ازنام
معنی کلمه ازنام در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ازنام
بسیاری از دهکدههای شهری به وجود آمده هم شخصی وهم دولتی به دور از معیارهای اصلی این روش بودهاند. آژانسهای خصوصی بخاطر برخورداری از حمایتهای دولتی ازنام دهکدهٔ شهر در تبلیغات خود استفاده میکنند. بسیاری افراد اگر چه متمایل به ساختن دهکده شهری واقعی هستند اما به اهدافشان نرسیدهاند.
چنانکه ازنام نوتردام دئو (به معنای حضرت مریم رفیع) پیداست، این کلیسا در مکانی مرتفع فرار گرفتهاست.
به من پرده ازنام آنان گشای ویا مرتضی (ع) را بگو ناسزای
در تلاش نام خون دل مخور چندین، که شد روسیاهی حاصل من چون عقیق ازنام خشک
تن اندر عشق ده تا جاودانت کند بیخویش ازنام و نشانت
پرسیدند ازنام بزرگ گفتن نامهای همه خود بزرگست بزرگست بزرگتر در وی نیستی بنده است چون بنده نیست گردید از خلق بشد در هیبت یک بود.
بپرسید ازنام آن مهتران بدو گفت عبدالله کامران
مرا از نظم در خاطر عروسیست که ازنام تو خواهد نقش وزیور
حق جمع حقوق در لغت به معانی راست درست راستی درستی عدل ثابت و سزاواری است و باطل در مقابل آن نادرست دروغ بیهوده غلط و اباطیل است. و.حق یکی ازنامهای خداوند است.
که ازنام مهین جوید نشانی کند از کهترین وجه امتحانی
بیصداعی نیست شهرتهای اقبال جهان موجچین زد بسکه شد آب عقیق ازنام تلخ