آریایی
معنی کلمه آریایی در ویکی واژه
منسوب به قوم بزرگ آریا. مردمان هندی و ایرانیزبان ساکن در شمال غربی هند امروزی، کشور ایران و سرزمین های بینابین. آریایی در صورت تجزیه شدن به دو بخش آری - آیی منتج خواهد شد، و در این صورت با آریا ریشه و مفهوم متفاوت خواهد داشت. [۱]
↑ آری را ممکن است اَری تلقی نمود که به زبان معیار باستان یعنی ذوب شدن، حقیر شدن و کوچک شدن است. بخش دوم آیی، در واقع همان آیه بوده که به معنی آدم از هر طیف و نژاد در دنیای باستان است، بدین منوال آریایی یعنی انسانی از نسل ذوب شده یا خجل.
جملاتی از کاربرد کلمه آریایی
حیف باشد سفیه سودایی قهرمان نژاد آریایی
یاحقی بر این باور است که رودکی و فردوسی هردو زاییدهٔ روزگار خردورزیاند. خردورزیای که در روزگار شاهان سامانی پدید آمد و با پشتیبانی از زبان پارسی، عصری درخشان را برای پرورش زبان و اندیشهٔ آریایی ساخت که رودکی و شهید بلخی و ابوشکور پروردهٔ آنند و زمینه برای اوج این خردورزی و دانشمداری در شاهنامهٔ فردوسی آماده شد. او میگوید گفتار فردوسی دربارهٔ فرهنگ و خرد و مرگ و دوستی اهل بیت پیامبر اسلام، یادآور سرودههای رودکی است، هرچند که برداشت نزدیک این دو شاعر شاید بهخاطر جهانشناسیای باشد که در روزگار دو شاعر جریان داشته، اما این همانندی، نزدیکی این دو به یکدیگر را بیشتر کردهاست.
مهین دستور دربار خدایی شرفبخش نژاد آریایی
در بین جشنهایی که با نیایش عناصر الهی مربوط بود، جشن سده ارتباط با آتش داشت چنانکه جشن تیرگان با نیایش تیشتره خدای باران مربوط میشد. ارتباط این مراسم با خدایان مختلف سبب شد که در گاهشماری زرتشتی، ماهها و روزها همه جا با نام ایزدان آریایی ارتباط بیابد.
دهقان آریایی رفت و به مرز وی غیر از جهود و ترسا برزیگری نماند
ماکس مولر مورخ آلمانی باور داشت، مردم باستانی شمال هند، ایران و اروپا یک نژاد بودند، و او آنها را هندواروپایی (آریایی) نامید، و باور داشت که آریاییهای اصیل آلمانیها بوده که خلوص نژادی خود را حفظ کردهاند.
در دهههای اخیر، شماری از پژوهشگرانِ هندی به مخالفت با ایدهٔ مهاجرت آریاییها و ارتباط آنان با فرهنگ کورگان پرداختهاند. آنان فرضیههای جایگزینی مانند «فرضیهٔ ارمنی»، «فرضیهٔ آناتولی» و «فرضیهٔ تداوم از دوران پارینهسنگی» را ارائه کردهاند که هیچیک مورد استقبال عموم متخصصان واقع نشدهاند.[پاورقی ۴]
سکاها در آغاز همراه دیگر مردم هندواروپایی در یک جا[نیازمند منبع] میزیستند و بعدها به نقاط دیگر مهاجرت کردند. مهاجرت اقوام سکایی در دوران مهاجرتهای بزرگ آریاییها انجام شد. بعضی از قبایل آریایی جلگههای جنوب سیبری را ترک گفته، گروهی به طرف رشتهکوه اورال و گروهی به سمت سیردریا و آمودریا رفتند، آنها پس از گذشتن از کوههای تیانشان وارد سرزمین کاشغر شده، از آنجا سراسر ترکستان شرقی و درههای کوتچه و قرهچار و توئن هوانگ را تا کانسور به تصرف درآوردند و با خاک چین همسایه شدند.
این تمدن در قرن ۹ تا ۶ پیش از میلاد گسترش یافت و براساس شواهد تاریخی این شهر بر اثر یک شاهراه تجاری در اطراف خود بسیار رونق یافت و در میان قرنهای ۸ و ۷ پیش از میلاد تحت تسلط آریاییها درآمد؛ و پادشاه آن، دالتا[یادداشت ۲] از سال ۷۱۴ پیش از میلاد به سارگن دوم[یادداشت ۳] خراج پرداخت میکرد و پس از مرگ پادشاه «دالتا» پسرش «نیبه» از طرف عیلامیان پشتیبانی میشد.
اتحادیه ملی سوسیالیست در محدود کردن اعضای خود برای همجنسگراهای نازی بی نظیر بود. این گروه خود را در جستجوی آزادی جنسی، اجتماعی و سیاسی" برای آریاییها میدانست. این استدلال شد که مردان همجنسگرا در حفظ «نژاد سفید» نقش داشتهاند.
کتاب آریاییها و تمدن آریایی نوشته مورخ و دانشمند اهل تاجیکستان محمد قل حضرت قل اف میباشد که با نام محمد حضرتی نیز شناخته میشود. اصل کتاب به خط سیریلیک است که به کوشش ناشر به خط فارسی برگردانده شدهاست.
کهنترین دورهای که بدان دسترسی داریم و باورهای مذهبی در بین آریاییها مشاهده میشود، زمانی است که آنها نیروهای طبیعت را پرستش میکردند. آنچه آریاییها را از دیگر اقوام جهان باستانی متمایز میسازد، آنست که این قوم نه باورهای بتپرستی داشتند و نه باورهای نیاپرستی، بلکه خدایانشان عموماً نیروهای سودمند طبیعت بودند. هر کدام از این خدایان بنابر تأثیری که بر طبیعت پیرامون و زندگی انسان داشت، مورد پرستش واقع میشد. خورشید و آسمان مقام نخست را داشتند، چنانکه در کتاب ریگودای هندوآریاییهای مهاجر به هند معمولاً نام این دو در نیایشها به همراه هم میآید.
اما در مورد کسپین و کاسی اختلاف و تضادهای زیادی در مورد پیشینه آنها نیست آنها قومی آریایی و ماقبل دوره پارسها بودهاند بعضی توصیفاتی که از آنها شده آنها را بسیار شبیه به قوم ماد مینماید. در شرایطی که بعلت غفلتهای رسانهای، تودههای مردم ایران از قوم کاسی و کاسپین هیچ اطلاعی نداشتند؛ و کار رسانهای هم نشده بود کمیته یکسانسازی نامهای جغرافیایی در شرایطی نبود که به یکباره نامی مغفول مانده و ناشناخته در زبان فارسی رارسمی نماید.