تاونده

معنی کلمه تاونده در لغت نامه دهخدا

تاونده.[ وَ دَ / دِ ] ( نف ) تابنده. رجوع به تابنده شود.

معنی کلمه تاونده در فرهنگ فارسی

تابنده .

جملاتی از کاربرد کلمه تاونده

إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ خداوند تو داوری برد میان ایشان وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ (۷۸) و اوست آن توانای تاونده دانا.
رَبَّنا خداوند ما وَ ابْعَثْ فِیهِمْ بفرست در میان ایشان رَسُولًا مِنْهُمْ رسولی هم ازیشان، یَتْلُوا عَلَیْهِمْ تا بریشان خواند آیاتِکَ سخنان تو وَ یُعَلِّمُهُمُ و در ایشان آموزد الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ نامه و دانش کتاب تو و حکمت خود، وَ یُزَکِّیهِمْ و ایشان را روز به و هنری افزای و پاک کند إِنَّکَ أَنْتَ که تو که تویی الْعَزِیزُ تاونده و تواننده بهیچ هست نماننده. الْحَکِیمُ دانای راست دان نیکو دان.
قوله تعالی: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ای خداوندی که بندگانت همه فانی‌اند و تو باقی! ای خداوندی که رهیگانت همه برسیدنی‌اند و تو بودنی! بودی تو و کس نبود! بمانی تو و کس نماند! همه مقهوراند و تو قهار! همه مأموراند و تو جبّار! همه مصنوع‌اند تو کردگار! همه مردنی‌اند و تو زنده پاینده! همه رفتنی‌اند و تو خداوندی گمارنده، و با همه تاونده.
تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ میخوانید مرا تا کافر شوم به اللَّه وَ أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ و انباز گیرم با او چیزی که من او را انباز ندانم، وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ (۴۲) و من شما را میخوانم با توانایی تاونده، آمرزگاری فراخ آمرز.
وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا و باز برد اللَّه کافران را با پس، بِغَیْظِهِمْ با درد دل ایشان، لَمْ یَنالُوا خَیْراً دست بهیچ کام نرسیده، وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ و بسر برد اللَّه مؤمنانرا جنگ، وَ کانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزاً (۲۵) و اللَّه تاونده است بی‌همتا از همیشه.
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ بپاکی میستاید اللَّه را، هر چه در آسمان و در زمین است. وَ هُوَ الْعَزِیزُ و او است آن تواننده تاونده به هیچ کس نماننده الْحَکِیمُ (۱) راست کار راست دانش.
وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ و هر که را راه نمود اللَّه، او را بی راه کننده‌ای نیست، أَ لَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقامٍ (۳۷) بگو اللَّه نه تواناییست تاونده کین‌ستان؟
وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِیطٌ (۲۰) و اللَّه بر ایشان قادر است و پیش ایشان گرفته و بایشان دانا و با ایشان تاونده.
وَ نَزَعَ یَدَهُ و دست راست خویش بیرون کشید فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرِینَ (۳۳) آن دست او را دید سپید روشن تاونده نگرندگانرا.