بازداری
معنی کلمه بازداری در لغت نامه دهخدا

بازداری

معنی کلمه بازداری در لغت نامه دهخدا

بازداری. ( حامص مرکب ) نگاهداری باز. ( ناظم الاطباء ). بازیاری. عمل بازدار. رجوع به بازدار شود.

معنی کلمه بازداری در فرهنگ فارسی

نگهداری باز

معنی کلمه بازداری در فرهنگستان زبان و ادب

{blocking} [زبان شناسی] جلوگیری از عملکرد یک قاعدۀ واژه سازی بر روی واژه ای مشخص به دلیل وجود واژه ای مشابه با آن
{containment , contained use} [علوم و فنّاوری غذا] اقدامات و دستورالعمل هایی که تماس ریزاندامگان های تغییریافتۀ ژنی یا بیماری زا را با محیط خارجی محدود می کند

معنی کلمه بازداری در دانشنامه عمومی

بازداری یا شاهین داری ( به انگلیسی: Falconry ) ، که گاهی به آن قوش بازی نیز می گویند، فن نگهداری و پرورش و تربیت پرنده شکاری و شکار کردن با آن است.
در ادب فارسی نام این فن را بازداری، بازیاری، قوش داری، قوشچی گری و شکره داری گفته اند. مردم لرستان به این فن «بازاِشکار» می گویند. در سال های اخیر اصطلاح قوش بازی نیز به کار می رود که پیشینه ای در متن های قدیمی تر فارسی ندارد.
بازداری و شاهین داری از سرگرمی های ایرانیان باستان بوده است. این مسئله در افسانه های سنتی ایرانیان نیز نمود داشته اشت: برای نمونه، شاهنامه، تهمورث را نخستین اهلی گرِ باز و شاهین می داند.
از آنجایی که در زبان عربی، برخی واژگان مربوط به بازداری ریشهٔ فارسی دارند، به نظر می رسد که خلفای اموی و عباسی تحت تأثیر ایران باستان به بازداری تمایل نشان دادند.
سلسله های تُرک تبار در ایران نیز چنین رسومی داشته اند. رسم بازداری تا همین اواخر در آسیای مرکزی رواج داشت.
در کتاب نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، حیوان باز، یار و یاورِ شکارگر معرفی شده است.
شواهدی از پرورش دادن و شکار با پرندگان شکاری در تمدن ها و فرهنگ های جهان موجود است. بیشتر گمان می رود که این فن در بین النهرین آغاز شده است، گرچه به نظر می رسد که مردمان صحرانشین آسیا نیز از گذشته های دور با این فن آشنا بوده اند. بازداری و شکار با پرندگان شکاری در ایران باستان رایج بوده است. پس از اسلام به ویژه در دوره صفوی ورزش ویژه شاهان و امیران شمرده می شد.
در زبان فارسی، کتاب هایی دربارهٔ این فن در دست است که به «بازنامه» معروف است. بازنامه ناصری که در دوره ناصرالدین شاه قاجار نوشته شده است، از این جمله است.
• جره
• طوار
• طبله
• بهله
• تولک کرده
• زردچشم
• سیاه چشم
• قزل
• طرلان
• چرغ
• بالابان
معنی کلمه بازداری در فرهنگ فارسی
معنی کلمه بازداری در فرهنگستان زبان و ادب

معنی کلمه بازداری در دانشنامه آزاد فارسی

بازداری (روان شناسی)(inhibition)
در روان شناسی، محدودکردن آگاهانه یا ناآگاهانۀ فرآیند یا رفتار، به ویژه دربارۀ هوس ها یا امیال. بازداری از نظر اجتماعی ضرورت دارد، زیرا موجب تأخیر در ارضای عملی لذت بخش یا جلوگیری از رفتاری مطابق با میل، مثل میل به زدن کسی در حال عصبانیت، می شود. بازداری آگاهانه در زندگی روزمره عادی است و هر زمان که انسان دو میل ناهمخوان پیدا کند، مانند میل به خوردن شیرینی و میل به کاهش وزن، اتفاق می افتد. در روانکاوی، بازداری را اغلب سازوکاری ناآگاهانه می شمرند که واسطۀ فراخود و نهاد است. زنا و قتل ازجمله محرماتی است که نوعی بازداری اجتماعی دارد. افراط در بازداری نکردن ممکن است به رفتارهای ضد اجتماعی بیانجامد یا نشانۀ بعضی اختلالات روانی باشد؛ چنان که افراط در بازداری نیز بر شخصیت فرد اثر ویرانگر دارد. بازداری عامل مهمی در شرطی سازی و یادگیری است، زیرا جاندار باید یاد بگیرد که برخی رفتارهای غریزی خود را مهار یا بر الگوهای رفتاری پیشین خود غلبه کند تا بتواند برابر الگوهای تازه رفتار کند.

معنی کلمه بازداری در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بازْداری ، فن شکار با باز و دیگر پرندگان شکاری مانند شاهین ، چرغ ، باشه و قوش و جز آن ها می باشد و نیز در این مقاله به ضوابط گزینش و شیوه پرورش و آموزش ، نگهداشت ، بهداشت و شناخت بیماری های این پرندگان و چگونگی درمان آنها پرداخته می شود.
بازْداری ، فن شکار با باز و دیگر پرندگان شکاری مانند شاهین ، چرغ ، باشه و قوش و جز آن ها و نیز ضوابط گزینش و شیوه پرورش و آموزش ، نگهداشت ، بهداشت و شناخت بیماری های این پرندگان و چگونگی درمان آنها می باشد.
گستردگی فن بازداری
این فن ، گرچه نه با همه تفاصیل یاد شده ، بلکه به شکل ساده و ابتدایی از دوران های باستان ، پیش از پیدایش خط شناخته شده ، و در بین النهرین ، ایران ، هندوستان ، چین ، ژاپن و مصر متداول ، و از راه های عمده تأمین خوراک بوده است این فن بعدها در یونان نیز متداول شد. شواهدی از بهره گیری از مرغان شکاری در کلده و آشور در سده های ۸ و ۷ق م به دست آمده است . کتسیاس ۱ پزشک اردشیر دوم (سده ۵ ق م ) که مدتی نیز در هندوستان به سربرده بود، درباره شکار خرگوش کوهی به یاری مرغان شکاری گزارش هایی از خود بر جای گذاشته است . بهره گیری از مرغان شکاری در چین و ژاپن از این نیز سابقه کهن تری دارد و احتمالاً به دو هزار سال پیش از میلاد باز می گردد اشعار فردوسی درباره اینکه تهمورث پادشاه افسانه ای ایران ، باز و شاهین را برای شکار پرورش داده است ، و نیز سخنان او در وصف شکار بهرام گور و همراه داشتن ۱۶۰ باز و ۲۰۰ چرغ و شاهین ، و به نخجیر رفتن خسرو پرویز با ۷۰۰ بازدار، نشانه آشنایی بسیار کهن ایرانیان با فن بازداری است . برپایه شواهد قطعی شکار با باز یکی از سرگرمی های دلپسند فرمانروایان هخامنشی بوده است بدین سان ، روشن است که افسانه های مکرر درباره بطلمیوس و کنستانتین و حارث بن معاویه بن ثور کندی ، به عنوان نخستین کسانی که با باز یا شاهین یا چرغ به شکار پرداخته اند، هیچ گونه اعتباری ندارند.
واژه شناسی باز
واژه باز و نیز باشه ، از یک مصدر اوستایی به معنای پریدن برگرفته شده است . نام های اینگونه پرندگان شکاری و برخی اصطلاحات مربوط به آن در زبان عربی نیز به طور عمده برگرفته از فارسی است : الباز و البازی ، البازدار، البزدره (بازداری )، البیزره (بازیاری )، باشق (باشه )، شاهین ، الصقر (که به روشنی معادل چغر یا چرغ است ، اما در زبان عربی همه پرندگان شکاری جز کرکس و عقاب را شامل می شود) و الزُرّق (که معرب جرّه فارسی ، و به معنی بازنر است و در زبان فارسی جرّه باز نیز گفته می شود). کردعلی بر آن است که کاربرد واژه فارسی بازدار در زبان عربی ، نشانه آن نیست که عرب ها این فن را از ایرانیان آموخته اند اما واقعیت این است که بازداری در میان عرب ها، پس از آشنایی آنان با اقوام دیگر و به ویژه ایرانیان به گستردگی رواج یافت و در عرصه دستگاه های خلافت و امارت نیز نهاد ویژه ای با هزینه هنگفت بدان اختصاص داده شد. فرمانروایان عرب ، به ویژه خلفای عباسی در این زمینه بیش از همه مقلد فرمانروایان ایران بوده اند در زبان های آرامی و ارمنی نیز برخی اصطلاحات مربوط به بازداری ، از فارسی گرفته شده است کاربرد نام های مرغان شکاری مانند بیغو، تیمور، طغرل ، سنقر، سنجر و طوغان برای انسان در میان ترکان ماوراءالنهر، نشانه اهمیت این پرندگان در میان ایشان است . این نوع شکار در ماوراءالنهر از دوران های باستان به احتمال بسیار بیش از مناطق دیگر متداول بوده ، و همچنان ادامه یافته است . گفته می شود که یکی از فرمانروایان مغول ۱۲ هزار بازیار داشته است . اگر این گزارش نیز که در سپاه تیمور لنگ ، ۲۰ هزار بازیار حضور داشته اند، درست باشد، معلوم می شود که شکار با مرغان شکاری در میان ایشان اهمیت بزرگ اقتصادی داشته ، و از راه های عمده تأمین خوراک برای سپاهیان بوده است . در امپراتوری عثمانی بیشتر اصطلاح ترکی دوغانچی را برای بازدار به کار می بردند (دوغان یا طوغان = باز، قوش ). همچنین واژه قوشچی یا چاقرچی (چغرچی یا چرغ دار) به دارندگان همین منصب اطلاق می شده است . برخی از این اصطلاحات مانند قوشچی ، در ایران نیز، به ویژه از سده ۷ق به بعد به کار می رفته است
باز در تمدن های باستان
...

جملاتی از کاربرد کلمه بازداری

الکل یک عامل افسردگی است. الکل پس از مصرف باعث کند شدن سیستم بدنی می‌شود. اغلب، احساس مستی با شادی و سرخوشی همراه است، اما سایر احساسات مثل خشم یا افسردگی نیز، می‌توانند ایجاد شوند. الکل بر تعادل، قضاوت و توازن نیز تأثیر منفی می‌گذارد. یکی از مهم‌ترین عوارض جانبی کوتاه مدت الکل، کاهش قدرت مهار عوارض آن (بازداری) است. کاهش بازداری می‌تواند منجر به افزایش رفتار جنسی شود.
وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْیِ و تو نابینایان را راه نماینده نیستی عَنْ ضَلالَتِهِمْ تا ایشان را از گمراهی بازداری إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا نشنوانی تو مگر آن کس که بگرود به پیغام و سخنان ما فَهُمْ مُسْلِمُونَ (۵۳) ایشان‌اند که گردن نهاد گان‌اند ما را.
کنفوسیوس تصور می‌کرد که مناسک، یا آیین (لی) - شامل و بیان رفتار مناسب انسان در همه زمینه‌های زندگی - می‌تواند یک مرد را ثابت نگه دارد و یک دولت را محکم کند و تمرین آن‌ها باید از خانه شروع شود. او گفت: «به والدین خود هیچ دغدغه‌ای جز بیماری خود ندهید.» «وقتی والدین شما زنده هستند، به نقاط دور سفر نکنید و اگر مجبور به سفر هستید، باید دقیقاً به آن‌ها بگویید که کجا می‌روید». اما اگر والدین شما در فکر انجام یک کار اشتباه باشند، چه؟ کنفوسیوس توصیه می‌کند: «وقتی سعی می‌کنید آن‌ها را از کارهای خلاف بازدارید، ملایم باشید.» «اگر می‌بینید که آن‌ها تمایلی به توجه به توصیه‌های شما ندارند، با احترام بمانید.»
به عنوان مثال در یک کشور فرضی، فرایند رأی مجلس به یک قانون و سپس تصویب آن توسط ناظر قانون اساسی و نظارت مردم بر نحوه اجرای آن در سیستم قضایی توسط وکلا و نظارت دادگاه‌های عالی بر آن و نهایتاً تقدیم لوایح اصلاحی جدید به مجلس توسط قوه قضاییه نمونه ای از فرایند بازداری و توازن است.
و باز پسین سخن کی شیخ گفت این بود کی گفت گوش بازدارید تا ایمان بکار خلق بزیان نیارید.
وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً مشرکان چون این منع شنیدند گفتند: اکنون کاروانهای مکّه بازداریم تا از گرسنگی هلاک شوند، اهل مکه بترسیدند گفتند: الآن ینقطع المتاجر عنّا، فانزل اللَّه تعالی: وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ العائل الفقیر و الجمع العیّل و العیلة الفقر، عال، درویش شد، اعال، عیال‌دار شد، فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ بما تأخذون من الجزیة و تنالون من الغنیمة. و قیل: مِنْ فَضْلِهِ ای من رزقه فمطرت البلاد و اخصبت و اسلم اهل جدة و صنعا و غیرهم فحملوا المیرة الی مکه و کفاهم اللَّه ما کانوا یتخوّفون. و گفته‌اند که خدای تعالی وعده وفا کرد که بروزگار طعام و نعمت بر ایشان فراخ کرد چنان که گفت: یُجْبی‌ إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا، امّا بمشیّت مقیّد کرد گفت: مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ، از بهر آنکه نعمت سال بسال کمتر و سال به‌سال بیشتر و کس باشد که توانگر بود و کس باشد که درویش چنان که خود خواهد روزی می‌رساند یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ، و قیل: هذا تعلیم بتعلیق الامور بمشیّة اللَّه. إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بما امر، حَکِیمٌ فیما قدّر.
یکی گفتی همیشه راهواریم که رامین را ز ویسه بازداریم
فروید، ۱۹۲۶ بعدها در خصوص ارتباط مستقیم بین اضطراب و تنش متراکم حاصل از غرایز ارضا نشده تردید کرد. وی با انتشار بازداری، نشانه مرضی و اضطراب، مفهوم‌سازی جدید خود را را به میان آورد. بر این اساس، اضطراب علامت خطری به من در خصوص احتمال قریب‌الوقوع یک ضربه تجربه آسیب زا است. ضربه، بر اساس نظر فروید، «جدایی از موضوع عشق یا عشق موضوع است».
هر ساله در استان بوشهر افرادی به دلیل کوخه نشینی و شکار غیرقانونی پرندگان شکاری اعم از شاهین، بحری و بالابان مورد تعقیب و پیگرد قانونی قرار می‌گیرند. این پرندگان توسط شکارچیکان شکار شده و با هزینه کم به قاچاقچیان فروخته می‌شود و قاچاقچیان نیز این پرندگان را در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با قیمت هنگفت به فروش می‌رسانند. فرهنگ بازداری در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس همچون عربستان، قطر و امارات بازار مناسبی را برای این شکارچیان و قاچاقچیان فراهم کرده‌است.
به احوال من سرگشته شاید کز این به بازداری ای پسر گوش
از اوّل تا به آخر راز داری سزد گر لعنت از من بازداری
که پیش تو ایدر نخواهم نشست شوم گر زمن بازدارید دست
دوایت همند از گاوداران این شهرستان ۱۲۰۰۰ جریب زمین دارد که بسیاری از آن در مجاورت زمین‌های عمومی است. او و پسرش استیو جلوی احداث حصاری به منظور مشخص سازی مرز بین دو بخش از زمین‌ها را گرفتند و منجر به بازداشتشان از سوی مأمورین فدرال شدند. به گفتهٔ مأمورین حصار به منظور بازداری گاوهای آنان از گذر از یک مسیر گاوچرانی در تقاطع با زمین عمومی لازم بود زیرا آنها بارها مفاد جوازشان را نقض کرده بودند. هموندها در مقابل مقابله کرده و می‌گفتند این مسیر به طور پیوسته از سال ۱۸۷۱ مورد استفاده قرار گرفته است. در پی آزادی آنها از زندان راهپیمایی با حضور ۵۰۰ گاودار دیگر در حمایت از آنان در برنز برگزار شد.
مارتیندل وایزنک مطرح می‌کند خلاقیت یک سندرم بازداری زدایی است.
آلت دفن‌شده یا پِنیس پنهان، یک اختلال مادرزادی (از آغاز زایش) یا یک شرایط اکتسابی (با گذر زمان به دست آمده) است که در آن پنیس مرد به‌طور جزئی یا کامل زیر سطح پوست پنهان می‌شود و کوچک‌تر دیده می‌شود. بسته به میزان دفن‌شدگی یک پنیس می‌تواند منجر به دشواری‌های ادراری، بهداشت ضعیف، عفونت و مهار و بازداری کارکرد نرمال جنسی شود.
چوب اگر بازداری از آتش خام ماند کباب سختی کش
چون بزرجمهر را به میدان کسری‌ رسانیدند فرمود که همچنان با بند و غل پیش‌ ما آرید. چون پیش آوردند، کسری گفت: ای بزرجمهر، چه ماند از کرامات‌ و مراتب که آن را نه از حسن رأی ما بیافتی؟ و به درجه وزارت رسیدی و تدبیر ملک ما بر تو بود. از دین پدران خویش چرا دست بازداشتی و حکیم روزگاری‌، به مردمان چرا نمودی که این پادشاه و لشکر و رعیّت بر راه راست نیست؟ غرض تو آن بود تا ملک بر من بشورانی و خاص و عام را بر من بیرون آری‌، ترا به کشتنی کشم‌ که هیچ گناهکار را نکشته‌اند، که ترا گناهی است بزرگ، و الّا توبه کنی و به دین اجداد و آبای خویش بازآیی تا عفویابی، که دریغ باشد چون تو حکیمی کشتن و دیگری چون تو نیست. گفت: زندگانی ملک دراز باد، مرا مردمان حکیم و دانا و خردمند روزگار می‌گویند، پس چون من از تاریکی‌ به روشنایی آمدم، به تاریکی بازنروم که نادان بی‌خرد باشم. کسری گفت: بفرمایم تا گردنت بزنند. بزرجمهر گفت: داوری که پیش او خواهم رفت، عادل است و گواه نخواهد و مکافات کند و رحمت خویش از تو دور کند. کسری چنان در خشم شد که به هیچ وقت نشده بود، گفت: او را بازدارید تا بفرماییم که چه باید کرد. او را بازداشتند. چون خشم کسری بنشست، گفت: دریغ باشد تباه کردن این، فرمود تا وی را در خانه‌یی کردند سخت تاریک چون گوری و به آهن گران‌ او را ببستند و صوفی سخت‌ در وی پوشیدند و هر روز دو قرص جو و یک کفه‌ نمک و سبویی آب او را وظیفه‌ کردند و مشرفان‌ گماشت که انفاس‌ وی می‌شمرند و بدو می‌رسانند.
عدم قاطعیت، عزت‌نفس پایین، احساس بی‌کفایتی و بازداری اجتماعی
زن و بچّه و خواسته هرچه هست بدان مردمان بازداری تو دست