اتسام

معنی کلمه اتسام در لغت نامه دهخدا

اتسام. [ اِت ْ ت ِ ] ( ع مص ) داغ و نشان پذیرفتن. ( منتهی الارب ). بچیزی نشان شدن. || خویشتن را بچیزی داغ و نشان کردن. ( منتهی الارب ). خود را بچیزی نشان کردن. خویشتن را نشان کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).

معنی کلمه اتسام در فرهنگ معین

(اِ تِّ ) [ ع . ] (اِمص . ) نشان دار شدن ، موسوم شدن ، نامیده شدن .

معنی کلمه اتسام در ویکی واژه

نشان دار شدن، موسوم شدن، نامیده شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه اتسام

السلطان بن السلطان معز السلطنت و الخلاقة ابوالغازی سلطان حسین بهادر خان خلد الله تعلی فی الثریا اعلامه و نفذ بین الخافقین او امره و احکامه که ربقه عبودیت و رابطه چاکری این کمینه بارستان رفیع الشأن آن حضرت ارثا و اکتسابا متحقق است و علاقه تلمذ و شاگردی در صنعت شعر و اسلوب نظم به نسبت طبع سخن شناس و ذهن خرد اقتباس آن حضرت متیقن هم بدان نوع مأمور گشت و بعد از امداد توفیق و سعادت تأید در تاریخ اثنین و تسعمایه (نهصد و دو هجری برابر با هزار و چهارصد و نود و هفت میلادی) تسوید قصیده چند که تصدیر این چنین نظم بدان لایق بود و تسطیر آن در مبادی این اسلوب مناسب می نمود بر وفق عدد جهات سته اتفاق افتاد.قصیده اول که سخن گذاری مبتنی بر ادای محامد حضرت باری بود تسمیه اش را «روح القدس » نازل گشت و ثانی که از رشح زلال نعمت نبوی و فیض سرچشمه مدح مصطفوی مترشح بود به «عین الحیات » اتسام یافت و ثالث که بر طریقه «بحرالابرار» امیرخسرو دهلوی بر تحفه نثار حضرت مخدومی قطب الانامی محتوی بود از لسان فکرت به «تحفة الافکار» موسوم شد و رابع که مواعظ سودمند و نصایح دلپسندش اهل دل را سرمایه فتوح و ارباب ریاضت را بمثابه غذای روح بود به «قوت القلوب » نامزد گشت و خامس که بشرف مدحت گذاری حضرت شهریاری که شکر نعمتش مستلزم سعادت ابدی و دعای دولتش مستتبع نجات سرمدی است مزین به «منهاج النجات » تسمیه پذیرفت و سادس که بامداد نسایم ریاض فضل و عطا شرف تتبع قصیده «مرآت الصفا» یافته بود به «نسیم الخلد» مخاطب گشت و مجموع آنها به «سته ضروریه » نامور آمد. رجا واثق و اهل صادق که اگر روزی چند دست اجل صحیفه امل را منطوی نگرداند و باد نیستی چراغ کلبه هستی را فرو ننشاند هر چه در مسوده است پریشان از این اسلوب رقم ثبت یابد و خاطر شکسته بجمع شتابد.مأمول از محاسن عادات کرام و مکارم اخلاق انام آنکه اگر خللی بینند ذیل اصلاح بران گمارند و آنرا از قبیل سهو داشته از مقوله غباوت و جهل نشمارند و السلام من اتبع الهدی.