[ویکی فقه] با گذر زمان و پیشرفت و تکامل علم، علوم مختلف آنچنان توسعه پیدا کردهاند که یک فرد قادر بر فراگیری اصول کلی تمام علوم هم نیست چه رسد به اینکه متخصص در تمام آنها
بشود. و به فرموده پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و «العلم اکثر من أن یُحصی فَخُذْ من کلّ شیءٍ أحسنه». «علوم بیشتر و گستردهتر ازا ین است که احصاء شود پس وظیفه شما این است که از هر چیز به دنبال بهترین آن باشید.»
حال با توجه به این گستردگی و گوناگونی، ضرورت ایجاب میکند که مرز بین علوم مختلف مشخص شود و علوم از جهات مختلف مورد طبقهبندی و تقسیم قرار بگیرند تا اینکه علاوه بر معین شدن محدوده هر علم، جستجوگران علم و دانش نیر با دید بازتری به سراغ علم مورد نیاز خود بروند و هر کس با توجه به هدف و ذوق و استعداد خویش علم مورد نظر خود را انتخاب نماید. در این گفتار کوتاه، تقسیم علم از سه زاویه مورد دقت اجمالی قرار گرفته است: ۱) اقسام علوم و معیار تقسیم بندیها. ۲) اقسام علم از نظر روایات. ۳) تقسیم علوم از لحاظ حکم فراگیری آن در اسلام.
اقسام علوم و معیار تقسیم بندیها در تقسیم و دسته بندی علوم معیارهای مختلفی را میتوان مد نظر قرار داد که مهمترین آنها از این قرار هستند: تقسیم بر اساس اسلوب و روش تحقیق از آنجا که تمام علوم بر اساس روش واحد بدست نمیآیند در یک دسته بندی تمام علومی را که با روش خاصی تحصیل میشوند در یک قسم و علوم دیگری را که با روشهای دیگر بدست میآیند در اقسام جداگانه دیگری قرار میدهیم. تقسیم بندی کلی علوم ...
جملاتی از کاربرد کلمه اقسام علم
شيخ بو على سينا در اين مورد مى نويسد: من بخواندن دروسمشغول بودم و اقسام فلسفه را مجدداً مطالعه مى كردم در تمام اين اوقات شبى را تا صبحنخوابيدم در روز هم جز به تحصيل علم به چيزى توجه نداشتم . و به همين طريق پيشمى رفتم تا حقيقت هر مسئله براى من مسلم مى شد و هرگاه من در مسئله اى حيران بودم و يانمى توانستم قضيه را بفهمم به مسجد پناه مى بردم و نماز مى گذاردم و خالقكل را ستايش مى كردم و معمّاى من حل و مشكل برطرف مى شد. با اين شكوه باز در سرودهاى گويد:(5)
1- يكى از آنها علم سيميا است ، كه موضوع بحثش هماهنگ ساختن و خلط كردن قواىارادى با قواى مخصوص مادى است براى دست يابى وتحصيل قدرت در تصرفات عجيب و غريب در امور طبيعى كه يكى از اقسام آن تصرف درخيال مردم است ، كه آنرا سحر ديدگان مينامند، و اين فن از تمامى فنون سحر مسلم تر وصادق تر است .
448- در مستمسك 8 / 461 ترديد فوق را در ثبوتهلال ، به صاحب مدارك نسبت داده است . ولى با مراجعه به كتاب مدارك در كتاب صوم :النظر الثانى فى اقسام الصوم ، در نقل غ اقوال در ثبوتهلال . در ((التنبيه السادس )) چنين به نظر مى رسد كه سخن صاحب مدارك دراصل حجيّت حكم حاكم در هلال است و نه در تفصيل ميان شهادت عندالحاكم و علم حاكم (دركتاب جواهر 16 / 359 سخن مدارك را نيز در اين زمينهنقل كرده است ، مراجعه شود) .
همان گونه كه قبلا بيان كرديم ، در دوران قرون وسطاى اروپا، شرق اسلامى مركز تمدن عالم بود و علاوه بر انواع و اقسام كالاها و محصولات كشاورزى و صنعتى كه به اروپا صادر مى كرد ، علم و دانش و فرهنگ خود را نيز سخاوتمندانه به بشريت ، از جمله ملت هاى اروپايى ارائه مى نمود. اين جريان ، در روابط بين كشورهاى اسلامى و اروپا،شروع جنگ هاى صليبى ادامه يافت . از آن پس به دليل مشكلاتى كه در اثر جنگ در راه هاى ارتباطى و تجارت با مسلمانان به وجود آمد ،صدور كالا به اروپا به سختى انجام مى شد در نتيجه اروپائيان كه بيشتر نيازمنديهاى خود، هم چون ادويه ،پارچه و سايروسايل زندگى را از شرق و به ويژه كشورهاى اسلامى وارد مى كردند، به دو اقدام دستزدند. از يك سو به تقويت قدرت دريايى خود پرداختند و به جستجوى راه هاى ناشناخته دريايى همت گماشتند، كه نتيجه آن ، بسط و گسترش راه هاى دريائى وكشف سرزمين هاى جديد در جنوب آفريقا و اقيانوسيه و قاره آمريكا، براى آنها گرديد و از سوى ديگر،به جاى انتقال كالا و مصنوعات ، به انتقال علم و فن آورى از كشورهاى اسلامى ، مبادرت نمودند.(66)
لفظ (درجات ) در اين آيه گر چه نكره در سياق ايجاب (يعنى در كلام غير منفى ) استو نكره در سياق ايجاب مهمله است (يعنى نسبت بهشمول همه اقسام كمالات و عدم شمول آن ساكت است ) و خلاصه اينكه از آن استفاده اطلاقنمى شود و ليكن قدر متيقن از معناى آن از نظر خصوصيت مورد، همان علم و هدايت است .بنابراين هر چه هم كه آيه اطلاق نداشته باشد دلالتش نسبت به اينكه خداى تعالىابراهيم را به درجاتى از علم بالا برده ، مسلم است زيرا هدايت و ارائه ملكوت آسمانها وزمين و يقين قلبى و حجت قاطعه ، همه از درجات و مراتب علم مى باشند بنابراين ، آيهمورد بحث ابراهيم (عليهالسلام ) را از مصاديق آيه (يرفع الذين آمنوا منكم و الذين اوتواالعلم درجات ) معرفى مى كند.
وی در این کتاب میگوید: "معمار باید به اقسام مختلفه علوم آراسته باشد، چون با قوهٔ تمیز او است که تمامی آثار دیگر هنرها به محک در میآیند. این معرفت زاییده علم و عمل است. عمل، ممارست مداوم و منظم در کار است... و علم... قدرت بیان و نمایش مهارت معمار است براساس اصول تناسب. [معمار] باید هم با لذات با استعداد باشد و هم مستعد تعلیم یافتن. نه استعداد ذاتی بی تعلیم و نه تعلیم بی استعداد ذاتی هنرمندی کامل تواند ساخت.
سپس قسمتی از آن علم را حیل عددی مینامد که: «شامل علمی است در میان مردم زمان ما به جبر و مقابله معروف است» از اینکه فارابی جبر را جزء علوم حیل آورده، معلوم میشود که از نظر او هنوز جبر نه علمی برهانی بلکه مجموعهای از شگردها برای استخراج ریشههای معادلات شمرده میشده است. این دیدگاه به نحوی در طبقهبندی ابن سینا از علوم هم منعکس شده است. وی در رسالة فی اقسام العلوم العقلیة (ص ۱۲۲) جبر را جزء «اجزاء فرعی (الاقسام الفرعیة) ریاضیات» آورده و آن را، در کنار «عمل جمع و تفریق بر حَسَب حساب هندی» یکی از «شاخههای علم اعداد (من فروع علم العدد)» شمرده است.
دومین بخش ریاضیات، علم حساب است. ابن سینا، این بخش را در قالب چهار مقاله توضیح داده است که مقاله اول، در خواص عدد؛ مقاله دوم، در احوال عدد از حیث اضافه شدنش به غیر؛ مقاله سوم، در احوال عدد از حیث تألیفش از واحدها و مقاله چهارم، در متوالیات دهگانه است. مؤلف، در جاهای دیگر همچون کتاب قاطیغوریاس و… از ماهیت عدد و اقسام آن سخن گفته است. برخی از مسائل مطرح شده در این مقاله عبارتند از: هر عددی نصف مجموع دو عدد زیرین و رویین خویش است، چنانکه پنج، نصف حاصل جمع شش و چهار میباشد؛ مربع هر عددی مساوی است با حاصل ضرب دو عدد زیرین و رویین آن به اضافه یک، چنانکه مربع پنج، برابر است با حاصل ضرب شش در چهار به اضافه یک (بیست و پنج) و… مقاله دوم، در باب احوال عدد است از جهت اضافه شدنش به غیر. ابن سینا، میگوید: در باب عدد، دو نگاه به عدد ممکن است: اول، نگاه به عدد از باب اینکه فی نفسه معتبر است و دیگری از این جهت که اضافه به عددی دیگر میگردد. احوال عدد از حیث کیفیت تألیفش از واحدها، عنوان مقاله سوم است. مقاله چهارم در متوالیات دهگانه میباشد که در آن مناسبات و اصناف و خواص آن مطرح گردیده است.
در فصل سوم از باب پنجم از فن اول علم طبيعى اسفار در تعريف خلق و اقسام آن آمده است:
در هر علمى اثرى از او به چشم مى خورد و در هر حكمتى كه خداوند به او بخشيده بودبه ديده همگان آمد او را بطين خواندند، زيرا بطين به كسى مى گويند كه شكمى بزرگو پر داشته باشد، و چون درون آن حضرت سرشار از علم و حكمت بود و انواع و اقسام علمو حكمت حكم غذاى او را داشت به اين اعتبار او را بطين يعنى سرشار از علم و حكمت خواندند،مانند كسى كه شكمش از غذاى جسمانى پر است او را بطين گويند.