بالای

معنی کلمه بالای در لغت نامه دهخدا

بالای. ( ق ) بالا. روی. فوق. بر. || مقام. مرتبه. رجوع به بالا شود در همه معانی.
بالای. ( اِ ) بالا. بالاذ.بالاذه. پالا. پالاد. پالاده. اسب جنیبت را گویند. ( آنندراج ). اسب جنیبت باشد که در پیش برند و یا در دنبال آورند و آنرا کوتل نیز گویند. ( فرهنگ اوبهی ). اسب جنیبت را گویند که اسب کوتل باشد. ( برهان قاطع ). جنیبت. ( صحاح الفرس ). یدک. ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 198 ). کتل. ( فرهنگ خطی ). جنیبت بود. بارگی. ( فرهنگ اسدی ). || بمعنی اسب و افصح با باء فارسی است و باره وبارگی مترادف آن اند. ( شرفنامه منیری ) :
چو بشنید بهرام بالای خواست
یکی جامه خسروآرای خواست.فردوسی.هزار اسب بالای پیش اندرون
به برگستوان و زره گونه گون.اسدی.هزار اسب بالای زرینه ساز
فرستاد با لشکر از پیش باز.اسدی.بیاورد بالای تا برنشست
پیاده همی شد رکیبش به دست.اسدی.

معنی کلمه بالای در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۲ بالا

جملاتی از کاربرد کلمه بالای

برنج طارم هم که از کیفیت بالایی برخوردار است و در ایران از جمله برنج‌های مرغوب کشور به‌شمار می‌آید.
به بالای بلندت ای خداوند به رخسارت که به زان نیست سوگند
که همچون پدر بود و همتای اوی دریغ آن نکو روی و بالای اوی
آل سعود از محبوبیت و حمایت بالایی در عربستان برخوردار است.
تو هم با سروبالایی سری داری و سودایی کمند آرزو برجان من تنها نمی‌افتد
سپهبد درآمد به بالای زین که آید سوی دشت پیکار و کین
قلعهٔ حمات یکی از مشهورترین قلعه‌های تاریخی سوریه‌است. این دژ که در بالای تپه‌ای راهبردی قرار دارد در جنگ‌های صلیبی نقش مؤثری داشته‌است.
خلوت او در زغال تیره فام اندر مغاک جلوتش سوزد درختی را چو خس بالای طور
به شمع نسبت بالای دلکشت کردم روا بود که بسوزی بدین گناه مرا
من از بالای او دارم شکایت که در عالم بلا آورده اوست
در ۲۸ ژوئن ۱۹۲۳، او مونوگرام قبلی "СССР" را با یک ستاره قرمز در بالای نشان پیشنهادی جایگزین کرد.
این آبجو از کیفیت بالایی برخوردار است.
آب شور آبی است که دارای مقادیر بالای نمک باشد.
ما وهوای قد تو هیهات کی رسد این جامه ی بلند به بالای پست ما
آن سرو که گویند به بالای تو ماند هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند
خرد گفت: رو پیش سلطان عهد که بالای گردون کشیده ست مهد
حل یک نمونهٔ سطح بالای مسئله با به‌دست آوردن حل نمونه‌های کوچکتر حاصل می‌شود.