اورنگ زیب.[ اَ رَ ] ( اِ مرکب ) کنایه از پادشاه. ( آنندراج ). - اورنگ زیبی ؛ نام جامه ایست معروف. ( از آنندراج ).قسمی پارچه است. ( ناظم الاطباء ). اورنگ زیب. [ اَ رَ ] ( اِخ ) اورنگ زیب عالمگیر. عنوان و لقب شاهزاده محیی الدین محمد ( 15 ذی القعده 1027 - 28 ذی القعده 1118هَ. ق. ) ششمین امپراتور ( 1068 - 1118 ) هند از سلسله تیموریان هند، سومین پسر شاه جهان امپراتور دهلی. مادرش ارجمندبانو نام داشت که ملقب به ممتازمحل بود. در اوایل عمر سیرت اهل زهد میورزید اما در رمضان 1068 هنگامی که پدرش بیمار بود بکمک برادر خویش مرادبخش شهر آگره را گرفته پدر را بزندان افکند، پس از آن مرادبخش را فروگرفت و خود بدهلی رانده بسلطنت نشست. چندی پس از جلوس ، مرادبخش و برادر دیگری از آن خود را کشت. اورنگ زیب در توسعه قلمرو خویش اهتمام کرد. در مذهب سنت تعصب تمام داشت. از هندوان جزیه گرفت. درباری باشکوه ترتیب داد و بعد از قریب 50 سال سلطنت عاقبت در شهر احمدنگر از توابع دکن درگذشت. بعد از او دومین پسرش محمد معظم با لقب شاه عالم بهادرشاه بسلطنت نشست. ( دایرةالمعارف فارسی ).
معنی کلمه اورنگ زیب در فرهنگ فارسی
از سلسله تیموری پادشاه هند - ( ۱٠۶۹ ه. ق . / ۱۱۱۸ - ۱۶۵۸ ه. ق . ۱۷٠۷ م . ) محیی الدین مشهور ترین و مقتدر ترین پادشاه سلسله گورکانی و ششمین پادشاه سلسله مغل هند است . وی پس از قتل سه برادر و حبس پدر خویش بر تخت جلوس کرد . او در عهد شاه جهان ازسال ۱٠۴۵ تا ۱٠۵۲ ه. ق . / ۱۶۴۳ - ۱۶۳۶ م . حاکم قسمت مسخر شده دکن بود و آن ناحیه را به چهار قسمت تقسیم نمود . اورنگ زیب در سال ۱٠۹۱ دست بکار یک سلسله طویل لشکر کشی به سمت جنوب زد که تا بیست و دو سال بعد یعنی تا موقع مرگ او ادامه داشت . وی شاهنشاهی هند را با فتوحات و اداره منظم به اوج رفعت رسانید .
معنی کلمه اورنگ زیب در دانشنامه آزاد فارسی
اورَنْگ زیب (۱۰۲۸ ـ ۱۱۱۸ ق) (یا: اورنگ زیب عالمگیر؛ ابوالمظفر محمّد ، ملقّب به «محیی الدین» و «عالمگیر») ششمین پادشاه سلسلۀ تیموریان هند (حکومت: ۱۰۶۸ ـ ۱۱۱۸ ق)، پسر شاه جهان . مادرش ارجمند بانو ملقب به ممتاز محل بود. پیش از جلوس ، حکمران دکن بود. هنوز شاه جهان زنده بود که اورنگ زیب رقیبان خود را در ۱۰۶۸ ق شکست داد و در ۱۰۶۹ق رسماً در دهلی تاج گذاری کرد. شورش های مختلفی که گاه از سوی راجه های هندو رخ می داد، از سیاست های متعصبانۀ مذهبی اورنگ زیب نشأت می گرفت . اورنگ زیب در ۱۰۹۸ق به حکومت قطب شاهیان خاتمه داد و قلمرو تیموریان را وسعت بخشید. زندگی ساده و زاهدانه ای داشت و در خوشنویسی و به ویژه خط نسخ متبحّر بود. سیاست خارجی اورنگ زیب با همسایگان خود، به ویژه ایران ، صلح آمیز بود و بین دربار او و دربار شاه عباس دوم صفوی در فاصلۀ ۱۰۶۹ق تا ۱۰۷۴ق سفرایی رد و بدل شدند. بعد از او دومین پسرش محمّد معظم با لقب شاه عالم بهادرشاه به سلطنت رسید.
جملاتی از کاربرد کلمه اورنگ زیب
رحمتالنسا بیگم یا نواب بای (۱ ژانویهٔ ۱۶۲۰ – 1691) همسر اورنگزیب و مادر بهادرشاه یکم، امپراتور گورکانی بود، او در اوایل دوره سلطنت شوهرش غالباً با خواهر قدرتمند و پرنفوذ اورنگ زیب، روشن آرا بیگم شدیداً درگیر بود به خصوص در زمان بیماری اورنگ زیب در سال ۱۶۶۲ که امیدی به زندگی شوهرش نبود و در آن زمان روشن آرا مسئولیت حکومت را برعهده داشت این اختلاف بدتر شد.
حمایت امپراتوری گورکانی از این شهر در اوایل سلطنت امپراتور اکبر کبیر آغاز شد، که پس از تصرف خان فاروقی، حمایت فاروقی از خلدآباد را ادامه داد. حاکمان بعدی شاه جهان و اورنگزیب حمایت مالی را حفظ کردند. به ویژه در دوران حکومت اورنگ زیب، خلدآباد به عنوان محل دفن خانواده سلطنتی مغول اهمیت بیشتری پیدا کرد، زیرا در همسایگی اورنگآباد قرار داشت که در زمان حکومت او به عنوان پایتخت واقعی امپراتوری مغول بود. خود اورنگ زیب تصمیم گرفت در اینجا دفن شود و پس از آن این شهر نام امروزی خود را خلدآباد را از لقب پس از مرگ حاکم «خلد مکان» گرفت.
دیدگاه تاریخی و سنتی این است که تمام حکایات توسط خود گورو گوبیند سینگ ساخته شدهاست تا اورنگ زیب به حماقت خود در شکستن سوگندش به قرآن پی ببرد، توانایی تصمیمگیری خود را بر اساس واقعیات بهبود بخشد و فعالیت بخشهای مختلف دولتش را بررسی کند. بسیاری از این داستانها در واقع ترجمه فارسی روایات در چریتروپاخیان است.
اورنگآبادی محل ( درگذشتهٔ 1688) یکی از همسران ثانویه امپراتور گورکانی اورنگ زیب بود.
بعد از ظهر روز جمعه، ۱۸ ربیع الثانی سال ۱۰۷۰ هجری قمری، پس از نماز جماعت، جنب مسجد دهلی، در برابر چشم نمازگزاران، سعید سرمد کاشانی را گردن زدند! به فرمان اورنگ زیب (پادشاه وقت هندوستان) و فتوای ملا عبدالقوی (قاضی القضات شهر دهلی)
بیشینه خانواده بوتو به ۷۱۲ میلادی باز می گردد. در دوران حکومت اورنگ زیب، بوتو ها به سمت لاکارنه مهاجرت کردند و جد خاندان، شتو خان، لقب 'خان' را دریافت کرد.
بادشاه بیگم در زمان سلطنت پدربزرگ پدربزرگش اورنگ زیب در حدود سال ۱۷۰۳ متولد شد. او دختر فرخسیر امپراتور بعدی مغول و همسر اول او، گوهرنساء بیگم بود. فرخسیر پسر دوم شاهزاده عظیمالشان بود که از همسرش صاحبنیسوان بیگم متولد شد. عظیمالشان خود پسر دوم امپراتور هفتم مغول بهادر شاه اول بود.
ز تأیید الهی پرنصیب است زفر ایزدی اورنگ زیب است
بعد از این که شاه جهان در نقشه خود برای ترور اورنگ زیب شکست خورد، در ژوئن ۱۶۵۸، اورنگ زیب پدر خود شاه جهان را در قلعه آگره محاصره کرد و با قطع آب، وی را وادار به تسلیم بدون قید و شرط کرد. جهانآرا در ۱۰ ژوئن با پیشنهاد تقسیم امپراتوری به اورنگ زیب آمد. سرزمینهای پنجاب و مجاور آن به دارا شکوه داده میشود، شاه شجاع بنگال را به دست میآورد، مراد بخش گجرات را به دست میآورد، سلطان محمد پسر اورنگ زیب دکن را به دست میآورد و بقیه امپراتوری به اورنگ زیب میروند. اورنگ زیب به بهانه کافر بودن دارا شکوه، پیشنهاد جهان آرا را رد کرد.
مادر دلرس، نورس بانو بیگم، دختر میرزا محمد شریف و پدرش نیز پسر میرزا رستم صفوی بود که در زمان جهانگیرشاه به مقام رسید. خواهر کوچک دلرس، سکینه بانو بیگم، در سال ۱۶۳۸، با برادر کوچک اورنگزیب، شاهزاده مراد بخش ازدواج کرد. برادرزاده شهنواز خان و دختر عموی دلرس نیز با برادر بزرگتر اورنگ زیب به نام شاهشجاع ازدواج کرد. این ازدواجها روابط میان خانواده امپراتور و خانواده شهنواز خان و به نوعی خانواده صفوی را بیشتر تقویت میکرد.