تقوا و نجات از جهنم

معنی کلمه تقوا و نجات از جهنم در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تقوا و نجات از جهنم (قرآن). از جلوه های تقواپیشگی نجات انسان متقی از عذاب دوزخ می باشد.
تقوا، مایه نجات آدمی از عذاب دوزخ است:... قال عذابی اصیب به من اشاء ورحمتی وسعت کل شیء فساکتبها للذین یتقون...... گفت: مجازاتم را به هر کس بخواهم می رسانم و رحمتم همه چیز را فراگرفته و آن را برای آنها که تقوا پیشه کنند، و زکات را بپردازند، ... . فوربک لنحشرنهم... ثم لنحضرنهم حول جهنم جثیـا• وان منکم الا واردها کان علی ربک حتمـا مقضیـا• ثم ننجی الذین اتقوا ونذر الظــلمین فیها جثیـا.سوگند به پروردگارت که همه آنها را همراه با شیاطین در قیامت جمع می کنیم سپس همه را (در حالی که به زانو درآمده اند) گرداگرد جهنم حاضر می سازیم. و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم می شوید این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت! سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی می بخشیم و ظالمان را (در حالی که (از ضعف و ذلت) به زانو درآمده اند) در آن رها می سازیم. ویوم القیـمة تری الذین... الیس فی جهنم مثوی للمتکبرین• وینجی الله الذین اتقوا بمفازتهم لا یمسهم السوء ولا هم یحزنون.و روز قیامت کسانی را که ... آیا در جهنم جایگاهی برای متکبران نیست؟! و خداوند کسانی را که تقوا پیشه کردند با رستگاری رهایی می بخشد هیچ بدی به آنان نمی رسد و هرگز غمگین نخواهند شد. ان المتقین فی مقام امین• لا یذوقون فیها الموت الا الموتة الاولی و وقـهم عذاب الجحیم.(ولی) پرهیزگاران در جایگاه امنی قرار دارند. هرگز مرگی جز همان مرگ اول (که در دنیا چشیده اند) نخواهند چشید، و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ می کند. ان المتقین فی جنـت ونعیم• فـکهین بما ءاتـهم ربهم ووقـهم ربهم عذاب الجحیم• فمن الله علینا ووقـنا عذاب السموم.ولی پرهیزگاران در میان باغهای بهشت و نعمتهای فراوان جای دارند، و از آنچه پروردگارشان به آنها داده و آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است شاد و مسرورند! اما خداوند بر ما منت نهاد و از عذاب کشنده ما را حفظ کرد! فانذرتکم نارا تلظی• وسیجنبها الاتقی.و من شما را از آتشی که زبانه می کشد بیم می دهم. و بزودی با تقواترین مردم از آن دور داشته می شود.
مشمولین رحمت الهی
خداوند فرمود عذاب و کیفرم را به هر کس بخواهم (و مستحق ببینم) می رسانم (قال عذابی اصیب به من اشاء).بارها گفته ایم که مشیت در اینگونه موارد بلکه در همه موارد به معنی خواست مطلق و بدون قید و شرط نیست، بلکه خواست توام با حکمت و شایستگی ها و لیاقت ها است و به این ترتیب پاسخ هرگونه اشکالی در این زمینه روشن می شود. سپس اضافه می کند: اما رحمت من همه چیز را در بر گرفته است (و رحمتی وسعت کل شیء). این رحمت واسعه پروردگار ممکن است اشاره به نعمتها و برکات دنیوی باشد که همگان را در برگرفته و بر و فاجر و نیک و بد از آن بهره می برند. و نیز می تواند اشاره به همه رحمت های مادی و معنوی باشد زیرا نعمت های معنوی اختصاص به قوم و جمعیتی ندارد، هر چند شرائطی دارد که بدون آن، شامل کسی نمی شود، و به تعبیر دیگر درهای رحمت الهی به روی همگان گشوده است و این خود مردمند که باید تصمیم بگیرند و از این در وارد شوند و اگر کسانی شرائط ورود در آن را فراهم نسازند دلیل بر تقصیر خود آنها است، نه محدود بودن رحمت خدا (تفسیر دوم با مفهوم آیه و جمله ای که بعد می آید سازگارتر و مناسبتر است). ولی برای اینکه کسانی خیال نکنند، پذیرش توبه و یا وسعت رحمت پروردگار و عمومیت آن، بی قید و شرط و بدون حساب و کتاب است، در پایان آیه اضافه می کند، من بزودی رحمتم را برای کسانی که سه کار را انجام می دهند می نویسم، آنها که تقوا پیشه می کنند، و آنها که زکات می پردازند، و آنها که به آیات ما ایمان می آورند (فساکتبها للذین یتقون و یؤتون الزکاة و الذین هم بآیاتنا یؤمنون) تقوا اشاره به پرهیز از هرگونه گناه و آلودگی است.و زکات به معنی وسیع کلمه و طبق حدیث معروف لکل شیء زکاة: برای همه نعمتها و مواهب الهی، زکاتی هست، تمام اعمال نیک را شامل می شود.و جمله و الذین هم بآیاتنا یؤمنون، ایمان به مقدسات را فرا می گیرد. و به این ترتیب آیه مشتمل بر یک برنامه کامل و جامع است.و اگر زکات را به معنی خصوص زکات مال تفسیر کنیم، ذکر آن از میان سایر وظائف الهی به خاطر اهمیتی است که در عدالت اجتماعی دارد. در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم چنین نقل شده است که حضرت مشغول نماز بود، شنید مرد عربی می گوید: اللهم ارحمنی و محمدا و لا ترحم معنا احدا، خداوندا تنها من و محمد صلی الله علیه و آله وسلّم را مشمول رحمت قرار بده و هیچکس دیگر را در این رحمت وارد مکن! هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم سلام نماز را داد رو به او کرده فرمود: لقد تحجرت واسعا!یعنی: موضوع نامحدود و وسیعی را محدود ساختی و جنبه اختصاصی به آن دادی! اشاره به اینکه رحمت بی پایان خدا به هیچ صورت نمی تواند محدود به من و تو باشد.
ورود همه به جهنم
آیات فوق نیز ادامه بحث در ویژگیهای رستاخیز و پاداش و کیفر است. نخست به مطلبی که شاید شنیدنش برای غالب مردم شگفت انگیز باشد اشاره کرده می گوید: همه شما بدون استثنا وارد جهنم می شوید (و ان منکم الا واردها). این امری است حتمی و فرمانی است قطعی از پروردگارتان (کان علی ربک حتما مقضیا). سپس آنها را که تقوی پیشه کردند از آن نجات می دهیم، و ظالمان و ستمگران را در حالی که از ضعف و ذلت به زانو در آمده اند در آن رها می کنیم، (ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا).در تفسیر این دو آیه در میان مفسران گفتگوی دامنه داری است، بر اساس اینکه منظور از ورود در جمله: ان منکم الا واردها، چیست؟بعضی از مفسران معتقدند که ورود، در اینجا به معنی نزدیک شدن و اشراف پیدا کردن است، یعنی همه مردم، خوبان و بدان، بدون استثنا برای حسابرسی یا برای مشاهده سرنوشت نهایی بدکاران، به کنار جهنم می آیند، سپس خداوند پرهیزگاران را رهایی می بخشد و ستمگران را در آن رها می کند.آنها برای این تفسیر به آیه ۲۳ سوره قصص استدلال می کنند و لما ورد ماء مدین... هنگامی که موسی کنار آب مدین رسید...، که در اینجا نیز ورود به همان معنی است.تفسیر دومی که اکثر مفسران آن را انتخاب کرده اند این است که ورود، در اینجا به معنی دخول است و به این ترتیب همه انسانها بدون استثناء، نیک و بد، وارد جهنم می شوند، منتها دوزخ بر نیکان سرد و سالم خواهد بود همانگونه که آتش نمرود بر ابراهیم (یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم) چرا که آتش با آنها سنخیت ندارد گویی از آنان دور می شود و فرار می کند، و هر جا آنها قرار می گیرند خاموش می گردد، ولی دوزخیان که تناسب با آتش دوزخ دارند همچون ماده قابل اشتعالی که به آتش برسد فورا شعله ور می شوند.قطع نظر از اینکه فلسفه این کار چیست، بدون شک ظاهر آیه فوق با تفسیر دوم هماهنگ است، زیرا معنی اصلی ورود، دخول است و غیر آن نیاز به قرینه دارد، علاوه بر این جمله: ثم ننجی الذین اتقوا، (سپس پرهیزگاران را نجات می دهیم) همچون جمله نذر الظالمین فیها (ستمگران را در آن وا می گذاریم) همه شاهد برای این معنی است. بعلاوه روایات متعددی در تفسیر آیه رسیده است که این معنی را کاملا تقویت می کند: از جمله از جابر بن عبدالله انصاری چنین نقل شده که شخصی از او درباره این آیه پرسید، جابر با هر دو انگشت به دو گوشش اشاره کرد و گفت: مطلبی با این دو گوش خود از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم شنیدم که اگر دروغ بگویم هر دو کر باد! می فرمود: الورود الدخول، لا یبقی بر و لا فاجر لا یدخلها فیکون علی المؤمنین بردا و سلاما کما کانت علی ابراهیم حتی ان للنار- او قال لجهنم- ضجیجا من بردها، ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا:ورود در اینجا به معنی دخول است هیچ نیکوکار و بدکاری نیست مگر اینکه داخل جهنم می شود، آتش در برابر مؤمنان سرد و سالم خواهد بود، همانگونه که بر ابراهیم بود، تا آنجا که آتش ( یا جهنم) (تردید از جابر است) از شدت سردی فریاد می کشد، سپس خداوند پرهیزگاران را رهایی می بخشد و ظالمان را در آن ذلیلانه رها می کند. در حدیث دیگری از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم می خوانیم: تقول النار للمؤمن یوم القیامه جز، یا مؤمن! فقد اطفا نورک لهبی:آتش به فرد با ایمان روز قیامت می گوید زودتر از من بگذر که نورت، شعله مرا خاموش کرد!

جملاتی از کاربرد کلمه تقوا و نجات از جهنم

بر اساس نظام عدل عمومى الاهى ، ملاك پاداش و نجات از آتش ، اصول سه گانه ى پيشين است ، بدون آن كه ميان احزاب مختلف امتيازى باشد.
سپس براى تفصيل آن اجمال ، به نعمت آزادى و نجات از ستم فرعونى اشاره مى كند كهاز جهتى ، عظيم ترين نعمت به حساب مى آيد و به همراه آن ، ظلم استعباد و استبدادآل فرعون را بيان مى كند كه بزرگ ترين و زشت ترين ظلم آنان است ، ظلمى كه حميّتو عصبيّت يهود را تحريك و تهييج مى كند؛ در عينحال كه ناخودآگاه ، نفوس متكبّر آنان را سركوب مى كند و اين پندار كه : هيچ قومىنمى تواند بر قوم يهود سيادت كند را تضعيف مى كند.
امام ، چون كاه تابان و نور فروزان و چراغ درخشان و ستاره راهنما در شبهاى تاريك ورهگذر شهرها و بيابان ها و گرداب درياهاست . امام ، آب گواراى تشنگان ودليل هدايت و نجات از هلاكت است . امام ، مانند آتشى در بلندى است كه مردم از آن هدايتگيرند و گرمايى است كه به آن خود را گرم كنند.
(پيش از آنكه روزى فرا رسد كه نه در آن روز خريد و فروش است ، تا بتوان از اينراه سعادت و نجات از عذاب را براى خود خريد، و نه دوستى به درد ميخورد) (منقبل ان ياتى يوم لا بيع فيه و لا خلال ).

در حالى كه در موارد ديگرى بهاى اينگونه معاملات را بهشت جاويدان و نجات از دوزخ ذكر كرده است مثلا مى فرمايد: ان الله اشترى من المؤ منين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنةيقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون ، (خدا از مومنان جانها و مالهايشان را خريدارى مى كند كه بهشت از آن آنها باشد، در راه خدا پيكار مى كنند مى كشند و كشته مى شوند)

2 - دعا را علت گشايش كار، و نجات از هر هم و غم و رنجى مى داند.
نمونه‌ای از این‌گونه نثر از ابوالفتوح رازی: «سهل بن عبد اللّه گفت: تقوی آن باشد که بپرهیزی به دل از غَفَلات، و به نفس از شهوات و به حقّ از لذّات و به جوارح از سیّآت. آن وقت که این کرده باشی، امید باشد تو را به وصول دَرَجات و نجات از دَرَکات.»
محمد باقر: در هر شب جمعه، از اول شب تا آخر آن، فرشته‌ای از سوی خداوند از عرش الهی ندا می‌کند: «آیا مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح، برای آخرت و دنیای خود، توبه، روزی، شفای بیماری، و نجات از زندان مرا بخواند تا من دعای او را مستجاب، توبه‌اش را قبول، روزی‌اش را زیاد، بیماری و غم‌اش را برطرف، و ستم ستمگر را از او دفع کنم؟»
آرى ، انسان هم براى رهايى خود و رسيدن به فضاى باز توحيد و نجات از تاريكى هاى مادّيات و هوسها و طاغوت ها بايد مثل دانه همان سه عمل را انجام دهد: اوّل ريشه ى عقايد خود را از طريق استدلال محكم كند. دوّم از امكانات خدادادى آنچه را براى تكامل و رشد معنوى اوست جذب كند. سوّم تمام دشمنان و مزاحمان را كنار زند و هر معبودى جز خدا را با كلمه ((لا اله )) دفع كند تا به فضاى باز توحيدى برسد.