معنی کلمه علی قمی در لغت نامه دهخدا
علی قمی. [ ع َ ی ِ ق ُ / ق ُم ْ می ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن هاشم قمی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به شیخ اقدم. مفسر و فقیه و اخباری بود و در سال 329 هَ. ق. درگذشت.کلینی نزد وی تلمذ کرده است. او راست : 1- اخبار القرآن و روایاته. 2- تفسیرالقرآن. 3- کتاب الشرائع. 4- کتاب الحیض. 5- الناسخ و المنسوخ. ( از معجم المؤلفین از الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 222 و الفهرست طوسی ص 89 و معجم الاطباء ج 12 ص 215 و کتاب الرجال نجاشی ).
علی قمی. [ ع َ ی ِ ق ُ / ق ُم ْ می ] ( اِخ ) ابن ابی طالب قمی نجفی. متخلص به عارف. از شعرای معاصر و ساکن نجف اشرف بود که به قصد معالجه امراض مزمنی که او را درگیر شده بود آن شهر را ترک گفت و در حدود سال 1325 هَ. ق. در گیلان درگذشت. او را دیوان شعری است به عربی. و نیز دیوانی به زبان فارسی دارد که شامل رباعیات اوست لذا آن را «طومار رباعیات » نامیده است. و آن در دو جلد است یکی در توحید و عرفان ، و دیگری در مناجات و اخلاق. ( از الذریعه ج 9 ).
علی قمی. [ ع َ ی ِ ق ُ / ق ُم ْ می ] ( اِخ ) ابن حسین بن موسی بن بابویه قمی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن بابویه. رجوع به ابن بابویه و علی ( ابن حسین بن... ) شود.
علی قمی. [ ع َ ی ِ ق ُ / ق ُم ْ می ] ( اِخ ) ابن حسین قمی شیعی. ملقب به نورالدین. وی در سال 972 هَ. ق. در قید حیات بود. او راست : نهایةالاَّمال فی ترتیب خلاصةالاقوال. ( از معجم المؤلفین ).
علی قمی. [ ع َ ی ِ ق ُ / ق ُم ْ می ] ( اِخ ) ابن حیدربن علی منعل قمی. ملقب به نورالدین. متوفی در حدود سال 980 هَ. ق. او راست : 1- شرح مبادی الوصول علامة. 2- نهایة الاَّمال فی ترتیب خلاصةالاقوال ابن مطهر، در علم رجال. ( از معجم المؤلفین از هدیة العارفین ج 1 ص 749 ) ( از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 279 ).