سعدانه

معنی کلمه سعدانه در لغت نامه دهخدا

سعدانه. [ س َ ن َ ] ( ع اِ ) پنجم سپل شتر. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). سپل شتر. ( از اقرب الموارد ). || گره بند نعل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بند و دوال نعلین. ( مهذب الاسماء ). || حلقه دبر.( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || سیاهی گردی که زیر پستان مرد است. || پستان زن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || گره رشته ترازو.( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ). ج ، سعدانات. ( از اقرب الموارد ). || ناخنان زیر خوردگاه شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

معنی کلمه سعدانه در فرهنگ فارسی

پنجم سپل شتر سپل شتر یا گره بند نعل . یا حلق. دبر . یاسیاهی گردیه زیر پستان مرد است .

جملاتی از کاربرد کلمه سعدانه

شـيـخ طـبـرسـى در ( احتجاج ) و غير او، از ثابت بنانى روايت كرده كه سالى باجـمـاعـتـى از عـباد بصره مثل ايوب سجستانى و صالح مرى و عتبة الغلام و حبيب فارسى و مـالك بـن ديـنار به عزم حج حركت كرديم ، چون به مكه معظمه رسيديم آب سخت و كمياب بـود و از قـلت بـاران جـگـر جـمـله يـاران تـشـنـه و تـفـتـه بـود و از ايـن حـال بـا مـا جـزع و فزع آوردند تا مگر به دعاى باران شويم . پس به كعبه در آمديم وطـواف بـداديـم و بـا تـمام خضوع و ضراعت نزول رحمت را از درگاه حضرت احديت مسئلت نـمـوديـم ، آثـار اجـابـت مـشـاهـدت نـرفـت در ايـن حـال كـه بـر ايـن مـنـوال بـوديم به ناگاه جوانى را ديديم كه روبه ما آورد و فرمود: يا مالك بن دينار ويـا ثـابـت البـنانى و يا ايوب السجستانى و يا صالح المرى و يا عتبة الغلام و يا حبيب الفـارسى و يا سعد و يا عمرو يا صالح الا عمى و يا رابعه و يا سعدانه و يا جعفر بنسليمان ؛ ما گفتيم : لبيك و سعديك يا فتى ! فرمود:

- ممكن است چشمه داراى آب باشد، ولى هر آبى كه زلال نيست ! زمين هم گياه دارد، ولى هر گياهى مانند سعدانه مطلوب نيست ، و هرجوانى هم كه مثل مالك بن نويره نبوده است !