اشمون

اشمون

معنی کلمه اشمون در لغت نامه دهخدا

اشمون. [ اُ ] ( اِخ ) اشمون جریش دهی است زیر شَطَنوف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مصریها اشمونین گویند. شهری است قدیمی و آباد و مرکز و قصبه ناحیه ای در صعید ادنی از مغرب نیل است. ( مراصد ). اهل مصر اشمونین گویند و آن شهری است قدیمی و آباد و مسکون و قصبه ناحیه ای از استان صعید ادنی در جانب غربی نیل است و دارای بوستانها و نخل بسیار باشد. و آن را بنام آبادکننده آن اشمن بن مصربن بیصربن حام بن نوح نامیده اند. ( از معجم البلدان ). و رجوع به اشمن و اشمونین شود.
اشمون. [ اَ ] ( اِخ ) رجوع به اشموم شود.
اشمون. [ اَ ] ( اِخ ) ابن قفط. از ولد قبط بود که نیای قبطیان بشمار میرفت. رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 266 و اشمود شود.

معنی کلمه اشمون در دانشنامه عمومی

اشمون ( به عربی: أشمون ) یک منطقهٔ مسکونی در مصر است که در استان منوفیه واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه اشمون

بدعشترت سازنده‌ای پرکار بود و نام او بر حدود ۳۰ سنگ‌نبشته در نیایشگاه اشمون و جاهای دیگر در اطراف شهر صیدا در لبنان یافت شده‌است.
ابن بطوطه از آنجا به فارسی کور و شهر اشمون الرمان سفر کرد وجه تسمیه این شهر انارهای بسیار و بی نظیر آن است که به قاهره هم صادر می‌شدند اشمون شهری بزرگ و قدیمی بود و در کنار رشته‌ای از رود نیل واقع شده بود که پلی چوبین داشت کشتی‌ها در کنار هم در آنجا لنگر می‌انداختند و وقت عصر پل‌ها را برمی‌داشتند و کشتی‌ها و نقاط مختلفی می‌رفتند در اصل چیزی شبیه بندرگاه در آنجا وجود داشته و می‌توان گفت شهر بندری بوده‌است.