الجنه

معنی کلمه الجنه در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
جنن (۲۰۱ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه الجنه

و بدان که هرکه ابله تر بود، به خویشتن نیکوگمان تر بود و هرکه عاقل تر باشد بدگمان تر باشد. عمر رضی الله عنه از حذیفه پرسید که رسول (ص) سر منافقان با تو بگفته است. بر من چه دیدی از آثار نفاق؟» پس باید که هرکسی طلب خود عیب همی کند که چون علت نداند علاج نتواند کرد. و همه علاجها با مخالفت شهوت آید، چنان که حق تعالی همی گوید، «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی، فان الجنه هی الماوی» و رسول (ص) صحابه را، چون از غزا بازآمدندی گفتی، «از جهاد کهین با جهاد مهین آمدیم». گفتند، «آن چیست؟» گفت، «جهاد نفس». و رسول (ص) گفت، «رنج خود از نفس خود بازدار و هوای وی به وی مده اندر معصیت حق تعالی که فردا بر تو خصمی کند و برتو لعنت کند تا همه اجزای تو یکدیگر را لعنت همی کنند».
3- باز در حديث پر معنى ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم :(اذا كان يومالقيامه بعث الله العالم و العابد، فاذا وقفا بين يدى الله عز وجل قيل للعابد انطلق الى الجنه ، و قيل للعالم قف تشفع للناس بحسن تاديبك لهم ):
و از حضرت باقر - عليه السلام - است الحنه محفوفة بالمكاره و الصبر فمنصبر على المكاره فى الدنيا دخل الجنه و جهنم محفوفة باللذات و الشهوات فمن اعطىنفسه لذاتها و شهواتها دخل النار (144) : بهشت در ضمن ناگواريها وشكيبايى است و آن كه بر ناگواريها، شكيبايى در دنيا آورده ، وارد بهشت مى شود، وجهنم در ضمن لذتها و خواهشهاست و آن كه لذت و خواهشها را عادت نفس خود دارد، وارد جهنممى شود..
فـرق بـين وجه مرحوم طبرسى و وجهى كه ما بيان كرديم اين است كه : بنا به گفته ما،اصلاح بال دومى ، نظير عطف تفسيرى است براى جمله (سيهديهم )، نه اصلاح در نعيمآخـرت ، و جـمـله (و يدخلهم الجنه ) بنا به گفته او به منزله عطف تفسيرى است براىجـمـله (و يـصـلح بـالهـم ) نـه آنـكـه مـا گـفـتـيـم كـه اصـلاححال آنان قبل از دخول جنت است .
بی‌مرادی شد قلاوز بهشت حفت الجنه شنو ای خوش سرشت
فلک‌گویی نمی‌داند حدیث حفت الجنه که چون دف می‌خورد گاهی قفا از چنگ دربانش
فقلنا يا آدم ان هذا عدو لك و لزوجك فلا يخرجنكما من الجنه فتشقى
جمعى از مفسرين چون اين نكته به نظرشان نرسيده بود در بياناتصال اين دو آيه به آيات ما قبلش تلاش كرده اند، بعضى گفته اند: تقدير آن (وقال جبريل و ما نتنزل ...) بوده ، بعضى ديگر گفته اند: اين دو آيهمتصل به كلام سابق جبرئيل بوده ، كه به مريم گفت (انما انارسول ربك لاهب لك غلاما زكيا...) قومى ديگر گفته اند: جمله (و مانتنزل الا بامر ربك ...) جزء كلام متقين است ، كه هنگام ورود به بهشت مى گويند، وتقدير آن چنين است (و قال المتقون و ما نتنزل الجنه الا بامر ربك ...)، و بعضى ديگرحرفهائى زده اند، كه سخافت و بى پايگى از سر و روى همه آنها مى بارد، نه سياق ،آن را مى پذيرد و نه نظم بليغ قرآن ، و ديگر حاجتى نيست به اينكه وجوه فساد آنها رابيان كنيم ، و به زودى در ذيل بحث از آيه دوم وجه ديگرى براىاتصال مذكور خواهدآمد.
يا بنى آدم لايفتننكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنه ...
اذا كان يوم القيامه نودى فى اطفال المومنين ان اخرجوا من قبوركم فيخرجون منقبور هم ثم ينادى فيهم ان امضوا الى الجنه زمرا فيقولون : ربنا و والدينا معنا، ثمينادى فيهم ان امضوا الى الجنه زمرا فيقولون : ربنا و والدينا معنا ثم ينادى فيهم ثانيه ان امضوا الى الجنه زمرا. فيقولون : ربنا و والدينا معنا، ثم ينادى ثالثه ان امضواالى الجنه زمرا فيقولون : ربنا و والدينا معنا،فيقول فى الرابعهه و والديكم معكم . فيثب كلطفل الى ابوبه فياخذون فى بيوتكم . (74)
علی نیز، در چند روایت به باب‌الله و باب الجنه خوانده شده‌است.
و تنذر يوم الجمع لا ريب فيه فريق فى الجنه و فريق فى السعير
از پاره اى از اين احاديث استفاده مى شود كه اين اسامى نود و نه گانه در قرآن است ،مانند روايتى كه از ابن عباس نقل شده كه مى گويد: پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود: لله تسعة و تسعون اسما من احصاهادخل الجنه و هى فى القرآن .
حفت الجنه مکاره را رسید حفت النار از هوا آمد پدید
دیگر آن که با قدرت باشد، اما آن که بر دنیا قادر نبود صورت نبندد زهد از وی، مگر چنان که اگر به وی دهند نستاند، ولکن این تا نیازمایند نتوان دانستن که چون قدرت پدید آید نفس به صفتی دیگر می شود و آن عشوه که داده باشد برود. و دیگر شرط آن که مال از دست بدهد و نگاه ندارد و جاه نیز از دست بدهد که زاهد مطلق آن بود که همه لذتها در باقی کند و با لذت آخرت عوض کند و این معاملتی و بیعی باشد، ولکن در این بیع سود بسیار است، چنان که حق تعالی گفت، «ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه آنگاه گفت، «فاستبشروا ابیعکم الذی بایعتم به» می گوید که خدای تعالی از مومنان تن و مال بخرید و به بهشت و گفت، «مبارک باد این بیع بر شما و شاد باشید بدین که سود بسیار دارید در این».
و جانب ثواب نیز همچنین می دان که شرح کردن دراز بود. و این جواب آن است که گفتی که ثواب و عقاب چراست، اما آنچه گفتی پس شریعت و فرستادن پیغامبران چیست؟ بدان که آن نیز قهری است تا خلق را به سلسله به بهشت برند چنان که رسول (ص) گفت، «العجب من قوم یقادون الی الجنه بالسلاسل، به کمند قهر نگاه دارد تا به دوزخ نشوند». چنان که گفت، «انتم تتها فتون علی النار و انا آخذ بحجرکم، شما چون پروانه خویشتن بر آتش می زنید و من کمر شما گرفته ام و نمی گذارم».
و قال النبی صلی الله علیه و سلم: «حفت الجنه با لمکاره و حفت النار بالشهوات».
حفت الجنه بمکروهاتنا حفت النیران من شهواتنا