الى

معنی کلمه الى در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی إِلَیَّ: به سوی من
معنی ﭐقْضُواْ إِلَیَّ: کارمرا تمام کنید- مرا بکشید یا نابود کنید(کلمه قضاءوقتی با حرف الی متعدیشود به معنای تمام کردن کار مفعول خویش است ، حال یا با کشتن و نابود کردنش باشد و یا به نحوی دیگر)
معنی ﭐئْوُواْ إِلَی: مأوا بگیرید-جا بگیرید
معنی یَتُوبُ إِلَی: توبه کرد - بازگشت ( توبه در اصل به معنی بازگشت و رجوع می باشد و توبه عبد همیشه در میان دو توبه از خدای تعالی قرار دارد ، یکی رجوع پروردگار به او ، به اینکه به او توفیق و هدایت ارزانی دهد ، و بدین وسیله بنده موفق به استغفار که توبه اوست بگردد ، و دوم ...
معنی ﭐثَّاقَلْتُمْ إِلَی ﭐلْأَرْضِ: خود را به سنگینی می زنید به قسمی که به زمین می نشینید - به زمین می چسبید - زمینگیر می شوید (در اصل باب تفاعل و تثاقلتم بوده است که ت به ث تبدیل و برای اجتناب از ابتدا به ساکن یک همزه وصل اضافه شده است ، از معانی باب تفاعل ، تظاهر است که در این کلمه ا...
معنی عَلَی: بر (در واقع همان "عَلَیٰ "است که چون به همزه وصل رسیده صدای کشیده آن کوتاه گردیده است)
معنی أَخْلَدَ: برای همیشه ماند ( عبارت "أَخْلَدَ إِلَی ﭐلْأَرْضِ " یعنی :به زمین چسبید)
معنی یَتَحَاکَمُواْ: قبول حکم و داوری می کنید(یَتَحَاکَمُواْ إِلَی ﭐلطَّاغُوتِ :حکم وداوری نزد طاغوت می برید)
معنی یُسْلِمْ: تسلیم کند (عبارت "مَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی ﭐللَّهِ " یعنی : هرکس همه وجود خود را به سوی خدا کند)
معنی زُلْفَیٰ: نزدیک تر ( عبارت "مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی ﭐللَّهِ زُلْفَیٰ " یعنی : ما این معبودان راجز برای اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک کنند نمیپرستیم)
معنی مُنْتَهَیٰ: منتها - انتها ("ان الی ربک المنتهی" یعنی بدرستی که آخرین منزل هستی ، درگاه پروردگار تو است )
معنی یُقَرِّبُونَا: که ما را نزدیک کنند ( عبارت "مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی ﭐللَّهِ زُلْفَیٰ " یعنی : ما این معبودان راجز برای اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک کنند نمیپرستیم)
معنی مُّذَبْذَبِینَ: متحیروسرگردانان (مذبذب بودن هر چیزی به معنای آمد و شد کردن آن بین دو طرف است بدون اینکه آن چیز تعلق و وابستگی به یکی از آن دو طرف داشته باشد . و این خود صفت منافقین است که بین مؤمنین و کفار آمد و شد دارند ، نه به کفار بستگی و تعلق دارند و نه به مؤمنی...
تکرار در قرآن: ۷۷۶(بار)

جملاتی از کاربرد کلمه الى

288- تقرب به سوى سگ مرحوم هيدجى ، محشى منظومه ملا هادى ، ديوانى دارد، او قضيه جالبىنقل مى كند، مى گويد: مقدسى بود در محله اى و يا روستايى ، شبى براى عبادت بهمسجد رفت ، مسجد خالى بود، دو ركعت نماز كه به جا آورد، صداى خش خشى از گوشههاى مسجد شنيد، با خود گفت : پس من تنها در مسجد نيستم ، كس ديگرى هم گويى در مسجدهست ، سپس شيطان او را وسوسه كرد و شروع كرد با صداى بلندتر نماز خواندنولا الضالين را با مد تمام كشيدن ! بهخيال اين كه فردا آن ناآشنا، در ده و محله منتشر مى كند كه فلانى ، ديشب در مسجد، تاصبح مشغول راز و نياز بود و نماز نافله به جا مى آورد اين مقدس مآب بيچاره ، به همينخيال ، حتى شب را هم به منزل نرفت و تا صبحمشغول نماز و راز بود. صبح كه هوا روشن شد، وقتى كه خواست از مسجد خارج شود، ديدسگى نحيف و ضعيف از گوشه شبستان آمد و از در بيرون رفت . يك باره فهميد كه همه آنخش خش ها، از اين سگ بوده كه از سرماى شب ، بهداخل مسجد پناه آورده است و همه نماز نافله ها و گريه ها و اشك هاى جناب مقدس هم به جاىتقربا الى الله ، تقربا الى الكلب بوده است . (294)

آخرين سؤالى كه در اين باره ، مطرح مى شود اين است كه موسى (عليه السلام ) چرا پس از بهوش آمدن عرضه داشت تبت اليك در حالى كه كار خلافى انجام نداده بود چه اين كه اگر اين درخواست را از طرف بنى اسرائيل كرده عملى بر طبق ماموريت بوده است وانجام وظيفه نموده ، و اگر براى خودش به منظور شهود باطنى سوال كرده ، اين هم كار خلافى محسوب نمي شود ولى از دو جهت مي توان اين سؤال را پاسخ گفت 

و نيز از امام على بن الحسين زين العابدين (عليهالسلام ) مى خوانيم كه مى فرمود: لو لاآية فى كتاب الله لحدثتكم بما كان و ما يكون الى يوم القيامة ، فقلت له اية آيةفقال قال الله ، يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب (اگر يك آيه در قرآن نبودمن از حوادث گذشته و آينده تا روز قيامت به شما خبر مى دادم !، روايت كننده حديث مى گويد عرض كردم كدام آيه ؟ فرمود: خداوند مى فرمايد يمحو الله ما يشاء و يثبت و عندهام الكتاب ).

لذا به دنبال اين دو مقدمه مى گويد: به طور مسلم همه شما را در روز رستاخيز، روزى كه هيچگونه شك و ترديدى در آن نيست جمع خواهد كرد (ليجمعنكم الى يوم القيامة لاريب فيه ).

و در كـتاب احتجاج از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آمده كه در ضمن حديثى فرمود: زمين هيچوقـت از عـالمـى كـه مـايـحـتـاج خـلق را بـيـان كـنـد و مـتـعـلمـى كـه در راه نـجـات بـه دنبال علماء مى رود، خالى نبوده ، هر چند كه اين دو طائفه هميشه در اقليت بوده اند. و خداىتـعـالى ايـن مـعـنـا را در امـت انـبـيـاى گـذشـتـه بـيـان نـمـوده اسـت ، و آن امـت هـا را مـثـل بـراى آيـنـدگـان كـرده ، مـثـل اين كلامش كه درباره حواريين عيسى (عليه السلام ) مى فـرمـايـد: عـيـسـى بـه سـايـر بـنـى اسـرائيـل گـفـت : (مـن انـصـارى الى اللّهقال الحواريون نحن انصار اللّه امنا باللّه و اشهد بانا مسلمون ).

اين گريه علامت رحمتى است كه خداى تعالى هر كجا مى خواهد مى برد. به درستى كهخداى تعالى رحم مى فرمايد از بندگان خود آن را كه صاحب رحم و نرمىدل باشد. و اسامه بن زيد است كه گفت : امامه بنت زينب را خدمت آن حضرت آوردند ونفس در سينه اش مى تپيد. آن حضرت فرمود: لله ما اخذ، و لله ما اعطى وكل الى اجل مسمى و بكى فقال له سعد بن عباده : تبكى و قد نهيت عن البكاء؟فقال رسول الله صلى الله عليه وآله انما هى رحمه يجعلها الله فى قلوب عباده ، و انمايرحم الله من عباده الرحماء (253) خداى راست آنچه ستاند و آنچه بخشد وهر كسى را مدتى است معين (سپس ) بگريست . سعد بن عباده به حضرتش عرض كرد: آياگريان مى شوى و خود نهى از گريه مى فرمودى ؟ پيغمبر خداى فرمود: به درستىكه گريه رحمتى است كه خداى تعالى در دلهاى بندگانش قرار مى دهد و خداى رحم مىفرمايد از بندگان خود صاحبان رحم را.
(اخلد) از ماده (اخلاد) به معنى سكونت دائمى در يكجا اختيار كردن است ، بنابراين(اخلد الى الارض ) يعنى براى هميشه به زمين چسبيد كه در اينجا كنايه از جهان ماده وزرق و برق و لذات نامشروع زندگى مادى است .

(انا ارسلنا الى قوم لوط) و اما آنچه در سوره حجر آمده سخنى از داستان گوساله بريان آوردن ندارد بلكه ظاهرش آن است كه ابراهيم و خانواده اش به محض ديدن ملائكه دچار وحشت شده اند، و ملائكه براى برطرف ساختن ترس آنها بشارت را داده اند، كما اين كه خداوند تعالى ميفرمايد: (اذ دخلوا عليه فقالوا سلاماقال انا منكم وجلون قالوا لا توجل انا نبشرك بغلام عليم - به محضى كه ملائكه داخل شدند و زبان به سلام گشودند، ابراهيم گفت : ما از شما بيمناكيم گفتند: مترس كه ما تو را به فرزندى دانا بشارت مى دهيم ) وذيل آيات ظهور در اين دارد كه اين ملاقات قبل از هلاكت قوم لوط بود، وحاصل دليل اين مفسرين اين شد كه آيات پنج سوره مذكور از حيث ظهور مختلفند، بعضى از آنها نظير آيات سوره ذاريات ظهور دارد در اينكه ملاقات با ابراهيم بعد از هلاكت قوم لوط بوده ، و بعضى ديگر نظير آيات سوره حجر ظهور در اين دارد كه ملاقات آنان با آن جناب قبل از هلاك كردن قوم لوط بوده است .

من به خدمت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) آمده و جريان را بازگو كردم ،فرمود: هان به خدا سوگند كه من در آسمان امين و در زمين امين هستم اگر به ما سلف دهد ويا بفروشد پولش را به او مى رسانيم اينك زره مرا به عنوان رهن برايش ببر. مىگويد من بيرون نشدم تا آنكه آيه (و لا تمدن عينيك الى ما متعنابه ازواجا منهم )نازل گرديد و گويا او را درباره ناكاميهاى دنيايى دلدارى مى دهد).
علاوه بر اين ظاهر آيه بعدى هم كه مى فرمايد:و جعلوا لله اندادا ليضلوا عن سبيلهقل تمتعوا فان مصيركم الى النار) كه ظاهر آن اين است كه ، ضمير جمع در آن (واو درفعلهاى جعلوا و ليضلوا) به كفار نامبرده در اين آيه بر مى گردد.و معلوم است كه وقتىضمير به افراد مذكور در آيه قبل ، برگشت خطاب(قل تمتعوا) به باقيماندگان از كفار است ، كه در روز فتح مكه زنده بودند.و تهديدقطعى ايشان به شقاوت و بدبختى مسلم بدون استثناء مى باشد.