آتش چی

معنی کلمه آتش چی در ویکی واژه

آتشچی
(قدیم): متصدی دیگ بخار در لوکوموتیو.
توپچی.

جملاتی از کاربرد کلمه آتش چی

سالها گلچین باغی بود دل اما چه سود تا قدم بیرون نهاد از باغ آتش چیده بود
بباید دانستن که ظاهر شریعت پیامبران برابر است با عالم جسمانی، از بهرآنک عالم جسمانی صورتهای مخالف است و ظاهر کتاب و شریعت مثلها و کارهای مخالف است. چنانک یکی طاعت نماز است به شکها متفاوت از ایستادن و خسبیدن و سر بر زمین نهادن و جز آن، و یک طاعت روزه است که طعام و شراب ناخوردن است و جماع ناکردن به روز، و یک طاعت به مکه شدنست به زیارت خانه سنگین، و این همه چیزهای مخالف است، چنانک از عالم یک چیز آفتاب است بدان روشنی و گرمی، و یک چیز آب است بدان سردی و تری، و یک زایش عالم درخت است پای بر زمین فروبرده و استوار ایستاده، و یکی زایش مرغ است که بر هوا پرد، و این اثر همه مخالف است، و ترکیب عالم از چهار طبع است مخالف به ظاهر و به باطن موافق، و ترکیب دین از چهار چیز مخالف است بظاهر و بباطن موافق، چون کتاب و شریعت و تأویل و توحید، و همچنانک از آن چهار طبع عالم سه طبع همیشه پیداست و بی میانجی یافته است، چون خاک و باد و آب، و یک رکن او که آتش است نایافته است مگر به میانجی آن سه یار دیگر، آن چهار رکن دین نیز سه یافته است چون کتاب و شریعت و تأویل، و یکی نایافته است چون علم توحید مگر به میانجی این سه یار او که گفتیم. پس پیغامبران علیهم السلام این علمهای فرودین از کتاب و شریعت و عمل ساختند تا خلق ازین راه به علم وحدانیت رسند، که نور علم وحدانیت از بزرگواری و لطافت چنان است که اندرو جز به میانجیان نتوان رسیدن، و پیغامبران علیهم السلام به یافتن آن نور بر خلق پادشاهی یافتند و خلق بدان نور مر ایشان را کردن داده شد، نبینی که خدای تعالی اندر حدیث موسی بر سبیل مثل مر رسول مصطفی را علیه السلام، قوله: « و هل أتاک حدیث موسی اذ رأی ناراً فقال لاهله امکثوا أنی آنست ناراً لعلی آتیکم منها بقبس أو أجد علی النار هدی». همی گوید: چه آمد به تو ای محمد حدیث موسی که آتشی دید پس گفت مر اهل خویش را که باشید که من آتش دیدم مگر از آنجا پاره‌یی به شما آرم یا راه راست بر آن آتش بیابم. و تأویل این آیت آنست که موسی علیه السلام آن آتش اندر نفس مقدس خویش دید، و آن آتش نور توحید بود که مراو را بدرفشید و بدانچ مر اهل خویش را گفت بباشید آن خواست که هم برین دین و این طریقت که هستید بباشید تا من از این نور که مرا درفشید خبری توانم یافتن که به شما رسانم و شما و من راه راست یابیم، و این راه اندر دین گفت که بیایم نه اندر دنیا، اگر او آن آتش به چشم سر دیده بودی ایشان را بنمودی، چه آتش را به شب هر که بصر درست دارد بتواند دیدن، و اگر او آن آتش به چشم سر دیده بودی کسی را توانستی فرمودن تا بنگرد که آن آتش چیست، و لکن آن آتش نور توحید بود که موسی علیه السلام مرانرا به چشم بصیرت بدید و نتوانست به کسی نمودن بی میانجی کتاب و شریعت و عمل، چنانک آتش دنیا روی ننماید مگر به میانجی چیزی که از آب و خاک رسته باشد و اندر هوا پرورده شده باشد، پس هر که مر کتاب و شریعت و عمل را دست باز دارد البته مر جان او نور توحید را نتواند یافتن، همچنانک اگر کسی گوید که من به هیچ چیز کز آب روید و از خاک، یاری نخواهم برجستن آتش، آن کس البته به آتش نرسد و فائده آتش ازو بریده گردد، و چون آتش طبیعی که او را هیچ دانش نیست جز به میانجیان که با او آشنااند همی روی ننماید. علم توحید سزاوارتر که روی ننماید جز بدان کسی که سپس فرمان آشنایان او برود از پیامبران علیهم السلام. پس هرکه کتاب خدای را و شریعت رسول را و عمل و طاعت را بیشتر کار بندد علم توحید سوی او روشن‌تر شود همچنانک هرکه هیزم بیشتر جمع کند روشنی و گرمی از آتش طبیعی بیشتر یابد.
چون شراب در عنب است این هستی چیست؟ چون انتظار همه محنت است این شادی دل چیست؟ چون دیده سر ازو محجوب است این وجد چون آتش چیست؟ چون این طریق همه بلاست در میان بلا این لذّت چیست؟