چست سوار

معنی کلمه چست سوار در لغت نامه دهخدا

چست سوار. [ چ ُ س َ ] ( ص مرکب ) چابک سوار. رجوع به چست سواری شود.

معنی کلمه چست سوار در فرهنگ فارسی

چابک سوار

جملاتی از کاربرد کلمه چست سوار

دگر یک سیف دین و ملک گر زانک بهنگام سواری چست و چالاک
جریده سواری توانا و چست به کار مصاف اندر آمد درست
نخستین کمان از سواران درشت یکی تیره باران بکردند چست
چو شه با شهر آمد شاد و پیروز طلب کرد آن سوار چست آن روز
حاصل که همعنانی همت نموده چست بر توسن مراد به لطفم کند سوار
ز رومی سواری توانا و چست بر آن آتش افکند خود را نخست