حشی

معنی کلمه حشی در لغت نامه دهخدا

حشی. [ ح َ شا ] ( ع اِ ) آنچه درون شکم باشد از جگر و سپرز و شکنبه و مانند آن یا آنچه مابین استخوان پهلو و سرین است یا مابین ظاهر شکم و کنار و میان مردم ج ، احشاء. || تاسه ، دمه. || کرانه. کنار. ناحیة: انا فی حشاه.
حشی. [ ح َ شا ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک مدینة. ( معجم البلدان ).
حشی. [ ح َ شی ی ] ( ع اِ ) گیاهی که بیخ آن پوسیده و بوی گرفته باشد. یا گیاه خشک.
حشی. [ ح َ شا ] ( ع مص ) تاسه برافتادن کسی را. دمه افتادن کسی را. ( منتهی الارب ). به نفس نفس افتادن. تنگ شدن نفس و پیاپی شدن آن بعلت دویدن بسیاریا حمل باری گران و امثال آن. || چسبیدن به اندرون خیک چیزی چون پوست که بوی آن زائل نشود.

معنی کلمه حشی در فرهنگ فارسی

تا سه برافتادن کسی را تنگ شدن نفس و پیاپی شدن آن بعلت دویدن بسیاری یا حمل باری گران و امثال آن

جملاتی از کاربرد کلمه حشی

روستای حشیان یکی از روستاهای بسیار سرسبز است که باغات هلو، گیلاس و ... آن معروف است. دامداری و کشاورزی شغل اصلی ساکنین روستا است.
سد حشیان در استان مرکزی و به فاصله ۴۸ کیلومتری غرب شهرستان شازند قرار دارد و در روستا حشیان در حوزه شهرستان شازند است.
حشیان یک روستا در ایران است که در دهستان مالمیر واقع شده‌است. حشیان ۲۸۳ نفر جمعیت دارد. زبان مردم این روستا پارسی و لری است.
بخش سربند یکی از سه بخش شهرستان شازند در استان مرکزی ایران است که در جنوب شهرستان شازند قرار دارد.که مردم آن به زبان ترکی و لری تکلم می‌کنند. مرکزیت این بخش شهر هندودر می‌باشد.شغل مردم سربند کشاورزی و دامداری است.سد کمال صالح و سدخاکی هندودر و سد حشیان در این منطقه واقع است.