کوچه گردی. [ چ َ / چ ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) عمل و حالت کوچه گرد. محله گردی. ( فرهنگ فارسی معین ). - امثال : یا کوچه گردی می شود یا خانه داری ؛ به سرزنش به زنانی که بسیار به مهمانی و گردش روند، گویند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || طوافی. || خانه بدوشی. دربدری. ( فرهنگ فارسی معین ).
معنی کلمه کوچه گردی در فرهنگ فارسی
عمل و حالت کوچه گرد محله گردی . ۲ - طوافی . ۳ - خانه بدوشی دربدری .
جملاتی از کاربرد کلمه کوچه گردی
اشکم نمی کشد پای، از راه کوچه گردی طفلی که خودسر افتاد، چون دربدر نباشد؟
می کنم در کوچه گردی سیر صحرای جنون وسعت مشرب مرا فارغ ز هامون کرده است
دل گفت آن پریوش، استاده بر لب بام رفتم به کوچه گردی، آن بام را ندیدم
صائب ز کوچه گردی زلف آمدم به تنگ خود را به گوشه دهن یار می کشم
رقیب از کوچه گردی آبرو یافت به کوی دوست دشمن رهبرش بین
در و دیوار نتواند عنان سیل پیچیدن که منع از کوچه گردی می کند دیوانه ما را؟
باز گردی ز کوچه مقصود گر دوچارم شوی به ره به غلط
چشمم ز کوچه گردی شبها سفید شد ای ماه رو تو شمع شبستان کیستی
استخوانم سرمه شد از کوچه گردی های حرص خانه دار گوشه چشم قناعت کن مرا
دلش گشاده شود کی ز کوچه گردی شهر؟ سبکروی که به مجنون دهد بیابان طرح