حشیه

معنی کلمه حشیه در لغت نامه دهخدا

( حشیة ) حشیة. [ ح َ شی ی َ ] ( ع اِ ) رجوع به حشیه شود.
حشیة. [ ح َ شی ی َ ] ( ع اِ ) بسترآکنده. توشک و نهالی آکنده بچیزی چون پنبه و پشم و جز آن. نهالی. ( مهذب الاسماء ) ج ، حشایا. || بالشچه زنان که بر پستان یا سرین بندند تا کلان نماید.
حشیة. [ ح َ شی ی َ ] ( ع ص ) نعت مؤنث از حشی. تاسه برافتاده. حشیاء.

معنی کلمه حشیه در فرهنگ فارسی

نعت مونث از حشی تا سه برافتاده

جملاتی از کاربرد کلمه حشیه

در وهلهٔ اول LIM یک حشیه ورودی دارد که در آن یک هادی ثانویه دائماً تحت تأثی میدان مغناطیسی قرار می‌گیرد. جریان ثانویه در حاشیه ورودی تمایل دارد از تشکیل شار شکاف هوایی جلوگیری کند در نتیجه چگالی شار در حاشیه ورودی به‌طور عمده کمتر از چگالی شار در مرکز LIM است. بخش ابتدایی موتور یک لبهٔ خروجی دارد که در آن هادی ثانویه مستمراً از بین می‌رود. یک جریان در هادی ثانویه ثابت می‌ماند و این امر پس از زمانی روی می‌دهد که این جریان به منظور تثبیت شار حاشیه خروجی را ترک کرده‌است. این جریان مثاومت مقاوم زیادی را تولید می‌کند. این حاشیه‌ها در حاشیه‌های ورودی و خروجی به عنوان اثر انتهایی در ماشین خطی نامیده می‌شود.