اخدار. [ اِ ] ( ع مص ) در زیر باران و ابر و باد درآمدن. در باران درشدن. || لازم گرفتن شیر بیشه خود را. در بیشه شدن شیر. ( زوزنی ). ملازم شدن شیر و جز او در موضع خویش. ( تاج المصادر بیهقی ). || پنهان کردن بیشه یا درختستان شیر را. || خوابیده گردانیدن دست و پای. || سست اندام گردانیدن. || مقیم بودن دختر در خِدْر و مرد در جای و اهل خود و باز در آشیان خود. || در جائی اقامت کردن. اخدار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ خِدر. و ج ِ اخدار، اخادیر است.
معنی کلمه اخدار در فرهنگ فارسی
جمع خدر
جملاتی از کاربرد کلمه اخدار
کوههای غرب دره سمائل، به ویژه کوههای واقع در شبهجزیره مسندم و امارات متحده عربی به کوههای حجر غربی و همینطور «عمان الوسطی» مشهورند. از آنجا که جبل اخدار و کوههای مجاور آن در غرب این دره قرار دارند، ممکن است به عنوان بخشی از حجر غربی تلقی شوند.
بخش مرکزی رشته کوه حجر مرتفعترین و وحشیترین بخش این کشور است. جبل شمس بلندترین نقطه این رشتهکوه است، و پس از آن جبل اخدار در جایگاه دوم قرار دارد. رشتهکوه دوم و کوچکتر یعنی جبل نخل از شرق به دره سمائل (که از شمال شرق به مسقط منتهی میشود) محصور شدهاست.