی رسد لیک اگرمحمد علیه السلام ولی را برگزیند تا به نور او چیزی ببیند دلیل آن نکند و آن کس از نبی زیادت بود اما نبی را دست آن بود که از آنچه او میخورد لقمهٔ امت را دهد چنانکه موسی علیه السلام قوم خود را کلام حق بشنوانید و چنانکه محمد علیه السلام گفت: سلام علینا و علی عبادالله الصالحین چون سلام خاص محمد بود اگر یکی از امت را به سبب او آن دست دهد عجب نبود و از جهت این سر بود که موسی علیه السلام گفت: خداوندا مرا از امت محمدگردان و دیگران جواب آنست دیدی که موسی علیه السلام میخواسته است در حق خود میخواسته است و آنچنان درهیجده هزار عالم نگنجد پس دید بوحمزه بر قدر او بوده باشد چنانکه مرید بوتراب نخشبی که حق را میدید و با اینهمه طاقت دیدار بایزید نیاورد که چون حق بر قدر بایزید متجلی گشت مرید طاقت آن نداشت تا فرو شد و چنانکه صدیق را یکبار متجلی میشود و جمله خلق را یکبار پس تفاوت در دیداو آمد لاجرم چون دید موسی علیه السلام در عالم نتوانست کشیدندید اگر در دید تفاوت نبودی فردا اهل بهشت نوردوال نعلین بلال را سجده نکردندی و بوحمزه را بسی سخن است در طریق تجرید که مجردترین اهل روزگار او بود.
و گفت: آدم تا به قیامت کس اگر آن راه که ترا بر تو آشکاری کند شهادت و معرفت و کرامت وجود بر تو آشکارا کرده بود تا همه مخلوقات چون خویشتن را بر تو آشکارا کند آنرا صفت نبود.
چون دهان او نهان شد آشکار در نهان و آشکاری ماندهام
چارهٔ یککشوری در محافل آکادمیک مورد بحث زیادی قرار گرفته اما چندان مورد توجه مقامات رسمی سیاسی قرار نگرفتهاست و مذاکرات صلح فعلی بر اساس چاره دوکشوری دنبال میشوند. البته ناکامی چاره دوکشوری در رسیدن به یک توافق نهایی باعث شده تا توجهات به راه حل یککشوری بیشتر شود. امروزه مقامات سیاسی دو کشور به شکل آشکاری از چاره یککشوری سخن میگویند و نظرسنجیها نیز نشان میدهد که طرفداری از این راه حل در حال افزایش سریع است
دیویس یکی از بنیانگذاران سازمان مقاومت انتقادی، یک سازمان خودجوش ملی است که در جهت به وجود آوردن جنبشی برای لغو صنعت زندان فعالیت میکند. او در فعالیتهای اخیر خود استدلال میکند که سیستم زندانها در آمریکا بیشتر شبیه به نوعی بردهداری است تا نظام عدالت قضایی. به گفته دیویس، در فاصله قرن ۱۹ و اواسط قرن ۲۰ تعداد زندانها در ایالات متحده به شکل آشکاری افزایش یافت، اما در همان حال نرخ جرایم نیز به رشد خود ادامه دادند. در این مدت، جمعیت آمریکاییآفریقایی به نسبتی نابرابر زندانی میشدند. دیویس از مردم میپرسد «کجای این سیستم «عدالتی» مؤثر یا عادلانه است؟»
در استرالیا، ایالت استرالیای جنوبی در دهه ۱۸۴۰ موج آشکاری از مهاجرت از پروس (به ویژه منطقه سیلزی) را تجربه کرد. آنها به دلیل دوری از سایر آلمانیزبانان و تماس با انگلیسی استرالیایی، به یک گویش منحصر به فرد معروف به آلمانی باروسا گفتگو میکنند، که بیشتر در دره باروسا در نزدیکی آدلاید رایج است. استفاده از آلمانی با رخداد جنگ جهانی اول و احساسات غالب ضدآلمانی در میان مردم و اقدامات مربوط در دولت، به شدت کاهش یافت. این زبان تا سده ۲۰ همچنان به عنوان زبان اول استفاده میشد، اما اکنون استفاده از آن به چند گویشور قدیمی محدود شدهاست.
ریش و ردا و مندیل فسق ترا نپوشد زبرا چو بوی ناخوش از پرده آشکاری
نبودست حور و پری آشکارا تو این هردویی پس چرا آشکاری