ابن مناذر
معنی کلمه ابن مناذر در لغت نامه دهخدا

ابن مناذر

معنی کلمه ابن مناذر در لغت نامه دهخدا

ابن مناذر. [ اِ ن ُ م ُ ذِ ] ( اِخ ) ابوجعفر محمدبن محمدبن منذربن منذربن منذرمعروف به ابن مناذر. شاعر عرب در مائه دوم. مدّاح برمکیان. اصل او از مردم عدن بود و به بصره هجرت کردو به خدمت مهدی خلیفه رسید. در آغاز مردی پاکیزه زبان بود لکن پس از مرگ دوست او عبدالمجید خُلق او بگشت و هجاگوئی پیشه گرفت و مردمان از زبان او به رنج بودند و سبب نفی او بحجاز این بود و او بروزگار خلافت مأمون بدانجا درگذشت. اشعار او قسمی مدایح آل برمک و پاره ای مراثی عبدالمجید و برخی هجاء هم عصران اوست.

معنی کلمه ابن مناذر در فرهنگ فارسی

شاعر عرب در مائه دوم

معنی کلمه ابن مناذر در دانشنامه عمومی

محمد بن مُناذر ( ؟ - ۸۱۴م ) شاعر عرب مخضرم اموی - عباسی در سدهٔ دوم هجری بود. از مردم عدن، یمن بود و به بصره کوچید و آنجا فقه، حدیث و ادبیات آموخت. در زمان منصور شهرت یافت. به مدح برمکیان و هارون الرشید پرداخت و بسیار از این راه درآمد داشت. ابن مناذر در ابتدا خوش بیان بوده و در مسجد بصره به آموزش مشغول بود؛ سپس بسیار به نزاع آرای علما پرداخت، خلیل بن احمد و ابان لاحقی را نقد نمود. سپس به عنوان «زندیق دهری» نزد خاصه و عام شهرت یافت.
معنی کلمه ابن مناذر در فرهنگ فارسی
معنی کلمه ابن مناذر در دانشنامه عمومی
جملاتی از کاربرد کلمه ابن مناذر

جملاتی از کاربرد کلمه ابن مناذر

خَلَف بن حَیّانِ احمرِ بصری (?-۷۹۶م) زبان‌شناس و شاعر عربی در سدهٔ دوم هجری بود. از فرغانه بود و در بصره می‌زیست، «به یمنی‌ها تعصب داشت». از حماد راویه آموخت و بیشتر نحویان بصره از خود او آموختند. او استاد اصمعی، ابونواس و کسایی کوفی بود. با بشار بن برد، ابن مناذر، مروان بن ابی‌حفصه و ابوالعباس مبرد آشنایی یا دوستی داشت. خلف را از برجسته‌ترین راویان، نسب‌شناسان، آشنایان به علم لغت و اخبار و شعر عربی کهن در روزگار خود دانسته‌اند. پیش از درگذشت، بیمار شده بود.