تطغوا

معنی کلمه تطغوا در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَا تَطْغَوْاْ: طغیان نکنید(به عدالت و انصاف رفتار کنید)-سرکشی نکنید
معنی تَتَّقُواْ: که تقوی پیشه کنید-که بپرهیزید
ریشه کلمه:
طغو (۳۹ بار)طغی (۳۹ بار)
تجاوز از حدّ. «طزغی طُغْیاناً: جاوَزَ الْقَدْرَ وَالْحَدَّ». راغب آن را تجاوز حدّ در گناه می‏داند و در طغیان آب استعاره گفته است. طبرسی فرموده: طغیان از «طَغَی الْماءُ یَطْغی» به معنی تجاوز از حدّ است. در قرآن فقط در طغیان آب به کار رفته است. و نیز در توزین مثل: . به نظر نگارنده معنی آن مطلق تجاوز از حدّ است و آن به گناه و طغیان آب و غیره تطبیق می‏شود که گناهکار از حد خویش تجاوز کرده و گرنه حدّ او انسانیت و نیکوکاری است. ،، . طغوی: اسم است از طغیان چنانکه در مفردات و قاموس گفته است . ثمود به واسطه طغیانی که داشت پیامبر خدا را تکذیب کرد. طاغیة: اسم فاعل است از طغیان.. مجمع آن را مصدر گفته مثل عافیة یعنی ثمود به سبب طغیانش هلاک شد ولی آن است که مراد از آن صاعقه طاغیه باشد که از حدّ گذشت و نابودشان کرد، در آیه ما بعد فرموده: «وَ اَمّا عادَ فَاُهْلِکُوا بِریحٍ صَرْصَرٍ عاتَیَةٍ» لفظ «بریح» قرینه است که مراد از طاغیه، صاعقه است زیرا قرآن در صددبیان عذابی است که هلاکشان کرد. بقیه مطلب در «ثمود» دیده شود. * . به نظرم «اَطْغی» ذکر عام بعد از خاص است که طغیان اعم از ظلم است. * . در این آیه در ذکر خاص بعد از عام است که مفر اخصّ از طغیان می‏باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه تطغوا

سر اين تفاوت آن است كه چنانكه نور محسوس ، شى ء را برجسته و نمايان مى كند وظلمت محسوس ، شى ء را در تاريكى فرو مى برد، نورمعقول هدايت نيز انسان را برجسته مى كند: (يرفع الله الذين امنوا منكم و الذين اوتواالعلم درجات ) (496) و تيرگى ضلالت او را سركوب و منكوب و نابود مى سازدو او را به حضيض سقوط فرو مى افكند: (ولا تطغوا فيهفيحل عليكم غضبى و من يحلل عليه غضبى فقد هوى ) (497) راز اساسى در اينگونه موارد آن است كه كمال مقهور نفس ‍كامل است ، و نقص قاهر بر نفس ناقص ، مثلا، انسان عالم ، امير علم است وانسان جاهل ، اسير جهل .
پس ، با اينكه مى دانيم عطف جمله (و لا تطغوا عطف ) تفسير است ، جمله مذكور بهترينشاهد مى شود بر اينكه منظور از جمله (استقم ) امر به اظهار پايدارى در عبوديت وقيام به حق آن ، و منظور از نهى بعدى نهى از مخالفت آن امر است . و مخالفت آن امر هماناستكبار از خضوع براى خدا و خارج شدن از زىّ عبوديت است كه فرموده : (و لا تطغوا.)امتهاى گذشته نيز تنها استكبار كردند و در عبوديت خدا دچار افراط شدند نه تفريط،وقتى دچار تفريط مى شوند كه بيش از حد لازم خضوع كرده باشند.
7 حلال هاى الهى را در راه حرام مصرف نكنيم . (لا تطغوا فيه )
در آيـه بـعد به دنبال ذكر اين نعمتهاى سهگانه پر ارزش آنها را چنين مخاطب مى سازد ازروزيـهـاى پاكيزهاى كه به شما داديم بخوريد، ولى در آن طغيان نكنيد (كلوا من طيبات مارزقناكم و لا تطغوا فيه ).
برخى مفسران احتمال دوم را برگزيده اند.(1428)احتمال مزبور در صورتى قابل پذيرش است كه به جاى لا تعثوا فى الارض جملهلا تعثوا فيه به كار مى رفت ؛ نظير آنچه در سوره ((طه )) دربارهخصوص ‍ خوردن منّ و سلوى آمده است : ونزّلنا عليكم المنّ و السلوى كلوا من طيّبات مارزقناكم ولا تطغوا فيه (1429)، اگر چه حتى در اين صورت نيز، مطابق آنچه درتفسير رزق گذشت ، بايد احتمال اول را اختيار كرد، نهاحتمال دوم را.
بـعـضـى از مـفـسـريـن حـرف (لا) را در جمله (لا تطغوا) نافيه ، و حرف (ان ) رانـاصـبـه گـرفـتـه اند، و تقدير كلام را (لئلا تطغوا - براى اين كه طغيان نكنيد)دانـسـتـه انـد. آنـگـاه به ايشان اشكال شده كه چگونه ممكن است جمله انشايى عطف بر جملهخـبـرى شـود و بـا ايـن كه در اينجا خبر مى دهد از اين كه خداى تعالى چنين و چنان كرد تاشما طغيان نكنيد، چگونه ممكن است يكباره بگويد: وزن را به عدالت بپا داريد؟ در پاسخاز اين اشكال دچار زحمت و تكلف شده اند.
در آيه مورد بحث هم مقام خداى تعالى به همين معنا است ، يعنى صفت ربوبيت و سايرصفات كريمه او چون علم و قدرت مطلقه اش ‍ و قهر و غلبه اش و رحمت و غضبش كه ازلوازم ربوبيت او است ، مقام او است ، كه در آيه (و لا تطغوا فيهفيحل عليكم غضبى و من يحلل عليه غضبى فقد هوى و انى لغفار لمن تاب و آمن وعمل صالحاثم اهتدى )، و آيه (نبى ء عبادى انى انا الغفور الرحيم و ان عذابى هوالعذاب الاليم )، مقام خود را به بندگانش اعلام مى دارد.
8 مصرف بيش از اندازه ى مورد نياز، سرپيچى از حكم خداست . (لا تطغوا فيه )
1 به معناى مطلق تعدّى از حد باشد كه هم با فساد مى سازد و هم با صلاح ، نظيركشتن غلام و معيوب ساختن كشتى در داستان حضرت خضر، كه نوعى تعدّى مصلحت آميز بود.در اين صورت ، كلمه مفسدين تكرار يا تاءكيد نيست تااشكال شود كه حال تاءكيدى بعد از جمله فعليه قرار نمى گيرد، بلكه قيد احترازىاست كه تعدّى مصلحت آميز را خارج مى كند و در نتيجه لا تعثوا فى الارض مفسدينمعادل لا تطغوا فى الارض مفسدين (1406) يا لا تسعوا فى الارضفسادا(1407) يالا تعتدوا فى الارض ‍ مفسدين خواهد بود.