تنگ شکر

معنی کلمه تنگ شکر در لغت نامه دهخدا

تنگ شکر. [ ت َ گ ِ ش َ ک َ / ش ِ ک َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دهان معشوق باشد. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). کنایه از محبوب و دهان محبوب. ( آنندراج ) :
پیش کآن تنگ شکر در لحد تنگ نهید
بوسه تلخ وداعی به شکر بازدهید.خاقانی.ملک بر تنگ شکّر بوسه بشکست
که شکّر در دهان بایدنه در دست
لبش بوسیده گفتا انگبین است
نشان دادش که جای بوسه این است.نظامی ( از آنندراج ). || فنی است از فنون کشتی و آن هر دو پای حریف تنگ گرفته زور بر سر و سینه او آورده بر زمین زنند. ( انجمن آرا ) ( غیاث اللغات ) :
آن زمان می کنی پشیمانی
که به زیرت کشم به تنگ شکر.شفائی ( از آنندراج ).

معنی کلمه تنگ شکر در فرهنگ فارسی

کنایه از دهان معشوق باشد . یا فنی است از فنون کشتی و آن هر دو پای حریف تنگ گرفته زور بر سر و سینه او آورده بر زمین زنند .

جملاتی از کاربرد کلمه تنگ شکر

بنه ای سبز خنگ من فراز آسمان‌ها سم که بنشست آن مه زیبا چو صد تنگ شکر پیشم
دگر ره لعبت طاوس‌پیکر گشاد ز درج لؤلؤ تنگ شکر
آنقدر باش که چون نی شوم از خود خالی گر به آغوش من ای تنگ شکر می‌آیی
سر درج لولوی تر برگشود در شهد و تنگ شکر برگشود
به خدا طوطی و طوطی بچه‌ام جز سوی تنگ شکر می نروم
ای پیک سحرگاهی پیغامی از و سرکن ور تنگ شکر خواهی این نکته مکرر کن
بگل میگفت کای تنگ شکر پاش که ما گشتیم از لعلت گهرپاش
رفتیم به صحرای شکر خیز قناعت صد تنگ شکر از دهن مور گرفتیم
بس که تو زان دهن تنگ وزان تنگ شکر طعنه اندر نمک و پسته و شکر زده ای
زانگاه که عطار تو را تنگ شکر خواند در وصف تو شعرم ز شکر باز ندانم