مرادبخش. [ م ُ ب َ ] ( نف مرکب ) به آرزورسان. که مراد وحاجت و تقاضای دیگران را برآورده سازد : مرادبخشا در تو گریزم از اخلاص کزین خراس خسیسان دهی خلاص مرا.خاقانی.هزار جهد بکردم که یار من باشی مرادبخش دل بی قرار من باشی.حافظ. مرادبخش. [ م ُ ب َ ] ( اِخ ) از سلاطین مغول ( بابری ) هند است و در 1068 هَ. ق. به حکمرانی گجرات هندوستان رسید. رجوع به سلسله های اسلامی ص 305 شود.
معنی کلمه مرادبخش در فرهنگ عمید
ویژگی کسی یا چیزی که مراد و آرزوی کسی را برآورده سازد: هزار جهد بکردم که یار من باشی / مرادبخش دل بی قرار من باشی (حافظ: ۹۱۲ ).
معنی کلمه مرادبخش در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه مراد و آرزوی شخص را بر آورد : هزار جهد بکردم که یار من باشی مراد بخش دل بی قرار من باشی . ( حافظ ) از سلاطین مغول هندی
جملاتی از کاربرد کلمه مرادبخش
تسبیح و سجده از گل میخانه می کنم خاک مرادبخش برآد مراد من
اورنگزیب پس از سهسال زندانی کردن مرادبخش او را کشت. او نبردهای سنگینی با داراشکوه کرد که عاقبت با خیانت یکی از سران سپاه داراشکوه، توانست او را اسیر کند و پس از چند سال زندان و تحقیر، از آنجایی که هنوز او را رقیبی برای خود میدید اعلام کرد که مرتد است و عدهای از متعصبین شبانه او را کشتند. اورنگزیب به شاهشجاع در ابتدا فرمانروایی بنگال را پیشنهاد کرد. اما از آنجایی که شاهشجاع میدانست وعده برادرش توخالی است به نبرد با او ادامه داد اما شکست خورد و به برمه گریخت تا از آنجا به مکه و سپس به ایران برود. اما به دست فرمانروای برمه کشته شد؛ و شاهجهان نیز در سال ۱۰۷۶ ه.ق / ۱۶۶۶م در حبس درگذشت.