اجتناء

معنی کلمه اجتناء در لغت نامه دهخدا

اجتناء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) جَنْی. ( زوزنی ). میوه چیدن. باز کردن میوه را. بار از درخت باز کردن. چیدن. اقتطاف. قَطف : هرکس بیخ خشک کاشت به اجتنای ثمرتش بهره مند نگشت. ( جهانگشای جوینی ). || اِجتنینا ماءَ مطر؛ وارد شدیم به آب باران پس خوردیم آنرا. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه اجتناء در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) میوه چیدن .

معنی کلمه اجتناء در ویکی واژه

میوه چیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه اجتناء

در اثنای این اجتناء و اقتناء بفرمود مرا آنکه امتثال امر او بر جان فرض عین بود و انقیاد حکم او قرض دین بود، که این هر دو مقاله سابق و لاحق که بعبارت تازی و لغت حجازی ساخته و پرداخته شده است اگرچه بر هر دو مزید نیست، اما عوام عجم را مفید نیست.
إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا ای صفة الحیاة الدّنیا فی فنائها و زوالها کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ ای کمطر انزلناه من السماء من جانب السماء. یقال: ان السحاب جسم یخلو من الماء فاذا اراد اللَّه ان یمطر قوما امره فاخذ الماء من بحر فی السماء و صار الی المکان المقصود بالمطر فَاخْتَلَطَ بِهِ ای بالماء اختلاط جوار لانّ الاختلاط تداخل الاشیاء بعضها فی بعض. و قیل: فَاخْتَلَطَ بِهِ ای بسببه نَباتُ الْأَرْضِ فطالت و امتدت مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ یعنی الحبوب و الثّمار و البقول و الانعام یعنی الحشیش و المراعی حَتَّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها زخارف الارض ما تضحک به من الورد و النور و الشقائق و الخضر وَ ازَّیَّنَتْ یعنی تزینت. و در شواذ خوانده‌اند: وَ ازَّیَّنَتْ ای جاءت بالزّینة، و زینة الارض ثمر نباتها فی الاشجار وَ ظَنَّ أَهْلُها ای اهل هذه الارض أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها ای علی حصاد نباتها و اجتناء ثمارها اذ لا مانع دونها أَتاها أَمْرُنا ای قضاؤنا باهلاکها و افنائها لَیْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها ای الارض و الغلّة و الزینة حَصِیداً محصودة مقلوعة منزوعة الاصول لا شی‌ء فیها. و قیل: فَجَعَلْناها حَصِیداً ای مثل الحصید، کما قال لغلمان الجنّة: یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ و هم لم یولدوا و انّما شبههم بالولدان الّذین لم تغیّرهم الکهولة لطراوتهم و حسن خلقهم کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ ای کان لم تکن او لم تعمر بالامس بالمغانی، المنازل الّتی یعمرها النّاس بالنزول. یقال غنینا بمکان کذا اذا نزلوا به. کذلک الحیاة الدّنیا سبب لاجتماع المال و زهرة الدّنیا حتّی اذا کثر عند صاحبه و ظنّ انّه ممتّع به سلب ذلک عنه بموته او حادثة تهلکه.
خرس چون این بشنید، نایرهٔ بغض از درونِ او شعله برآورد و قارورهٔ قدح در گفتارِ داستان انداختن گرفت و گفت: هرک گناهِ رعیّت را خرد داند ، عفوِ پادشاه را بزرگ نداند و هرک گناه‌کار را بریء السّاحه شمرد ، حقِّ تجاوز پادشاه نشناسد. ملک را این وقاحت ازو سخت منکر آمد و گفت: لَیسَ بِأَوَّلِ قَارُورَهٍ کُسِرت، تقصیر و غرامت و گناه و ندامت همه در راهِ فرودستان آمدست و قبول و اجابت همیشه از بزرگان مستقبلِ آن شده. اصرار شرط نیست، حدیثِ شما در نزاع و دفاع به تطویل انجامید و مجالِ تطوّل تنگ گردانید و مادام که سخن نه در پردهٔ شرم و آزرم رود، رویِ حقیقت کارها به غرض پوشیده ماند و آتشِ حسد از بواطنِ شما به خرمنِ ملک و دولت سرایت کند و از تعادی و تناصیِ شما به غرضِ خاصّ زود باشد که فتنهٔ عامّ بادانی و اقاصیِ ولایت رسد. داستان اگرچ در این فصول حفظِ جانبِ دوستان می‌کند و آن پسندیده‌ترینِ خصال و شریفترینِ خلال مردمست، لیکن ازین معانی اقتناءِ ذخایرِ نیکونامی و اجتناءِ ثمراتِ حسنِ حفاظِ ما می‌جوید، چه اگر بهر خطیئتی که در راهِ خدمتگاران آید، مطالب و معاقب شوند، رسمِ خادم مخدومی از جهان برخیزد.