نیک دلی. [ دِ ] ( حامص مرکب ) خوش نیتی. نیک نهادی. نیک دل بودن : از نکورسمی و نیکوخویی و نیک دلی بسوی اوست همه چشم و دل و گوش پدر.فرخی. || ساده دلی : نگار من ز سر کودکی و نیک دلی چه گفت گفت که بینائی از عطای خطاست.عمعق.
جملاتی از کاربرد کلمه نیک دلی
از وضع ناگوار اهل جهان دلی پر دارم کلیم و باید، از نیک و بد زبان بست