آتش انداز

معنی کلمه آتش انداز در لغت نامه دهخدا

( آتش انداز ) آتش انداز. [ ت َ اَ ] ( نف مرکب ) آنکه در جنگها آتش یا نفط بصف دشمن افکند :
بهر سو که دو گرد کین ساز بود
میانْشان یکی آتش انداز بود.اسدی.|| کسی که افروختن تنور نانوایی با اوست.

معنی کلمه آتش انداز در فرهنگ معین

( آتش انداز ) ( ~. اَ ) (ص فا. ) ۱ - کسی که کارش روشن کردن کورة آجرپزی و اجاق و تنور نانوایی و تون حمام و مانند آن بود. ۲ - در قدیم کسی که به صف دشمن نفت و آتش پرتاب می کرد.

معنی کلمه آتش انداز در فرهنگ عمید

( آتش انداز ) ۱. کسی که در کورۀ آجرپزی، تون حمام، یا نانوایی مٲمور افروختن آتش است و مواد سوختنی را در کوره می ریزد.
۲. [قدیمی] کسی که در میدان جنگ آتش به طرف دشمن می انداخت.

معنی کلمه آتش انداز در فرهنگ فارسی

( آتش انداز ) ( اسم ) ۱ - کسی که مامور روشن کردن کور. آجر پزی و اجاق و تنور نانوایی و تون حمام و مانند آنست . ۲ - آنکه بصف دشمن نفت و آتش پرتاب کند .
آنکه در جنگها آتش یا نفط به صف دشمن افکند

معنی کلمه آتش انداز در ویکی واژه

آتش‌انداز
کسی که کارش روشن کردن کوره آجرپزی و اجاق و تنور نانوایی و تون حمام و مانند آن بود.
(قدیم): در قدیم کسی که به صف دشمن نفت و آتش پرتاب می‌کرد.

جملاتی از کاربرد کلمه آتش انداز

گرچه از شوق تو دارم آب چشمی همچو ابر همچو برق از شور عشقت آتش انداز آمدم
کن تیز سوی من این تک و تاز در گور حسد آتش انداز
چه خون دل مجنون بجای باده در صحرا درون آتش اندازد ز بهر او جگر لاله
قدم بر بعد از آن در آتش انداز بسوزان تا بیابی سر من باز
چو بهرام از تن چوبین مکن ناز برو این چوب را در آتش انداز
دل چو نعل اندر آتش اندازد عرش را در کشاکش اندازد
جا به بالای خرمنش سازند واندر آن خرمن آتش اندازند
اگر مخالف او را در آتش اندازند برونش افکند از ننگ، شعله همچو شرار
جهان شد ز صندوق پیلان جنگ پر از آتش انداز و تیر خدنگ
به هر سو که دو گرد کین ساز بود میانشان یکی آتش انداز بود